چقدر تصميم گرفتن سخته. قراره پدرم با پدرش حرف بزنه ببينه واقعا نظرش چيه. نميدونم موندم چيكار كنم!!!!!! از شما دوست عزيز هم به خاطر جواب ممنونم
نمایش نسخه قابل چاپ
چقدر تصميم گرفتن سخته. قراره پدرم با پدرش حرف بزنه ببينه واقعا نظرش چيه. نميدونم موندم چيكار كنم!!!!!! از شما دوست عزيز هم به خاطر جواب ممنونم
دوست خوبم عجله نكن اين پاي يه عمر زندگي است نه يكي دو روز
نمي توني بعدا اگر راضي نبودي مثل لباس تنت درش بياري پس عاقل باش و احساساتي نشو ، همه جوانب كار را در نظر بگير تو علاوه به اون آقا بايد با خانواده اش هم رابطه خوبي داشته باشي و از همه مهمتر پدر يه خانواده كه مي تونه رفتار بقيه را تحت تأثير قرار بده ... به نظر من هم اجازه بده خود اون آقا با پدرش صحبت كنه و اگر از خانواده هايي هستند كه از غريبه ها خوششون نمي ايد واقعيت را قبول كن البته الان صبر كن و به گفته ديجيتال من گوش كن و يه هفته ازشون مهلت بخواه اما به نظر من خواستگار ديگه ات را ببيني و شرايط اونها را هم محك بزني در نظر داشته باش كه قسمت و تقدير را با فشار و زور نمي شه عوض كرد بنابراين وقتي در كاري مشكلي هست و يا سنگي كه برطرف نمي شه از حكمت خدا در اون كار غافل نباش و فقط زير پاتو نگاه نكن و چند قدم جلوتر را هم ببين و منطقي باش ... موفق باشي
با سلام و تشكر . اين روزا خيلي افسرده شدم. بالاخره جواب منفي دادم . گرچه اين خواستگارم اكثر معيارهاي من رو داشت ولي من نتونستم با مخالفت پدرش كنار بيام چون بالاخره مخالفت پدر ايشون يك روزي به ضرر من تموم ميشد . و هرچند خواستگارم خيلي تلاش در جهت اين ازدواج داشت ولي بالاخره يك روزي تحت تاثير پدرش قرار مي گرفت و ممكن بود زندگي مشتركش رو بخاطر پدرش از بين ببره. و چون قضيه خواستگاري اين اقا چند ماه طول كشيد من نمي تونم ايشون رو از صفحه ذهنم پاك كنم . و 2 ترم افت تحصيلي پيدا كردم. مي خوام اين ترم دوباره درس بخونم ولي نمي تونم . از ياد بردن اين قضيه برام خيلي سخته.از طرف ديگه چون تعداد خواستگارهام خيلي خيلي كم شده دچار افسردگي شدم. چيكار كنم. تا با اين قضايا راحت كنار بيام.?