به نظر من اون حق نداره چنین برخوردی با شما بکنه و مگر زمانیکه می خواست با شما ازدواج کنه این موضوع رو نمی دونست که حالا واکنش نشون داده ثانیا به نظرمنشما باید یه مقدار مقتدرتر جلوش وایستید و به دست و پاش نیفتید
نمایش نسخه قابل چاپ
به نظر من اون حق نداره چنین برخوردی با شما بکنه و مگر زمانیکه می خواست با شما ازدواج کنه این موضوع رو نمی دونست که حالا واکنش نشون داده ثانیا به نظرمنشما باید یه مقدار مقتدرتر جلوش وایستید و به دست و پاش نیفتید
دوست گرامی mohat سلام
باید عرض کنم روزی که من با شوهرم ازدواج کردم بسیار تحت تاثیر حرفهای او قرار گرفتم. البته شوهر من خصلتهای بسیار خوبی هم دارد اما کمی زود در مقابل حرفها و واکنشهای مردم قرار میگیرد، شاید اگر در این 7 سال ما به خاطر تحصیل مشکلات مالی زیادی نداشتیم و حمایت مالی می شدیم، امروز وضع زندگی ما تا این حد بد نبود و پرده ها زیاد پاره نمی شد. به خاطر تحصیل اقدام به بچه دار شدن نکردیم ولی الان حدود 5/1 سال است بچه میخواهیم اما فعلا نمی شود و تازه از مرکز رویان برای اردی بهشت وقت گرفته ایم. همسرم خیلی وقتها بمن محبت زیادی هم میکند، حتی اکثرا صبحها مرا در خواب می بوسد و سرکار میرود، من هم اکثرا روزهای تعطیل که خانه است و میخوابد با بوسه او را از خواب بیدار می کنم. کلمات عزیزم و (نام من + جان) و ...، جملات این زن خوبیه، من دوستش دارم و ... را زیاد میگه و در کل برام همه چی هم میخره ولی نمیدانم چیکار کنم که کمتر تحت تاثیر محیط قرار بگیرد.
در 30 سالگی تحت تاثیر حرفهای یک پسر بچه 23 ساله قرار گرفتید ؟!
می توانم از شما خواهش کنم از روزهای ابتدای آشنایی وحرفها و اهدافتان بیشتر توضیح بدهید .و نظر یات خانواده و....
،تنها از شما خواهش می کنم عین واقعیتی که در درون شما اتفاق افتاد را بیان کنید و به یاد داشته باشید صداقت شما کمک به افرادی است که در شرایطی همسان قرار می گیرند و یا می خواهند صدایی چون صدای شما را در شرایط زندگی اینچنینی بشنوند.
دوست عزیز اگر و تنها اگر علت رفتارهای همسر شما سن شناسنامه ای شما در شناسنامه اش است، شاید بتوان با المثنی گرفتن و کمی خرج کردن چاره ای یافت ولی من در اینباره اطلاعات زیادی ندارم.
با این حال باز تاکید می کنم، علت را ریشه یابی کنید.
ani جان سلام
شاید برای شما خنده دار است که یک دختر 30 ساله تحت تاثیر حرفهای یک پسر 23 ساله قرار بگیردآ بله من هم قبل از ازدواجم مثل شما فکر میکردم، هیچوقت فکر نمی کردم با پسری که حتی 1 سال از خودم کوچکتر باشد ازدواج کنم، اما وقتی وافعا در آن شرائط قرار میگیری و مسائل جنبی دیگر هم این مسئله را برایت یک موقعیت خوب جلوه میدهد و باعث می شود که کسی را که بتواند تو را درک کند و جبران همه بی محبتی ها و خشونت خانواده و برادر هایت را برایت انجام دهد ناخودآگاه به سوی این محرک کشیده می شوی، هیچوقت قصد اغفال کردن او را نداشتم و ما در ابتدای دوستی یک رابطه معمولی و بدون هدف ازدواج داشتیم. پیشنهاد ازدواج از طرف ایشان بود و من اصلا فکرش را هم نمی کردم. پس از پیشناد ایشان من همه زوایای زندگیم را به او گفتم و حتی مسئله سنی را مطرح کردم ولی او گفت من چون عقلم بیشتر از سنم است مشکلی ندارد، به او گفتم آیا بعدا سرکوفت نخواهی زد؟ گفت نه. قبل از ازدواج با ایشان من یک با نامزد شده بودم اما در یک مدت کوتا بهم خورد، اینرا نیز به او گفته بودم. مادر او ابتدا مخالف ازدواج ما بود اما بعدا راضی شد و به خواستگاری من آمد آنها خانواده عاطفی و با محبتی هستند. برادر من نیز مخالف بود، اما پدرم راضی بود و ما ازدواج کردیم .
برای تعویض شناسنامه نیز توسط دو وکیل اقدام کردم اما نشد،اگر در این مورد راه حلی میدانید لطفا بگویید؟
یک سوال برایم پیش اومده و اینکه آیا شما به اندازه کافی به وضعیت ظاهریتان می رسید؟شاید ظاهر شما و عدم رسیدن به خودتون باعث میشه اون تفاوت سنی با شما رو بیشتر نشون بده و موجب آزارش بشه
دوست گرامی ویونا با سلام.
من فرامش کرده ام در مطالبم اشاره کنم که من سن واقعی خودم را نشان نمی دهم و اگر اغراق نباشد باید بگویم شاید 10 سال هم کوچکتر از سنم به نظر می آیم، این حرف و نظر بقیه افراد می باشد.اما در مورد رسیدگی به وضع ظاهر باید بگویم بدلایل مشکلات مالی که داشتیم و مشغله زیاد همیشه امکانش را نداشته ام که آنطور که باید به خودم برسم، اما سعی میکنم. حتی من بیشتر پوشش اسپورت داشته و لباسهایم را با خود او میبخرم. ناگفته نماند که در مورد پوشش 90% توافق داریم.
دوست عزیزم
من می توانم همه ی شرایط شما وهمینطور همسرتان را بفهمم . عزیزم برایت دعا می کنم راهکارهای درست را پیدا کنی تا از این بحران گذر کنی .
به خودت و سرو وضعت خوب برس . به خانه نظم بده . روحیه ات را شاداب نگهدار به شوهرت التماس نکن و مقتدر باش ، نگذار از روی حس ترحم در کنارت بماند و اگر قرار است همراه و همسفر تو باشد باید بداند که توبی نیاز از ترحم هستی و خودت از پس زندگی ات خوب بر می ایی و اگر تصمیم گرفت کنار دست تو بماندباید درست و مردانه باشد .تو هم به هیچ وجه مامان نباش ، مطمئن باش او مامان نمی خواهد .
تغییر شناسنامه دروغ به خودت است عزیزم باید راه درست را پیدا کنی . این کارها یعنی چه ؟! شما که نمی توانی صورت مسئله را پاک کنی .تلاش کن و زندگی ات را درست کن . بایک تغییرتاریخ تولد در شناسنامه که مشکل شما و همسرت و آنچه در مغز او اتفاق می افتد پاک نمی شود .
من فکر میکنم مشکل شماها تنها در مورد سن شما نیست مشکلات دیگه ای نداری؟توضیح بیشتری بدهید لطفا