RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
لرد عزیزمن هم با شما موافق هستم
گاهی بعضی از پستها فرسایشی می شوند وصاحب موضوع بیشتر به دنبال گوش شنوابرای غرغر هایش است تا تغییر و تحول اساسی در شخصیت و باورهای خودش .و مدام همه در حال تکرار و نصیحت هستیم . صاحب تاپیک از زندگی روزمره حرف می زند روزمرگی که من و شما هم داریم ولی به چشم مشکل به ماجرا نگاه نمی کنیم و در نتیجه اصلا لزومی بر طرح آن نمی بینیم چه برسد به پافشاری و اصرار و بعضی هم تازه وارد هستند با کار تالار آشنا نیستند و دقیقا موضوعاتی را طرح می کنند که قبلا به نوعی در تالار بحث شده و پرونده اش هم برای چندمین بار بسته شده است که این گروه به دلیل تازه وارد بودن زمان لازم دارند تا با سیستم آشنا شوند و قابل درک هم هست ولی گروه غرو لند کن واقعا یک جورهایی به شعور انسان توهین می کنند . طرف نمی خواهد خودرا تغییر دهد حالا دانه بگوید ، امریم ، سورنا ، گردآفرید ، آرمان ، کیوان وکاترین ( خیلی از اسامی را به یاد نمی آورم که از قلم افتاد ) ..... می شود مصداق نرود میخ آهنی بر سنگ و پافشاری و پافشاری بر درستی یک باور و عملکرد غلط . به هر حال یک همچین جوی بر تالار و بعضی از تاپیک ها حاکم است .اما قسمت خوب و قشنگ تالار را هم باید دید روابط خوب و قشنگ و دوستانه و سالم ، مقالات پر بار و ارزشمند وبعضی از کاربران واقعا از سطح علمی خوب و عالی برخوردار ند که با خواندن مطالبشان و نظراتشان انسان افتخار می کند به نسل جوان و پویا این مملکت ، اما با نظر شما هم جهت ارتقاع سطح علمی و کیفی و کمی تالار موافق هستم . بسم الله هر کس نظری دارد طرح بفرماید ، قطعا اگر نظر درست و به جایی باشد ، مورد حمایت و تائید دوستان علاقه مند قرار خواهد گرفت.
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
آنی عزیزم، چرا غرغر؟ چرا باید این اسم رو روی صحبت دوستان خودمون بذاریم؟ بعضی وقتها همه انسانها در شرایطی قرار می گیرن که احساس می کنن تنها راه رهایی شون صحبت مداوم از مشکلاتشون یا همون مسائل روزمره ای که شما میگین هست.
خدا رو شکر اگه مسائل روزمره ما برای اونها مشکل هست (یعنی به نظر خود ما مشکلی ندارن!) ، شاید 4، 5 سال پیش هم این مسائل روزمره ما مشکل ما بوده و الان فراموششون کردیم یا بهشون عادت کردیم و یا راه رهایی از اونها رو فرا گرفتیم.
آقای لرد حامد هم توی پست دومشون گفتن که قصد بی ارزش کردن مشکلات دوستان رو نداشتن، من به نظرات شما احترام میزارم اما خودم همیشه چند بار پاسخ یک مشکل رو نمیدم و کسی هم مجبور نیست که این کار رو بکنه، اگه کسی احساس می کنه که میخش در سنگ اون شخص فرو نمی ره خوب دیگه روی میخ نکوبه، اجازه بده شاید شخص دیگه ای با روش دیگه ای تونست این کار رو بکنه. شاید اون طرف احتیاج به تخلیه شدن داشته باشه.
من با این قضیه که نباید سوالهای تکراری اون هم فقط جهت نتیجه گیری های کلی مطرح بشه موافق هستم، اما اگه شخصی مشکلی مشابه به شخص دیگه ای داشت نباید اون رو مواخذه کنیم، میتونیم با توجه به شرایطی که داره راهنماییش کنیم و چه بهتر که لینک مشکل مشابه رو بهش معرفی کنیم تا بتونه از سایر نظراتی که برای شخصی متفاوت از خودش داده شده هم استفاده کنه..
مشکلات خانوادگی و شخصیتی چی می تونه باشه؟؟
یک تعداد مشکلاتی که در ظاهر همه شبیه به هم هستن و تمامشون هم در قسمتهای مختلف انجمن که جناب آقای مدیر تفکیکشون کرده جای می گیرن، شاید یکی دو تا استثناء وجود داشته باشه که ظاهرش با بقیه متفاوت باشه، اگه بخوایم اینطوری به قضیه نگاه کنیم که دیگه الان همه دوستان انواع و اقسام مشکلاتشون رو مطرح کردن پس از این به بعد همه مشکلات تکراری هستن و باید در تالار رو تخته کنیم! دیگه انجمن ها بسته بشه و همه مثل اینکه دارن یه مجله رو ورق می زنن فقط خواننده باشن.
به هر حال، من از آقای لرد حامد عزیز به خاطر ایجاد این تایپیک سپاسگذارم، در پست اولم هم گفتم که با سایر سخنانشون موافق هستم. اما به هیچ وجه معتقد نیستم که باید بر طبق نظر و دیدگاه خودمون در مورد مشکلات سایرین قضاوت کنیم و اونها رو دلسرد و نا امید کنیم. اگر کسی هم غر می زنه (که من تا به حال همچین چیزی رو ندیدم) به مرور زمان توی این تالار درسهای زیادی می گیره، مگه همه ما همون کسایی هستیم که روز اول وارد این تالار شدیم؟ خیلی تغییر کردیم، خیلی عمیق تر به موضوع نگاه می کنیم، فقط به این خاطر که اشخاصی که قدیمی تر از ما بودن ما رو حمایت کردن، کمکمون کردن که طرز فکرمون رو بهتر کنیم، عمیق تر به زندگی نگاه کنیم، طوری برخورد کردن که ما دلگرم بشیم به اینکه یکی هست حرفهای ما رو بشنوه حتی اگه هیچ کمکی نمی تونه بهمون بکنه ... پس حالا نوبت ماست که دستمون رو دراز کنیم و دستان سایر دوستان رو بگیریم.. نوبت ماست که با صبر و حوصله مون به مشکلاتی که مطرح شده رسیدگی کنیم حتی اگه به نظر ما واقعا مشکل نیستن...
:72:
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
منم اوائل زیاد پست داشتم ، دیدم همه مشکلات شبیه هم هست ، منم خسته شدم ، ماهی یکی ، دو تا پست می زارم .
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
دوستان عزیز اصلا قصدم این نیست که نسبت به همدیگر احساس قبل را نداشته باشیم و یا این جو بسیار بسیار خوب را نادیده بگیریم .
از شما دوستان متشکرم که اینقدر برایتان مهم است که بدانید .
ولی برای اولین بار در تالار میخواهم با همه به چالش بشینم و بر سر عقیده خود بحث کنم . کاری که زیاد آن را انجام نمی دهم مگر در زمانی که موضوع برایم بسیار با اهمیت باشد .
حالا که این موضوع برایم بسیار مهم است . پس میگویم و شما دوستان هم بگویید ....
----
قرار نسیت که ما تمام افکار و ذهنیات خود را بر زندگی کاربران تزریق کنیم ، اگر نظر بر استفاده از مقالات علمی برای کاربران است . بسیار نکته در این موضوع نهفته است ...
اول خودمان موضوع را می خوانیم و این باعث میشود حداقل در باطن خود میدانید یک مشاهده ی مثبت از موضوع ارسال شده انجام گرفته است .
دوم با توجه به موضوع کاربر ، مثالی خود از مبحث ارسالی استخراج میکنیم و موضوع برای خودمان بهتر درک خواهد شد و در آتی به ما کمک های بسیار خواهد کرد .
سوم کاربر را با موضوعی علمی و مرجعی با پدر و مادر دار راهنمایی کردیم و ارسالی با حداکثر ویتامین به کاربر تزریق شده است .
چهارم با دادن لینک موضوع ، کاربر را با صفحه های دیگر تالار معرفی میکنیم .
و ....
فکر میکنم نظرات بدی نباشد ...
و در ضمن قرار نیست ما آنچه در سر داریم کاربران دیگر هم انجام دهند .. ( قضیه میخ و سنگ و ... )
یادم است روزی دو تن در حال گفتگو بودند و نفر اول به نفر دوم گفت : چه می خواهی بشوی ؟ گفت : می خواهم مثل تو بشوم ! نفر اول گفت : پس انسانی بی مصرف خواهی بود . نفر دوم گفت : چرا ؟ نفر اول جواب داد : چون دنیا ، من را دارد پس نیازی به دیگری که مثل من باشد ندارد .
پس بهتر است مثل دیگران نباشیم چطور که نمیشود دیگران مثل ما باشند .
همه ی ما از راهنمایی ها استفاده میکنیم ولی اگر هم بخواهیم نمی توانیم مانند یکدیگر شویم .
پس بهتر است با اطلاعات درست و یا نظریات خودمان راهنمایی کنیم و سر رشته کار را به خود شخص بسپاریم اما قرار هم نیست که در ادامه بی تفاوت باشیم .
مثل درختی که در حال رشد است و ما فقط در برخی مسیر ، چوبی در کنارش قرار میدهیم که مسیر رشد صاف او ، کج نشود .
ما با این موضوع می خواهیم ، این را در تالار بسط دهیم که چه کنیم که همه بهتر از این فضا استفاده کنند ، همین !
نه من از تالار خسته شدم و نه این که آن را دوست ندارم ...
چون پیغام هایی داشتم مبنی بر اینکه فکر میکرند من در حال ترک هستم ...
نه عزیزان این جا فقط جمله ای نوشتم که دلم نمی خواهد بعد از یک مدت هم تالاری ها آن را بر زبان بیاورند ...
منتظر هستم ....
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
سلام من با نظر دوست خوب مهربان دلسوز اقای لرد حامد عزیز موافق هستم
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
حرف حق جواب نداره..........پس لرد حامد جان بی خودی منتظر جواب نباش....
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
سلامنلیکن
اسم منم جزو تعارف تیکه پاره کنندگان بنویسین لطفن.
منم همون که همه میگن!
رخصت زیاد!
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
آقای لرد حامد
بعضی ها اینجا می نویسن چون فک می کنن بزرگترین مشکل دنیا رو دارن و دنبال راه حلش هستن هر چند خودشون غافل از این هستن که دارن درددل می کن حرف دلشون رو می گن و بس. همین اندازه نه بیشتر!
بعضی ها مشکلاتشون رو اینجا میگن که به گوش بقیه برسه تا شاید این مشکلی که برای او اتفاق افتاده برای یکی دیگه نیفته
توی یکی از تایپیکهای تالار در مورد اختلاف قد زوجی صحبت شده بود به نظر من خیلی موضوع ساده و سطحی بود ولی وقتی بیشتر توضیح داده شد دیدم همونطور که برخوردهای جنجالی نامزدم برای من آذاردهنده و سخت بوده به همون مقدار هم این اختلاف قد برای اون دوستمون جانکاه و طاقت فرسا بوده
باید مشکل هر کسی رو با دید اون فرد و شرایط اون فرد بررسی کرد توی علم پزشکی هم بارها و بارها به همین موضوع پرداخته که شاید دو بیمار هم زمان دچار سرماخوردگی بشن ولی باید برای یکی پنی سیلین تجویز کرد برای یکی دیگه آب لیمو شیرین چرا که نفر دوم حساسیت دارویی داره!
می بینید به همین سادگی نظریه یه سری مطلب علمی در جواب یه سری مشکلات گذاشتن به تناقض رسید
بهتره برای جلوگیری از ادامه بی دلیل بعضی از تایپیکها اون قسمت سلام و احوالپرسی و موفقیت باشی ها و همدردی ها رو حذف کنیم
بر فرض مثال تایپیک من به همون علت طولانی شدن بسته شد من مشکلم حل نشده که بدتر هم شده حالا اگه بخوام یه تایپیک جدید باز کنم دوستان تازه وارد و حتی بعضی از دوستان قدیممون که مشکل سابق من رو فراموش کردن توی چند تا پست می خوان بپرسن که مشکل من چه بوده و من توی چندتا پست دیگه می خوام خلاصه ای از مشکلات قبلیم رو بنویسم یا در خوشبینانه ترین حالت که تمامیه کسانی که دارن تایپیک جدید من رو می خونن از مشکل قدیمیم با اطلاع باشن راهکارهایی رو می خوان بگن که احتمال ثابت میکنه که چندین و چندتاش تکراری خواهد بود
پس خواهشن اگر می خواهید تالار رنگ و بوی بهتری بگیره بستن تایپیکها رو انجام ندید و به جای این کار بیاید شیوه های نوینی برای حل مشکلات دوستان پیدا کنیم
اولین پیشنهاد این راه رو خودم میدم
وقتی با چند تا تایپیک جدید توی تالاری مواجه میشم همه اونها رو می خونم و یکیش رو انتخاب می کنم و تمام تمرکزم رو میذارم روی اون موضوع و اون دوست و تا زمانی که به نتیجه نرسیدم به تایپیک دیگه ای مراجعه نمیکنم (حالا می تونه این نتیجه این باشه که من نمی تونم کمکی به این دوست بکنم و یا مشکل دوستمون کامل حل میشه)
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
در این مورد دانه گرامی چند ماه پیش تایپکی ایجاد کردند اما؟!!
خوب, دوستان راه کارهای مفیدی رو پیشنهاد کردن.
اعضاءقدیمی مسئولیت بیشتری دارن.
از ارسال پست های بی محتوا خودداری کنیم یا از طریق پیام خصوصی جویای حال واحوال باشیم.لازم نیست کاربری که مقاله ای را در تالار قرار میدهد در ارسالی از او تشکر کنیم(یا اینکه به حداقل برسانیم!)؛ اگر مفید بود و سازنده و یا فردی با استفاده از آن نوشته ها تغییری در مشکل خود ایجاد کرد به گفته مدیر همدردی میتوان به او رتبه داد خود این نوعی تشویق است ،تا از این به بعد مقالات سازنده و یا نظرات سازنده ارسال کند و اگر دوست تازه واردی به جمع ما می آید او را راهنمایی کنیم در این مورد.اگر تایپکی ایجاد میکنند که موضوع مشابهی در تالار دارد بهتر است اول آن را به او معرفی کنیم و مقالاتی که درآن مورد دوستان در انجمنها قرار داده اند. اگر به نتیجه نرسید بعد پیگیر تایپک خود شود.و همانطور که یکی از دوستان اشاره کردن تایپکی که به نتیجه رسیده و یا چند ماه است که هیچ ارسالی نداشته دلیلی برای باز بودنش نیست.و دوستان سعی کنند(خود من هم ) قبل از اینکه مقاله ای را در تالار قرار دهند از تکراری نبودن آن مطمئن شوند.
مدیر همدردی و یا ناظم همدردی میتواند مقالاتی که غنی نیستند و به قول گفتنی بی پدر و مادر هستند حذف کنند؛و دوستان را در زمینه قرار دادن مقالات و مطالب راهنمایی کنند
RE: دیگه تالار را دوست ندارم ...
shadعزیزم
دوست خوبم که گویا کلمه غرغر برایت سئوال بر انگیز بوده است .ضمن غذر خواهی در توضیح عرض می کنم هر یک از ما صفات اخلاقی داریم که به شکل بارزوجود دارد.یکی خجالتی است ، یکی فرمانروا است ، یکی خوک صفت است ، دیگری بی صفت است ، یکی مهربان است ، ولخرج ولجوج وصبوروحساس و دلنازک و....
من به واقع کلمه از واژه غر غر استفاده کردم یعنی صفت اخلاقی وبارز وآموخته شده نه به عنوان انگشت اشاره اتهام ویا مارک چسباندن وتحقیر.این دسته . این افراد وجود واقعی دارند وچون هستند .نمی توان گفت وجود ندارند چرا که دوست ما هستند ! منافاتی ندارد کسی دوست ما با شد و غرغر هم باشد !اینطور نیست عزیزم؟!