RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
سلام دوست عزیز قبول دارم از دست دادن کسی که دوسش داری سخته چون خودم تجربش کردم اما کسی که من دوسش داشتم نمرده اگه بخوام خلاصه داستانش رو بگم به این شکل میشه من تا3سال پیش هیچ دختری تو زندگیم نبود تا اینکه تو محیط کار با دختری اشنا شدم که از خودم 1 سال بزرگتر بود اوایل برام مثل یه خواهر بود اما کم کم روابطمون بیشتر شد جوری بود که اگه یه روز نمیدیدمش یا بهش زنگ نمیزدم از غصه دیونه میشدم براش خیلی کارا کردم (اما اینو هم باید بگم رابطه ما کاملا سالم بود )شب و روزم شده بود اون دختر بهش پیشنهاد ازدواج دادم اونم قبول کرد قرار شد زمانی خانواده هامون رو در جریان بزاریم که من از نظر مالی یه کم دیگه روبراه بشم خدا هم کمکم کرد و من بعد 2 ماه ترفیع گرفتم و به بخش دیگه ای منتقل شدم اما رابطمون ادامه داشت تا اینکه یهو اخلاق خانوم عوض شد حتی بعضی اوقات جواب سلامم رو هم نمیداد من ساده به خیال اینکه چون دیگه تو یه قسمت کار نمیکنیم برا همین ناراحته رفتم پیش رئیس شرکت درخواست انتقالیمم بردم بیچاره داشت از تعجب خوشکش میزد هزار تا باهانه اوردم تا راضی شد برگردم توی قسمت قبلیم همه تعجب کرده بودن میگفتن یا دیونه شدم یا....؟؟اما اون بازم باهام سرد بود بهش گفتم به خاطر تو اون مقام رو ول کردم تا پیش هم باشیم ام اون با نامردی تمام پستی رو که من ازش استعفا داده بودم رو با پارتی بازی گرفت سرتونو درد نیارم حالم بد گرفته شد جوری که همه تقریبا فهمیده بودن یه مشکلی دارم؟؟ اما من ساده لوح بهش هم تبریک گفتم براش هدیه گرفتم اما اون دیگه مثل سابق نبود بعد یه روز که رفتم سرکار (البته اون خانوم یه هفته مرخصی گرفته بود به من هم گفت این یه هفته رو اصلا با هم تماس نگیریم تا فکراشو بگنه)داشتم میگفتم بعد اون یه هفته که رفتم سر کار دیدم یکی از دوستای صمیمی خودم یه جعبه شیرنی گرفت جلوم گفت شیرنی عروسیشه وقتی گفت با کی ازدواج کرده انگار تمام وجودم اتیش گرفتو..... دیگه نمیخوام از بقیه قضایا حرفی بزنم از مریض شدنم 1سال سر کار نرفتنم اما عاقبت برگشتم تو اون شرکت اما مجبورم حداقل روزی 1بار هم شده اون خانوم رو برا مسائل کاری ببینم تو اون یه سال حتی ازنگ هم نزد( الان شوهرش اون خانوم به شرکت دیگ های رفته )این خانوم هم از تمام کارایی که من انجام میدم ایراد میگیره خدا رو شاهد میگیرم حتی به 1 نفر هم نگفتم (تو شرکت)که این خانوم چه شکنجه روحی به من داده( میدونم از دست دادن عشق سخته این موضوع رو هم برات تعریف کردم که بدونی از شما بدتر هم هست ببخش که نتونستم راهنماییت کنم اما کاملا درک میکنم چی میگی)
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
سلام به "پرنده" دوست عزیزم.... گفتید که با دلتنگی خود چه کنم.....
دوست من این حالت دل تنگی طبیعیه و در همه هم وجود داره و با شرایط که شما گفتید به طبع در شما بیشتر است....تنها راهش گذر زمان است و صبر.......
همه چیز حل می شود.....
راستی حتما درس هایتان را بخوانید.....چون بر فرض به این باور برسید که کتاب ها عوض شده یا وقت کم مونده الان بخونم هم تاثیری نداره .....و در این مدت کوتاه هم فکر خود را مشغول چنین مسایلی کنید خواهید دید که فردا وقت کنکور دادن است و شما هیچ چیزی نخوانده اید....شما تلاش خود را بکنید بقیه را به خدا بسپارید
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
به این لینک هم یه سر بزنید انشاالله که بهتر شین.
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5988
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
سلام از همه کسانی که راهنماییم کردن ممنونم
نقل قول:
نقاب گفته:
راستی حتما درس هایتان را بخوانید.....چون بر فرض به این باور برسید که کتاب ها عوض شده یا وقت کم مونده الان بخونم هم تاثیری نداره
خب منم اینو میگم دیگه میخوام بخونم با اینکه وقت نمونده کتاب هم پیدا کردم میخوام بخونم ولی منظور من اینه که چیکار کنم بتونم بخونم با این روحیه ای که دارم
چون نمیخوام برا سال بعد بمونم
اون تو یه تصادف از دنیا رفت
اصلا مراسم سوگواریش شرکت نکردم
سر قبرش نرفتم
همیشه هم بغضمو خفه کردم
قایمکی گریه کردم
چون خانواده ام خبر ندارن
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
سلام
شما چند ساله که غم اندوه رو تو خودت درونی کردی و نگه داشتی بنظر من با توجه به داشتن آزمون کنکور بد نیست یه مدتی دارو درمانی کنید تا بتونید دوباره روحیه ی خودتون رو بازسازی کنید،
هرچه سریع تر تکلیفت رو با خودت معلوم کن تا ضرر و زیان مسائل روحیتون تساعدی بالا نرفته.
موفق باشی
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
سلام
نقل قول:
سلام
شما چند ساله که غم اندوه رو تو خودت درونی کردی و نگه داشتی بنظر من با توجه به داشتن آزمون کنکور بد نیست یه مدتی دارو درمانی کنید تا بتونید دوباره روحیه ی خودتون رو بازسازی کنید،
هرچه سریع تر تکلیفت رو با خودت معلوم کن تا ضرر و زیان مسائل روحیتون تساعدی بالا نرفته.
موفق باشی
اخه پدر و مادرم بهم توجه نمیکنن
یکی باید باشه منو ببره پیش روانشناس و..........
بابام حتی بهم پول هم نمیده
به اون یکی ها میده ها به من نمیده
مثلا از بچگی هر وقت میگفتم مامان حالم خوب نیست یا مریضم میدونین چی میگفت : میگفت که خب من چیکار کنم مگه دکترم؟
مثلا هفته پیش جمعه تب داشتم اصل حالم خوب نبود رفته بودیم خونه مادربزرگم عمه ام اینا هم اومده بودن
هی میگفتم مامان حالم خوب نیس تب دارم و...... میگفت من چیکار کنم(انقد اینجوری کردن هر وقت مریض میشم خودم شک میکنم که مریضم) برا همین دستمو گذاشتم تو دست عمه ام گفتم عمه دستای شما هم داغه عمه ام گفت وای تو تب داری فلان دارو رو بخور خوب میشی
:
:
:
برا همینه که کنار اومدن با مرگ عشقم سخته(30 فروردین امسال (87)از دنیا رفته)
بعضی وقتا میگم چرا فرصت نشد بهش بیشتر محبت کنم اخه چرا چرا
بیشتر وقتا میگم من باعث مرگش بودم
ولی بیشتر برادراشو باعث مرگ عشقم میدونم الان میگم اونا باعث مرگش شدن اونا باعث مرگش شدن اونا اونا اونا
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
دوست عزیز فقط می خوام یه جمله بهت بگم اونم اینکه:
"این نیز بگذرد"(صبر داشته باش)
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
نقل قول:
دوست عزیز فقط می خوام یه جمله بهت بگم اونم اینکه:
"این نیز بگذرد"(صبر داشته باش)
به قیمت چی تلف شدن عمرم
مگه میشه حال آدم خود به خود خوب بشه
همیشه عقلمو احساسم در حال جنگن
ولی میخوام این وضعیتو تغییر بدم
میخوام مشکلاتمو بنویسم ولی هی مینویسم پاک میکنم مینویسم پاک میکنم مینویسم پاک میکنم مینویسم پاک میکنم
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
چند روز پیش دنبال تاپیک مشابه مشکل خودم بودم(عشقش رو از دست نداده بود ولی بهش نرسیده بود)
پیدا کردمو خوندم ولی حالمو بدتر کرد داغم تازه تر شد
نمیدونم چیکار کنم
فقط 3 _4 نفر جواب دادن کسی جوابمو نمیده
میخوام برم سر قبرش؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ تا قبرشو نبینم آروم نمیشم
از shad _ نقاب_ايراني _دانش _mohajer_ pooarot _ ممنونم که راهنماییم کردین خیلی خیلی ممنون باز شما راهنماییم کردین
اینجا کسی رو سراغ ندارین که این تجربه تلخ رو کرده باشه؟ چجوری کنار اومده
RE: عمرم داره تلف میشه(مرده متحرک)
هر مشکلی که در زندگی ما آدمها پیش میاد موجبات یک درس بزرگ رو به همراه داره؛شما یاد گرفتید که از این به بعد با اطرافیانتان رابطه بهتری داشته باشید,که مبادا با هر رفتنی حسرت روزهای برباد رفته را بخورید!البته حسرتی هم در کار نیست ,گذشته ها گذشته به فکر امروز باش؛شما توان این رو دارید که از این وضعیت بیرون بیاید,چون خودتان میخواهید؛بله خواستن ؛توانستن است؛این شمایید که میتوانید به خودتان کمک کنید؛ونه هیچ فرد دیگر!
دوست عزیز این را بدانید که کنترل ذهن و افکار ما در دست خود ما است؛اگر ذهن ما به موضوعی مشغول میشود؛خودمان بانی این ماجرا هستیم؛ذهنتان را به افکار جدید که باعث رشد شما میشود متمرکز کنید,من هم یکی از دوستان نزدیکم را از دست دادم ؛سخت بود ودرد ناک!اما به خودم آمدم دیدم ای دل غافل با رفتن او من هم دارم میروم و فقط مرده ای متحرک شده ام و بس! مرگ او تلنگری بر من بود ؛که فرصت بیشتری به خودم بدهم تا اشتباه نکنم و حق زندگی را از خودم نگیرم و......،مرگ و زندگی در اراده خدا هست ونه بنده ،پس ما نباید شخص یا اشخاصی را مقصر مرگ کسی بدانیم.آیا اراده ما انسانها برتر از اراده خدا است؟
فکر میکند یک روانشناس به غیر از راهنمایی های چه کمکی به شما میکند,هیچ!این وجود شما است که به شخص شما کمک میکند.زندگی ومشکلات آن را به خودتان سخت نگیرید روزی هم فرا میرسد که میگوییم ای کاش محبت بیشتری به خودم میکردم!
چرا خودتان را از فرصتهای که خدا در اختیار شما گذاشته محروم میکنید؟ زندگی واقعا" زیبا و جذاب است ما بیشتر از آنچه که شما فکر میکنید توان لذت بردن از آنها را داریم،چرا خود را بی نصیب بگذاریم؟شاید فکر کنید که من نفس از جای گرم بلند میشود که چنین مینویسم ,اما اینطور نیست چون این را میدانم که اگرمشکلاتم از شما بیشتر نباشد که هست؛ کمتر نیست؛آیا تقدیری را که رقم خورده میتوان تغییر داد؟این از توان ما خارج است ؛پس بیاید زندگی را همانگونه که هست بپذیریم و از بودن در ان لذت ببریم ؛عاشق زندگی باش ......
مشکل اصلی شما اندوه از دست رفتن دوستتان نیست بلکه خانواده شما است,در این زمینه به دنبال راه حل باشید.
اگر خانواده شما در حق شما کوتاهی میکنند عیب را اول در خود جویا شوید.و اگر هم در رابطه با شما کوتاهی میکنند شما این مسیر را ادامه ندهید,شما به انها محبت کن,تا بازتاب آن را به گرمی احساس کنی؛به خودتان محبت کنید,ما به خانواده و اجتماع نیاز داریم اما میتوان روی پای خود ایستاد و به اصطلاح محبت نکرده انها را خودمان در حق خودمان داشته باشیم.
کتابی را به شما معرفی میکنم حتما" آن را مطالعه کنید.
نام کتاب :چه کسی پنیر مرا جا به جا کرد
نویسنده: دکتر اسپنسر جانسون
قیمت":10000ریال
من مطمئنم که شما میتوانید از این وضعیت خارج شوید,گذر زمان را هم در نظر بگیرید.
به این لینک هم مراجعه کن .
http://www.hamdardi.net/showthread.php?tid=5753
بهترین بهترینها را برایت آرزومندم.