ای بابا من از شما توقع نداشتم sedmammad. لطفا دلیل بیار که ما هم قانع شویم. چه دلیلی واسه این کار داری؟ از خود گذشتگی حتما.
نمایش نسخه قابل چاپ
ای بابا من از شما توقع نداشتم sedmammad. لطفا دلیل بیار که ما هم قانع شویم. چه دلیلی واسه این کار داری؟ از خود گذشتگی حتما.
اسم تاپيك رو عوض كن تا نظر بديم! به شيوه هوشمندانه اي اسم تاپيك حالت كلي "اگر من يك زن بودم" انتخاب شده و در متن تاپيك آورده شده" اگر زن يك مرد بي احساس با دست بزن و... بودم " !!!
اين كار به عمد و به اين منظور انجام شده كه بعد از مدتي دوستان در مورد زن يك مرد عصبي و بد دهن نظر بدن در حاليكه كسي كه مياد تاپيكو مي خونه تصور مي كنه كه موضوع در مورد همه زنهاست!
آقاي استر اين روش براي جلب نظر ديگران قديمي شده!!! حناي امثال شما هم ديگه رنگي نداره!!
من اگر يك زن بودم در درجه اول به اين فكر مي كردم كه براي طرف مقابلم چه كاري رو انجام دادم و چه توقعاتي رو از اون دارم!! يك تعادل در حقوق و وظايف! همين. نمي تونم در گوشه منزل بيارامم و انتظار داشته باشم كه همسر خسته و كوفته من كه تا پاسي از شب بيرونه به محض رسيدن به خونه احساسات منو درك كنه و به گريه هاي من توجه كنه كه نصفش به اين خاطره كه خواهر فلان حرف زده و مادر بهمان حرفو!!
به تبع اگر مرد من انسان زورگويي بود يا با سياست اون رو اصلاح مي كنم كه بايد اصلاح بشه و اگر نشد به شيوه خودش برخورد مي كنم. اما تا زورگويي چي تعريف بشه. گاهي زنها كمك نكردن يك مرد در آشپزي رو زورگويي مرد مي دونند !! اين مشابه اينه كه مرد كمك نكردن زن رو در تعويض تايرهاي ماشين يا درست كردن كولر خونه رو زورگويي اون بدونه!!
پريروز بود داشتم به دوستم مي گفتم اگر تو كاملا خونه رو مرتب كني اما غذات حاضر نباشه و خونه ات آروم نباشه شوهرت متوجه تميزي خونه نمي شه و تو رو به خاطر حاضر نبودن غذا ملامت مي كنه البته اگر اين كار چند روز پشت سر هم اتفاق بيافته البته نه اينكه مردها شكمو باشن نه! مسئله ايجاد امنيتيه كه اونها دنبالشن اين غذا مي تونه يه حاضري مختصر با چاشني محبت باشه و سكوت يك ساعته و بس
اما ...
ديروز من اين قاعده رو رعايت نكردم خونه مرتب بود اما آسايشي در كار نبود (خانم ژوليده و عصباني و خسته بچه ها كلافه از گرفتاري مامان و بهانه گيري هاي كودكانه و نق نق و بي غذايي ! چه شود؟؟؟)
شوهرم تذكر رو دادن و خانم ابرو در هم كشيدن و زندگي زهر شد اما
من اگر جاي يه زن عاقل بودم نه با سياست كه هرگز قبولش ندارم چون عشق سياست نمي پذيره. بلكه با محبت دليل موجه ام رو كوتاه و خلاصه به زبان مي آوردم و ...
مردها اصولا آدم هاي بدي نيستن اما به نظر من نوع صحبت كردن خيلي پيچيده رو دوست ندارن و همينطور بچه بازي هاي زنشون رو مردي كه خانم بازي مي كنه و هرزه است و توي سكس آزار مي رسونه و يا دست بزن داره دو دليل داره يا زنش به دليل مشكلات اساسي خاله زنك بازي از زندگي دور شده يا خودش مشكل داره پس هر دو طرف قضيه به بيماري مي رسيم . و اين بيماري تا علاج نشه راه زندگي بن بسته . و اينكه امروز تاپيكي ايجاد بشه كه آقاي محترم تو اگر زن بودي با زنت چه رفتاري مي كردي اساسا اشكال داره چون اين سوال از يك مرد سالم پرسيده مي شه و اون مرد جواب مي ده من چون خودم سالمم يا همسر بيمارم رو علاج مي كردم يا اين تاپيك به خودي خود بسته مي شد چون مشكل از بين مي رفت.
و حالا من به عنوان يه زن با قاطعيت مي گم اگر من زن مشكلات روحي امروز و گذشته ام رو رفع كنم و از تجاربم در هر زمنه اي توي زندگي ام درست استفاده كنم و دنبال مقصر و ببخشيد ها نباشم و گاهاً گوشي بشم براي درد و دل مردي كه دوستم داره و بعضا ً يادم بياد كه براي عشقم حرمت قائلم و يادم بمونه بزرگ شده ام و دوره لوس بازي ديگه تموم شده و جاي جاي زندگي ام و لحظه لحظه عمرم حرمت داره و مقدسه 90 درصد مشكل حل شده اون 10 درصد هم به خودي خود حل مي شه و .
من به عنوان يه زن همسرم رو مي پرستم چون تنها زن زندگي اونم چون همسرم موادي نيست چون همسرم نمي ذاره كسي توي زندگي اش دخالت كنه چون حريم شخصي منو محترم مي شماره چون دوستم داره حالا من براي اون مرد عصباني مزاج چكار كنم ؟ اون كه اين همه خصايص خوب داره اما با اين نقطه ضعفش چه كنم ؟ وقتي خسته مي ياد و حتي نمي تونه از حال بچه هاش مطلع بشه وقتي تمام بار مسئوليت بچه ها به عهده منه وقتي من هم خسته ام وقتي من هم ...
بهترين كار به خدا مي گم خدايا توانم رو زياد كن و صبرم و بيش از پيش و بصيرتي بهم بده كه همه داشته هام رو بهتر ببينم اين مي شه كه وقتي شوهرم مي ياد خونه و با آرامش مثال زدني خونه اش كه بوي نور مي ده مواجه مي شه
تمام سختي ها رو حتي اگر شده براي چند لحظه فراموش مي كنه و براي خانواده اش بهترين مي شه .
مردها بد نيستن مردها كودكاني هستند دلاور كه وجودشان نياز هر زندگي است . مردها چراغ خونه ان و هارت و پورتشون هارموني زيباي زندگي تشرشون هم نوايي محبت و قدرت و شعور و منطقشون در كنار احساس پاك زن ترنم عشق.
من هرگز هرگز قبول نمي كنم زن و شوهرهايي كه روان سالمي دارن به بن بست برسن شما چطور؟
احتمالا سِد ممد هم مي خواست همين رو بگه
موفق و مؤيد در پناه حق
سلام آقا سورنا ممنون از پاسختون ولییییییییییییییییییییییی یییی من مرد نیستم من خودم دخترم!!!
اسم تایپیکو اتفاقا پشیمون شدم بهتر مینوشتم آقایون اگر شما یک زن بودید....... شاید این طوری بهتر بود
از حنا و این حرفا هم راستش سر در نیاوردم!!!
از این حرفا گذشته دقیقا نظور من همون سیاست هستش من خودم به شخصه دوست دارم همون سیاستی که فرمودینو بدونم شاید در اینده سبب خیر در زندگیه مشترک من بشید
البته منظور من فقط آقایونی نبود که به شکلی از نظر خانومشون مشکل دارن کلا منظورم این بود توقعات روشن بیان بشه
شما میگید توقعات من میخوام اگر میشه همین توقعاتی که یک مرد از زنش داره به این شکل بیان بشه که اگه من به جای خانوم ایندم باشم.......................................... ............
در اخر هم ممنونم..
n.delnaz از شما هم منون
آقا sorena_arman
این نکته ای که فرمودین""نمي تونم در گوشه منزل بيارامم و انتظار داشته باشم كه همسر خسته و كوفته من كه تا پاسي از شب بيرونه به محض رسيدن به خونه احساسات منو درك كنه و به گريه هاي من توجه كنه كه نصفش به اين خاطره كه خواهر فلان حرف زده و مادر بهمان حرفو!!
عالیییییییییییییییییییییی بود
2 تا نکته داره:1
)گریه کردن ممنوع
2)غیبت مادر شوهر و خواهر شوهر ممنوع
آقایون خسته از درمیان خونه توقع آرامش دارن(به جا هم هست) خانوم نشسته گوشه خونه اب غوره میگیره!!!!! خانوم عزیز بعد یک مدت شوهرتون خسته میشه اون جاست که دیگه نازتو نمیکشه هیچچچچچچچچچچ داد و بیداد هم راه میندازه!!!
بعد شاکی هم میشین که شوهرم ناز منو نمیکشه وقتی گریه میکنم بی تفاوته......
سلام
درود خاص به خانم delnaz و همه خانمهای بزرگوار و عاشقی که همه چیزشون رو به شوهرشون می بخشن. عشق، احساسات، عاطفه، صبر و حوصله خودشونو...
دلناز فقط می تونم بگم بی نظیر بود! واقعا به حال همسر شما که یک استثنا در زندگی های امروز مردان رو داره تجربه می کنم غبطه می خورم. همین!
سلام مجدد
یک چیزی از اون نوع اولی بگم خدمت دوستان.اما قبلش یه سوال، قبول دارین که خداوند از همه انسانها بیشتر سرش می شه؟
اگر قبول دارین بسم الله:
سوره نساء آیه 34
الرِّجَالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّسَاء بِمَا فَضَّلَ اللّهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ وَبِمَا أَنفَقُواْ مِنْ أَمْوَالِهِمْ فَالصَّالِحَاتُ قَانِتَاتٌ حَافِظَاتٌ لِّلْغَيْبِ بِمَا حَفِظَ اللّهُ وَاللاَّتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلاَ تَبْغُواْ عَلَيْهِنَّ سَبِيلاً إِنَّ اللّهَ كَانَ عَلِيًّا كَبِيرًا
و اما ترجمه و تفسیر.
اول ترجمه:
ترجمه تحت اللفظی
مردان ، از آن جهت که خدا بعضی را بر بعضی برتری داده است ، و از آن ، جهت که از مال خود نفقه می دهند ، بر زنان تسلطدارند پس زنان شايسته ، فرمانبردارند و در غيبت شوی عفيفند و فرمان خدای را نگاه می دارند وآن زنان را که از نافرمانيشان بيم داريد ، اندرز دهيد و از خوابگاهشان دوری کنيد و بزنيدشان اگر فرمانبرداری کردند ، از آن پس ديگر راه بيدادپيش مگيريد و خدا بلند پايه و بزرگ است
ترجمه فولادوند
مردان، سرپرست زنانند، به دليل آنكه خدا برخى از ايشان را بر برخى برترى داده و [نيز] به دليل آنكه از اموالشان خرج مىكنند. پس، زنانِ درستكار، فرمانبردارند [و] به پاس آنچه خدا [براى آنان] حفظ كرده، اسرار [شوهرانِ خود] را حفظ مىكنند. و زنانى را كه از نافرمانى آنان بيم داريد [نخست] پندشان دهيد و [بعد] در خوابگاهها از ايشان دورى كنيد و [اگر تاثير نكرد] آنان را بزنيد پس اگر شما را اطاعت كردند [ديگر] بر آنها هيچ راهى [براى سرزنش] مجوييد، كه خدا والاى بزرگ است.
ترجمه مجتبوی
مردان بر زنان كارگزاران و سرپرستانند از آن روى كه خدا برخى از ايشان- مردان- را بر برخى- زنان- فزونى و برترى داده و بدان سبب كه از مالهاى خويش هزينه مىكنند. پس زنان نيك و شايسته [خداى و شوهران خود را] فرمانبردارند و [عفّت خويش و حق شوهران را] در حال غيبت [آنان] به نگاهداشت [حقوقى كه] خدا [براى آنان قرار داده است] نگهدارندهاند. و زنانى كه از سركشى و نافرمانيشان بيم داريد، [نخست] پندشان دهيد و [اگر مؤثر نيفتاد] جامه خواب را از آنها جدا كنيد و [اگر باز سودمند نشد] بزنيدشان. پس اگر از شما فرمان بردند، راهى- بهانهاى- بر آنان- براى ستم و آزار- مجوييد. همانا خداوند والا و بزرگ است.
ترجمه مشکینی
مردان سرپرست زنانند به سبب آنكه خداوند برخى را بر برخى ديگر (مردان را بر زنان در نيروى فكرى و روانى و جسمى) برترى بخشيده (و از اين رو ولايت امر جامعه را در رتبه نبوّت و امامت و ولايت انتصابى از جانب معصوم، از آن مردان قرار داده است) و نيز مردان سرپرست همسران خويشاند به خاطر آنكه از اموالشان (براى زنان) خرج مىكنند. پس زنان شايسته مطيع و فرمانبرند و به پاس آنكه خداوند (حقوق آنها را) نگه داشته آنها هم (در غياب شوهر حقوق و اسرار و اموال او را) نگه دارندهاند. و زنانى كه از نافرمانى آنها (نسبت به مسائل معاشرت) مىترسيد (نخست) آنها را موعظه كنيد و (بعد) در خوابگاه از آنها دورى نماييد و (اگر سود نبخشيد، در محدوده دستور شرع) آنها را بزنيد، پس اگر از شما اطاعت نمودند، ديگر بر (آزار) آنها راهى نجوييد، كه همانا خداوند بلند مرتبه و بزرگ است
ایضا تفسیر آیه 34تا38 سوره نساء
تفسیر مجمع البيان
ترجمه 34 - مردان، كارگزار[و تدبيرگر امور] زنانند، از آن روى كه خدا برخى از آنان را بر برخى [ديگر] برترى بخشيده، و بدان جهت كه از دارايىهاى خويش[براى تأمين زندگى زنان] هزينه مىكنند؛ بنابراين زنان شايسته [آنانى هستند كه در زندگى مشترك، همسرانشان را با رعايت حقوق و احترام متقابل ]فرمانبردارند؛ و از آن روى كه خدا [حقوق آنان را] پاس داشته است، در غياب [شوهرانشان] نگاه دارنده [اسرار و حقوق آنان و عفت و كرامت ]خويشاند؛ و آن زنانى كه از ناسازگارى [و سركشى ]آنان بيم داريد، اندرزشان دهيد، و [اگر سودبخش نبود] در خوابگاهها از آنان دورى گزينيد؛ و [اگر باز هم به حق و عدالت باز نگشتند] آنان را [به صورت انسانى و عادلانه، به عنوان تنبيه ]بزنيد. پس اگر [به منظور انجام وظايف] از شما پيروى نمودند، [هشدارتان باد كه ديگر] راهى بر[زيان] آنان مجوييد، كه خدا بلند مرتبه و بزرگ است. 35 - و اگر از [ناسازگارى و ] دشمنى ميان آن دو بيم داريد، داورى از خانواده مرد، و داورى از خانواده زن برانگيزيد [ تا در ميان آنان صلح و سازش پديد آورند]. اگر آن دو [همسر] بخواهند [آن زندگى مشترك را سر و ]سامانى دهند، خدا ميانشان سازگارى [وصفا] پديد مىآورد؛ چرا كه خداوند هماره دانا و آگاه است. 36 - و خداى [يكتا]را بپرستيد و چيزى را شريك او نسازيد و به پدر و مادر نيكى كنيد؛ و [نيز به] نزديكان، يتيمان، بينوايان، همسايه نزديك، همسايه دور، يار همراه، در راه مانده و بردگانى كه مالك[آنان] شدهايد [نيكى نماييد]؛ چرا كه خدا كسى را كه تكبّرورز و فخرفروش است دوست نمىدارد. نگرشى بر واژهها «قوّام»: در بردارنده معناى مبالغه و به مفهوم سرپرست،كارگزار، عهدهدار امور و تدبيرگر شئون آمده است. «قنوت»: فرمانبردارى فروتنانه و از دل و جان. «نشوز»: سركشى و سرپيچى از انجام وظيفه و رعايت حقوق ديگرى. «هجر»: دورى گزيدن. «ضجوع»: خوابيدن، و «مضاجع»به مفهوم بسترها و خوابگاهها آمده است. «بغيه»: جستن و خواستن. «شقاق»: شكاف، جدايى، ناسازگارى و دشمنى. «توفيق»: سازگارى، توافق، آشتى و مهر و يارى خدا به انسان در راه انجام كارهاى شايسته «جار»: همسايه «جنب»: دور «قرين»: نزديك «مختال»: خودخواه، خودبزرگ بين، كسى كه با پندارهاى پوچ و بىاساس براى خويش مقام و موقعيتى مىپندارد كه فاقد آن است. «فخور»: فخرفروش و كسى كه امتيازات و نقاط قوّت خويش را به منظور خودنمايى به رخ ديگران مىكشد و به انگيزه خودبزرگ بينى بر مىشمارد؛ امّا به كسى كه گاه نعمتهاى خدا را به خود بر مىشمارد و سپاس مىگزارد، سپاسگزار گفتهاند. شأن نزول در شأن نزول و داستان فرود نخستين آيه مورد بحث سه روايت آمده كه بيانگر يك داستان است و تفاوت در چهرههاست: 1 - برخى آوردهاند كه آيه شريفه در مورد مردى به نام «سعدبن ربيع» و همسرش «حبيبه» فرود آمد؛ چرا كه آن دو، كه خاندانشان از يارانِ «مدنى» پيامبر بودند، در زندگى مشترك دستخوش كشمكش شدند؛ و آن مرد همسرش را به خاطر سركشى و نافرمانىاش كتك زد. آن زن به همراه پدرش «زيد» نزد پيامبر شكايت برد، و آن حضرت پس از رسيدگى، دستور قصاص داد. آنان را براى اجراى دستور بردند كه درست در همان لحظات اين آيه شريفه بر قلب مصفّاى پيامبر فرود آمد و پيامبر پس از تلاوت آيه شريفه فرمود: ما چيزى را خواستيم و خدا دستورى ديگر داد، و آنچه خدا مقرر فرموده بهتر است و آنگاه حكم خويش را برداشت. 2 - «كلبى» در اين مورد آورده است كه: آيه شريفه در مورد«سعد» و همسرش «خوله» فرود آمد و داستان فرود آن همانگونه است. 3 - برخى ديگر آوردهاند كه آيه شريفه در مورد «جميله» و شوهرش «ثابت» فرود آمد؛ و آنگاه داستان فرود آن را همانگونه كه گذشت روايت كردهاند. تفسير مديريت در خانواده در دو آيه پيش، ضمن بيان برابرى زن و مرد در اصل انسانيت، به پارهاى از تفاوتهاى ظاهرى و حقوقى آنان اشاره رفت، اينك در اين آيه شريفه مىفرمايد: اَلرِّجالُ قَوَّامُونَ عَلَى النِّساءِ بِما فَضَّلَ اللَّهُ بَعْضَهُمْ عَلى بَعْضٍ وَ بِما اَنْفَقُوا مِنْ اَمْوالِهِمْ مردان در نظام خانواده كارگزار و تدبيرگر امور زنانند، و سرپرستى و مديريت جامعه كوچك خانواده را به عهده دارند؛ و اين به خاطر تفاوتها و برترى برخى از انسانها بر برخى ديگر است كه دستگاه حكيمانه آفرينش بر اساس مصلحت در نظر گرفته است. راز مديريت مرد در اين فراز از آيه شريفه، نخستين رمز كارگزار بودن مردان را در جامعه كوچك خانواده بيان مىكند و خاطر نشان مىسازد كه دليل اين كار اين است كه مردان به طور عادى از نظر دانش و خرد و استوارى ديدگاه و تصميم بر كارها، بر زنان برترى دارند؛ و ديگر بدان جهت است كه از دارايى و ثمره تلاش خود، هم به زنان مهريه مىپردازند، و هم هزينه خانه و خانواده را تأمين مىكنند. فَالصَّالِحاتُ قانِتاتٌ حافِظاتٌ لِلْغَيْبِ بِما حَفِظَ اللَّهُ به باور برخى از مفسران، منظور اين است كه زنانِ شايسته، فرمانبردار خدا و همسران خويشاند؛ و اين آيه را گواه ديدگاه خود آوردهاند كه مىفرمايد: يا مريم اقنتى لربّك...»(35) هان اى مريم! در زندگى هماره فرمانبردار پروردگار خويش باش! و نيز، در غياب همسرانشان عفت خويش را پاس مىدارند. و به باور برخى، حقوق و دارايى و حرمت شوهران را نگاهبانند. به باور ما همه اين مفاهيم در آيه موجود است و هيچ ناسازگارى ميان دو ديدگاه نيست. و اين پاسداشتن حقوق همسر و عفت خويش از سوى زنان بدان دليل است كه خدا حقوق آنان را كه از جمله آنها پرداخت مهريه و تأمين هزينه زندگى و رفتار عادلانه با آنان است برايشان پاس داشته و همه را بر عهده شوهرانشان نهاده است. برخى بر آنند كه به بركت پاسداشتن خدا از اين حقوق و حدود است كه زنان مىتوانند آنها را پاس دارند. وَ اللّاتى تَخافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَ اهْجُرُوهُنَّ فىِ الْمَضاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَ منظور اين است كه: آن زنانى كه شما شوهران از سركشى و حق ناپذيرىشان بيم داريد و به راستى مىترسيد و مىدانيد كه در انديشه سلطهجويى در جامعه كوچك خانه و خانواده هستند و با شما به ناسازگارى مىپردازند، با مِهر و صفا اندرزشان دهيد؛ و اگر گفتگو و خيرخواهى سود نبخشيد، در بستر و خوابگاه از آنان دورى گزينيد. به باور «سعيدبن جبير» پيام اين جمله اين است كه از آميزش با آنان خوددارى ورزيد؛ امّا به باور گروهى، از نزديكى و همخوابگى با آنان خوددارى كنيد. در اين صورت روشن مىشود كه آنان از نظر مِهر به شما و ادامه زندگى مشترك چگونهاند؛ اگر به راستى شما و زندگى با شما را دوست دارند، اين جدايى شما بر آنان گران مىآيد و راه عادلانه و رعايت حقوق و حدود را برمىگزينند، وگرنه به دورى گزيدن شما نيز بها نمىدهند. و در روايتى از حضرت باقر عليه السلام در اين مورد رسيده است كه به اينگونه زنان سركش، به هنگام خواب پشت كنيد و توجّه ننماييد؛ به همين مفهوم تفسير شده است. «فرّاء» بر آن است كه در آيه شريفه، «بيم از نافرمانى» به مفهوم آگاهى از نافرمانى و سركشى آمده است و واژه خوف گاه به مفهوم علم به كار مىرود. از«ابنعباس» آوردهاند كه: زنان را در صورت سركشى با بهرهورى از كتاب خدا اندرز دهيد و به آنان خاطر نشان سازيد كه از خدا بترسند و در قلمرو مقررات نظام خانواده با شما سازگار و فرمانبردار باشند؛ اگر نپذيرفتند، با آنان اندكى درشتى كنيد؛ و اگر سود نبخشيد به گونهاى كه زخم و شكستگى پديد نيايد، آنان را تنبيه نماييد. و از ششمين امام نور آوردهاند كه منظور از تنبيه، زدن با ساقه گياه يا نى است. فَاِنْ اَطَعْنَكُمْ فَلا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبيلاً و اگر آنان از سركشى خويش بازگشتند و راه سازگارى و انجام وظايف برگزيدند، ديگر راهى براى زيان رساندن به آنان براى شما نخواهد بود. به باور برخى منظور اين است كه ديگر هيچ راهى براى دورى گزيدن و يا هشدار و تنبيه نمىماند. و به باور برخى ديگر، هنگامى كه آنان سرسازگارى و انجام وظايف داشتند، ديگر به ژرفاى جان آنان كار نداشته باشيد و آنان را به مهر و محبت قلبى مكلّف نسازيد. اِنَّ اللَّهَ كانَ عَلِيًّا كَبيراً به يقين خدا بلند مرتبه و بزرگ است. او برتر از آن است كه كسى را به كارى فراتر از توان و امكاناتش موظّف سازد. به باور برخى منظور از بيان دو وصف از اوصاف خدا در آخر آيه شريفه اين است كه به مردان هشدار مىدهد كه مراقب رفتار خويش باشند؛ چرا كه خدا مىتواند زنان را در صورتى كه به آنان ستم كنيد، يارى نمايد وبر شما پيروز سازد. و به بارور برخى منظور اين است كه: هان اى مردان با ايمان! خدا شما را به اندازه توانتان مكلف ساخته است؛ بنابراين شما نيز از زنان چيزى فراتر از توان آنان و مقررات و حقوق خويش نخواهيد. طرح حكيمانه براى ايجاد سازش در آيه شريفه آفريدگار انسان، مردان جامعه را راه نمود كه به هنگام پديدار شدن نشانههاى سركشى و وظيفهناشناسى همسرانشان چگونه رفتار كنند؛ اينك در اين آيه راه مىنمايد كه اگر آن تدابير سودى نبخشيد و خطر جدايى احساس گرديد، چه بايد كرد. وَ اِنْ خِفْتُمْ شِقاقَ بَيْنِهِما فَابْعَثُوا حَكَماً مِنْ اَهْلِهِ وَ حَكَماً مِنْ اَهْلِها و اگر نشانههاى دشمنى و شكاف پديد آمد و از ناسازگارى آن دو بيمناك شديد، داورى از خاندان مرد و داورى نيز از خانواده زن برانگيزيد تا ميان آنان سازش پديد آورند. در اين مورد كه روى سخن در آيه شريفه با كيست، ديدگاهها متفاوت است: 1 - برخى بر آنند كه مخاطب آيه همان كسى است كه سرپرستى نظام خانواده به عهده اوست. 2 - امّا برخى از مفسّران و بيشتر فقها بر اين عقيدهاند كه روى سخن با كسى است كه اين كشمكش خانوادگى در برابر او طرح مىگردد و توانايى حلّ آن را دارد. روايات رسيده از حضرت باقر و صادق نيز بيانگر اين ديدگاه است. 3 - به باور پارهاى از مفسران نيز روى سخن با دو عضو اصلى خانواده، يعنى زن و مرد و بستگان نزديك آنان است. يك پرسش آيا دو داورى كه براى ايجاد سازش و رفع كشمكش برگزيده مىشوند، در صورت نيافتن راه ادامه زندگى مشترك، مىتوانند آن دو را ازهم جدا كنند و به گونهاى شرافمتندانه زن را طلاق بدهند و انحلال خانواده را اعلان كنند؟ پاسخ از روايات رسيده از امامان نور چنين دريافت مىگردد كه آنان تنها با رضايت زن و مرد مىتوانند انحلال خانواده و جدايى زن و مرد را اعلان كنند؛ امّا برخى بر آنند كه مىتوانند؛ و روايتى نيز از امير مؤمنان در اين مورد آوردهاند. طرفداران اين ديدگاه بر اين عقيدهاند كه دو داور از سوى زن و مرد وكالت دارند. بنابر اين در صورت عدم امكان سازش و راه نبودن براى ادامه زندگى مشترك مىتوانند جدايى آنان را اعلان كنند. اِنْ يُريدا اِصْلاحاً يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُما اِنَّ اللَّهَ كانَ عَليماً خَبيراً به باور برخى منظور اين است كه اگر آن دو داور به راستى در انديشه سازش آن زن و مرد، و يافتن راه حلّ مشكل آنان باشند، خداوند ميان آنان سازش پديد مىآورد تا بر اساس عدالت و مصلحت داورى كنند؛ امّا برخى بر آنند كه اگر دو داور در انديشه ايجاد سازش ميان زن و شوهرش باشند، خدا ميان آن زن و مرد سازش پديد مىآورد و دشمنى و شكاف را از ميان بر مىدارد؛ چرا كه او به نيتهاى قلبى و خواستههاى آن دو، دانا و به مصالح و منافع خانواده و جامعه آگاه است. زنجيرهاى از كارهاى شايسته قرآن پس از سفارش به عدالت و نيكوكارى در مورد يتيمان، و توصيه به رعايت ارزشهاى انسانى و اخلاقى در نظام خانواده و ميان دو همسر، اينك به بيان يك سلسله امور معنوى و شمارى از كارهاى شايسته و پسنديده كه از ضروريات زندگى اسلامى و انسانى است پرداخته و در آغاز از توحيدگرايى و يكتاپرستى شروع مىكند و مىفرمايد: وَ اعْبُدُوا اللَّهَ وَ لا تُشْرِكُوا بِهِ شَيْئاً خداى را به يكتايى بپرستيد و او را به شكوه و عظمت ياد كنيد و در عبادت و پرستش، شريكى براى او مگيريد؛ چرا كه پرستش و بندگى تنها در خور اوست كه آفريدگار تواناى جهان و انسان و ارزانى دارنده نعمتهاست. وَ بِالْوالِدَيْنِ اِحْساناً وَ بِذِى الْقُرْبى وَالْيَتامى وَالْمَساكينِ و به پدر و مادر، هم خودتان نيكى كنيد و هم ديگران را در مورد آنان جز به نيكى و احترام سفارش نكنيد، و به همه نزديكان، يتيمان و بينوايان نيز احسان كنيد، و بدانيد كه نيكى واقعى در مورد يتيمان، حراست از حقوق و شئون و تربيت درست آنان است؛ و نيكى به بينوايان اين است كه حقوق آنان را پايمال نسازيد و در رفع گرفتارى و محروميت آنان بكوشيد. وَالْجارِ ذِى الْقُرْبى وَالْجارِ الجُنُبِ به باور گروهى منظور از اين دو تعبير، همسايه خويشاوند و بيگانه است؛ امّا به باور برخى منظور همسايه توحيدگرا و غير مسلمان است. از پيامبر گرامى در اين مورد آوردهاند كه فرمود: الجيران ثلاثة: جار له ثلاثة حقوق، حق الجوار و حق القرابة و حق الاسلام، و جار له حقّان: حق الجوار و حق الاسلام؛ و جار له حق الجوار، المشرك من اهل الكتاب.(36) همسايگان انسان سه گروهند: دستهاى از آنان از حقّ همسايگى، خويشاوندى و مسلمانى برخوردارند؛ و دستهاى از حقّ همسايگى و همدينى؛ و گروه سوم تنها از حقّ همسايگى و انسانى، چرا كه خويشاوند يا همدين نيستند. «زجاج» بر اين باور است كه منظور از همسايه نزديك، كسى است كه از نظر مسافت به شما نزديك است و او را مىبينيد و مىشناسيد؛ و همسايه دور به عكس آن است. در روايت است كه مرز همسايگى تا چهل منزل است؛ و نيز روايت آوردهاند كه تا حدود چهل متر است. با اين بيان، به باور ايشان منظور از همسايه نزديك، خويشاوند نيست؛ چرا كه قرآن شريف در مورد خويشاوندان در صدر آيه سفارش فرموده است. امّا ممكن است در پاسخ گفته شود كه خويشاوند در صورتى كه همسايه انسان گرديد، حقّ ديگرى نيز پيدا مىكند. با اين بيان در آيه تكرارى به چشم نمىخورد. وَالصَّاحِبِ بِالْجَنْبِ و به يار همراه و يا همنشين نيز نيكى كنيد. در مورد اين فراز، ديدگاهها متفاوت است: 1 - گروهى از جمله «ابن عباس» برآنند كه منظور رفيق راه است، و نيكى به او برخورد درست و رعايت حقوق و حدود و مواسات با او است. 2 - و گروهى بر اين باورند كه منظور همسر انسان است. 3 - پارهاى بر آنند كه منظور، كسى است كه به شما روى آورده و انتظار يارى دارد. 4 - و پارهاى نيز مىگويند منظور كارگر و خدمتگزار انسان است. به باور ما آيه همه اينها را در بر مىگيرد و نيكى به همه اينها سفارش شده است. وَابْنِ السَّبيلِ در اين مورد برخى بر آنند كه منظور اين است كه به در راهماندگان نيز نيكى كنيد. و برخى ديگر مىگويند منظور نيكى به ميهمان است. ابن عباس مىگويد: ميهمانى سه روز است، و فراتر از آن نيكى است، و هر نيكى نيز صدقه است. «جابر» از پيامبر گرامى آورده است كه فرمود: هر نيكوكارى صدقه محسوب مىگردد و يكى از آن نيكىها اين است كه با برادرت با چهرهاى باز روبهرو گردى و آب ظرف خويش را به ظرف او و به سود او بريزى. وَ مامَلَكَتْ اَيْمانُكُمْ و به بردگان خويش نيز نيكى كنيد و با تأمين نيازهاى آنان از واگذار نمودن كارهاى سخت و طاقتفرسابه آنها خوددارى نماييد. اِنَّ اللَّهَ لايُحِبُّ مَنْ كانَ مُخْتالاً فَخُوْراً و بهوش باشيد كه خدا مردم متكبر و فخرفروش را دوست نمىدارد. ابن عباس مىگويد: دليل بيان دو صفت منفى تكبر و فخرفروشى اين است كه مردم متكبر و فخرفروش از بستگان و همسايگان نيازمند خويش متنفّرند و با آنان رفتار شايسته ندارند. گفتنى است كه آيه شريفه در بردارنده همه محتوا و اركان اسلام است و انسان را به سوى ارزشهاى انسانى راه مىنمايد؛ و اگر كسى درباره اين آيه شريفه درست بينديشد، از هر نوع پند و اندرز سخنوران بىنياز است و به علوم و دانشهاى گوناگون دانشوران دست مىيابد. پرتوى از آيات در آياتى كه گذشت، قرآن شريف يك سلسله تدابير ظريف و سازنده را براى استحكام و استوارى نظام خانواده و حلّ بحرانها ترسيم مىكند كه اگر به هنگام پديدارشدن نشانههاى بحران در روابط خانواده، و به صدا در آمدن زنگ خطر، اين تدابير به شيوهاى شايسته مورد عمل قرار گيرد، بسيارى از بحرانها و زيانهاى برخاسته از آن به خوبى برطرف شده و يا به صورت شرافتمندانهاى انحلال آن اعلان و به انبوهى از بدبختىها خطّ پايان خواهد كشيد. اين تدابير عبارتند از: 1 - اصل مديريت در جامعه كوچك خانواده جامعه جهانى از جامعههاى گوناگون، و هر كدام از اين جامعهها از واحدهاى خانواده پديد آمدهاند. اگر خانواده بزرگ بشرى يا جامعههاى كوچكتر براى جلوگيرى از هرج و مرج و بىبرنامهگى و انحطاط و از همگسيختگى و پيدايش راه تكامل و پيشرفت، نيازمند به اداره و مديريت وكارگزارند، به همان دليل جامعه كوچك خانه و خانواده نيز براى اوج گرفتن به پرفرازترين قله تكامل مادى و معنوى و اخلاقى و انسانى و مبارزه با آنها و از همگسيختگى خانواده نيازمند به نظام و مديريت و مدير و معاون و مشاور است. ضرورت مديريت در جهان كنونى بهگونهاى روشن است كه پيش از شكلگيرى هر حزب و گروه در هر واحد اقتصادى و اجتماعى و ادارى و خدماتى، نخست به مديريت آن مىانديشند و اميرمؤمنان قرنها پيش فرمود: «لا بدّ للنّاس من امير...»(37) مردم هر جامعه و تمدنى، ناگزير از مديريّت و اداره و كارگزارند. و نخستين درس اين آيات اين است كه جامعه كوچك خانواده نياز به مديريت و مدير و مشاور و معاون دارد. 2 - مدير و معاون در اين جامعه كوچك در گام دوم از اين آيات اين پيام را دريافت مىداريم كه ضمن رعايت احترام و حقوق متقابلِ دو ركن اساسى اين جامعه كوچك كه زن و مرد مىباشند، و با در نظر گرفتن شرايط جسمى و فكرى و عاطفى هر كدام از يكسو، و تعهدات اقتصادى مرد بر تأمين هزينه خانواده و پرداخت مهريه به زن، مناسبترين و طبيعىترين راه اين است كه مديريت اين جامعه كوچك را به شايستهترين و كارآمدترين و لايقترين آن دو بسپاريم. با اين بيان اگر مرد شايستهترين آن دو بود، مديريت را بر اساس شايستهسالارى به مرد بسپاريم و معاونت آن را به زن، تا با به هم پيوستن نيروى بيشتر جسمى و فكرى و قدرت شگرف هنرى و عواطف سرشار و زندگى ساز انسانىِ زن و مرد در نظام خانواده، هم براى آن برنامه و نقشه تكامل ترسيم مىگردد و هم هزينه اين پيشرفت تأمين شود، و هم در فراز و نشيبها به شايستگى از آن دفاع گردد.آرى، الرّجال قوّامون على النّساء بما فضّل اللّه بعضهم على بعض و بما انفقوا من اموالهم... 3 - رعايت حقوق متقابل در هر جامعهاى دو اصل اساسى جدايى ناپذيرند: 1 - انجام وظيفه 2 - ايجاد وظيفه هنگامى كه مديريت در نظام خانواده به انجام شايسته وظايف مادى و معنوى و اقتصادى و عاطفى و انسانى خويش قيام كرد و حقوق معاونت را كه در دين، ركن اين جامعه كوچك است پاس داشت، در برابر اين انجام وظيفه براى او تكليف ايجاد مىكند و اين جاست كه حقوق متقابل در خانه و جامعه بشر شكل مىگيرد و از هم گسست ناپذير مىگردد؛ و اين سومين درس در پرتو اين آيات است كه مىفرمايد: «فالصالحات قانتات حافظات للغيب بما حفظ اللّه...». و زنان شايسته زندگى و درستكار، آنانى هستند كه در برابر حقوقى كه خدا براى آنان مقرر داشته است در برابر مديريت خانه فروتن هستند و نه سركش و ماجراجو، و در غياب مردِ خانه يا حضور او، اسرار و حقوق و عفت خويش و آبروى خانواده را پاس مىدارند. 4 - راه رويارويى با بحرانها هر جامعهاى در فراز و نشيبهاى زندگى ممكن است به آفتها و بحرانهايى گرفتار آيد كه بقا و حيات آن در گرو رويارويى شايسته مديريت و معاونت آن با آفتهاست. درس ديگرى كه از آيات مورد بحث مىگيريم اين است كه در صورت بروز نشانههاى بحران و سركشى زن يا مرد و پايمال ساختن حقوق و ناديده گرفتن وظايف چه بايد كرد؟ اينك در اين جا چگونگى رويارويى مرحله به مرحله با قانونشكنى زن يا معاونت نظام خانواده طرح مىگردد كه به ترتيب عبارتند از: 1 - اندرز وگفتگوى شايسته و انسانى براى حلّ مشكل. 2 - مبارزه منفى و قطع رابطه محدود. 3 - و آخرين راه براى مديريت، اندكى «شدت عمل» با رعايت همه مقررات انسانى. 4 - و پس از آن مراجعه به محكمه خانوادگى و فاميلى تا داورى نمايند و راه ادامه زندگى مشترك و نظام خانواده را ارائه و موانع همكارى را بر طرف يا انحلال آن را اعلان كنند
پیروز باشید
ببینید من هنوز منظور شما رو نمی فهمم! عنوان تاپیک یه چیزی می گه این جمله های اخیرتون یه چیز دیگه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط ester
به هر حال من اگر زن بودم خودم رو مسئول می دونستم نسبت به ساخت زندگی! طرف مقابل رو مسئول خوشبختی خودم نمی دونستم. یقینا ظلم رو تحمل نمی کردم و واکنش نشون می دادم. خیانت رو هم تحمل نمی کردم. وقتی من پای بندم به زندگی اون هم باید باشه.محکم کنارش وای میستم نه مثل یک مرد. مثل یک شیر زن.
البته که ناز می کردم، البته که گاهی اوقات قهر می کردم ، این طبیعت من زنه و اون طبیعتش در این موارد نازکشیه. ولی رو مخ مردم سورتمه سواری نمی کردم!! اون رو در احساسات آدم حساب می آوردم و خودم رو در منطق.
در روابط جنسی گرم برخورد می کردم و عاطفم رو در همه زندگی نشون می دادم. از خودم سعی نمی کردم مرد بسازم.
مرد من ، زن انتخاب کرده و نه مرد!
مسلما یک مرد حق زدن یک زن رو نداره! ولی یک زن هم حق داد کشیدن و جیغ زدن و گریه زاری و مویه گرفتن نداره!! کی می دونه از کجا مشخصه که این زنی که جیغ می زنه و زار می زنه شب و روز اگر قدرت مرد رو داشت روزی هزار بار مردشو نمی زد؟!! الان که قدرت نداره جسم مردشو از کار بندازه روانشو از بین می بره. زنی که جیغ می زنه و شب و روز مویه و گریه راه می ندازه یا روانیه که باید بردش تیمارستان یا اینکه دوست داره کتک بخوره که البته نباید به این آرزوش رسوندش!!