RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه چیز تکر
دوستان عزيز
نقل قول:
نوشته اصلی توسط گرد آفرید
با درود؛
من هیچگاه برای حرفهای ملت و این دنیای کثیف ارزشی قائل نبوده و نیستم
و لرد حامد نوشته :
آدمهايي رو ميبينم که با ذهنيت کج تابشون درحال چريدن روي ذره ذره خاک خدا هستن
دوست دارم فثقط چندتا ؟؟؟ بذارم وهيچي نگم. ولي يه کم فکر کنيم که با چه عينکي داريم به آدما نگاه مي کنيم؟
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
جناب مدیر گرامی،بنده منظورم قوانینی بود که زوری و کلی است و البته که دارم آنها را رعایت کرده و این کار را ادامه نیز می دهم.
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
سلام آقای گرد آفرید
بسیار سپاسگزارم....
در ضمن انعطاف پذیری و تغییر موضعتون را در مورد برگشت به تالار به فال نیك می گیرم.
و ا میدوارم با تراوشات ذهنی عزیزان اعضاء همچون شما بتوانیم بر محتوای تالار بیفزاییم.
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
سلام
بعضی وقتا مردا هم پریود میشن! زیاد سخت نگیرین. وقتی ما مردا این حالیم، اگر چیزی گفتیم ، گوش کنین. اگر نه که گیر ندین بهمون که هی حرف بکشین. خودمون خوب میشیم. یه کمی صبر کنین...مردا به این نکته واقفند، زن ها هم خوب من الان عرض کردم و واقف شدن. این وسط بحث و مشاجره هم معنا نداره ببم جان. وقتی یکی تعطیله، نباید بحث کنین باهاش. بذارین حالش خوش بشه، فرصت برای حرف و حدیث بسیار است...
پیروز باشید
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
ما انسان جدیدی هستیم از نسل جدید و با مشکلاتی جدید ....
تجربه گذشتگان خوب است ولی آنچه بدرد ما میخورد حرکتی تازه است برای بهتر زیستن ....البته اگر همه چیز را وابسته به قدرتی مافوق ندانیم ....وسهمی هم برای قدرت و اختیار خودمان قائل شویم .....
.....دست از کارهایی که برای شما هیجان میآفریند بر ندارید ...
به قول آنتونی رابینز پرداخت قبض گازو تلفن....هیجان ندارد بدنبال کارهایی بروید که به زندگی شما هیجان بدهد.....
هیچ کس و هیچ چیز نمیتواند جلوی خوشبختی شما را بگیرد ..
..خدا برای کسی تنی نیست که برای شما ناتنی باشد ...او همه را به یک چشم میبیند و به شما هم سهمی را که لازم دارید میبخشد .....
همیشه سنگ صبور دیگران نباشید ....خودتان را فدای دیگران نکنید به داد خودتان برسید.....این اولین لطف منطقی است که یک انسان به خودش میکند...
تمام هوش و ذکاوت خود را بکار ببرید تا راه کامل شدن را پیدا کنید ...
حتی اگر از آسمان سنگ ببارد و زمین پر از بلا باشد ....شما اولین کسی باشید که احساس راحتی و خوشبختی میکنید .....
نیل مراد برحسب فکرو همت است--- از شاه نظر خیر و زتوفیق یاوری
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
درود یاور گرامی
خویش را فدای هیچ ننمایید گرد آفرید گرامی.
به چالش بگیرید مهملات را! چه اهمیتی دارد که شما را سرکوب کنند و بابت یکسان نبودن شما با جو موجود(در تالار، در جامعه، در خانواده و...) شما را تخطئه کنند! خود آنان که شما را می کوبند به یقین بیشتر از هر کس دیگری به شما نیازمندند و بر صحت گفتارهای شما که توشه منطق را بر دوش می کشند دردرون خویش واقف!
هراسی نداشته باشید از اینکه مانند دیگران زندگی نمی کنید،چرا که این هنر شماست که در مسیری مخالف وزش باد به حرکت درآیید. بیم آن را نداشته باشید که به شما بگویند شما افسرده شده اید! که معمولا به تمامی آنان که منطبق بر شعر " خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو" افسردگی لقب می دهند. بلند پروازان را دیوانه و خودشیفته می نامند! و البته از این راه امرار معاش می کنند.
همسر تنها گوشه ای از زندگی شماست. خویش را بسیار در بند این کرده اید که نمی تواند ازدواج کنید. دوست عزیز زنی که در آینده شما معلوم نیست چقدر حائز ارزش باشد آیا ارزش این حرص خوردن و آزار دیدن را دارد؟
دوستی از هم محله ای های قدیم دارم که با وجود کار طاقت فرسای خویش ( در حدود 12-14 ساعت در یک کارگاه ) هر از چند ماهی را کوله ای بر دوش انداخته و تنها با دوچرخه اش به بیابان و کوه و... می زند. باورت نمی شود چقدر شاد است. او نیز 34 سال دارد. ولی مانند یک بچه شاد است و مانند یک پیرمرد سالخورده و دانشمند، فهیم. درآمدی نیز ندارد. باورتان نمی شود که ایشان هر روز را با 8000تومان بی وقفه کارگری می کند و با تنی چند از دوستانش یک اتاق اجاره نموده است. ولی به شیوه خویش از زندگی لذت می برد. باور کنید آن کسی که در زندگی شما قرار است بیاید ارزش لحظه ای رنج کشیدن شما را نه می فهمد و نه دارد!
آینده از آن کسانی است که به استقبالش می روند.
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
دوست عزیزم گرد آفرید
چند روزی بود که سفر بودم .پریروز برگشتم و به شکل ناباورانه حضورتان را احساس کرده ام . چقدر دوست من خوش آمدید ، چقدر حرفهای برادرانه تان در اولین روزهای حضورم در تالار برایم محترم و عزیزند ، هر چند بنا بر شرایط نتوانستم موافق میل شما عمل کنم ، اما برای شما برادرگرامی و مهربان و یار و همدرد روزهای نخست احترام بسیاری قائل هستم . چه اهمیتی دارددوست من که با هم ، هم نظر نباشیم ولی یاد بگیریم صدای مخالف را بشنویم .به هر حال این حداقل از آموزه های ما در این تالار می تواند باشد . موفق باشید برادر مهربان و همدرد و همیار . خدمت مادر نازنین و مهربان سلام برسانید .
RE: دیگر احساسی،پرسشی،جسارتی،تاریک ی،فکری و شوقی ندارم!همه تکرار
گرد آفرید می توانم از شما خواهشی داشته باشم ؟!
اول خواندن کتاب خود حقیقی و دوم دیدن فیلم مستند راز ، این روزها دائما در حال معرفی کتاب و فیلم هستم !به شما هم پیشنهاد می دهم این کتاب و فیلم را ببینید . ممنون می شوم از نقطه نظراتتان بعد از مطالعه کتاب و دیدن فیلم آگاه شوم .این سی دی در کتابفروشی ها یی مثل شهر کتاب و یا سی دی فروشی ها به شکل مجاز قابل تهیه است و البته کتابش هم موجود است .