با سلام خدمت همه دوستان، مخصوصا دوست خوبمان جناب صدرای عزیز!
ابتداءا در مورد قشر فقیر جامعه، با تایید صحبتهای بجا و درست شما باید بگویم که بسیاری از مشکلات ما در این فقر ریشه دارد. نمیتوان که انسانها را با حداقل امکانات و در بدترین شرایط دید و از آنها هم بخواهیم که خانواده ای مستحکم و پایبند به اصول و ارزش ها داشته باشند و انسانهای خوب و دین داری هم به جامعه تحویل دهند. نیازهای زیستی انسانها بسیار بسیار مهم است. استاد شهید مرتضی مطهری(ره) توجه لازم را به نیازهای زیستی، به طرز شیوایی با استناد به احادیث بیان میدارد و میگوید: پیامبر (ص) فرمود: " من لا معاش له، لا معاد له.". یعنی آن که معاش و زندگی مادی ندارد، معاد که محصول زندگی معنوی است را نیز ندارد...!!!!!. بسیار حدیث زیبا، جالب و واقعا شگفت انگیزی است. من میتوانم نمونه هایی را هم از قران ذکر کنم که این تقدم را نشان میدهد. مثلا ایه 35 سوره بقره، آیه 19 سوره اعراف، آیه 6 سوره زمر و مخصوصا ایه بسیار زیبای 12 سوره زخرف، این تقدم و تاثی آن را در زندگی معنوی انسانها نشان میدهد که برای طولانی نشدن این مطلب، دوستان خود به قرآن مراجعه کنند و اگر هم خواستند بیشتر روی این ایات بحث و گفتگو میکنیم که واقعا بسیار بسیار زیبا و عمیق هستند.نقل قول:
دوستان من سوالي دارم:
آيا مي شود در دادگاه در جهت محكوميت يك بزهكار اين مطلب را گفت :
اگر گرسنه بودي دزدي نميكردي بدنبال كار مناسبي ميرفتي و بعد از كسب درآمد غذا تهيه مي كردي ؟
آيا اين سوال به لحاظ انسان شناسي و مباحث تخصصي درست است؟
مطمنن نه،انسان گرسنه قبل از آنكه بتواند درست بيانديشد بايد نياز و گرسنگي اش برطرف گردد
بايد غرايز او پاسخ داده شود اين حق اوليه بشر است ،غريزه جنسي هم از اين قاعده مستثني نمي باشد
استاد مطهری در ادامه آن حدیث میفرماید که: این جمله تقدم معاش را بر معاد و تقدم زندگی مادی را بر زندگی معنوی و وابستگی زندگی معنوی را به عنوان رو بنا به زندگی مادی که زیر بناست، میرساند.
بنابراین چه بر پایه متون اسلامی و یا اصول روانشناسی انگیزشی، اولین خط سیر در تحول شخصیت انسان را میتوان بر اساس تحول نیازهای جسمانی و مادی یا نفس اماره/حیوانی، مشخص نمود. به واسطه تعلیم و تربیت و ارضای معقول و متعادل نیازهای نفس اماره است که نفس لوامه که مظهر وجدان اخلاقی و سپس نفس مطمئنه/ملکوتی، جلوه گر میشود. بدین ترتیب است که انسانها از سطوح پایین نیازها رها شده و به سطوح عالی که هدف تعلیم و تربیت اسلامی است، دست میابد.
اما در مورد دیگر صحبتهایتان و نیازهای جنسی قبل از ازدواج و روابط دختر و پسر در جامعه ایران باید بگویم که بهترین و کامل ترین و منطقی ترین و درست ترین راه فراروی ما، ازدواج موقت است. اما خواهشا دوستان اندکی تامل کنید و سریع موضع نگیرید و کیفیت و چگونگی ازدواج موقت را که قبلا در همین انجمن هم مطرح کرده بودم و در زیر اورده ام، با هم بخوانیم و رویش فکر کنیم.
در اینکه موضوع صیغه و ازدواج موقت، الان با دیدگاه بدی در جامعه بهش نگاه میشه، هیچ شکی نیست. من هم با این وضع موجود مخالفم. یعنی معتقدم که اگه بخوایم از الان موضوع صیغه رو علنی مطرح کنیم،مطمئنا مشکلات جبران ناپذیری به جامعه وارد خواهد شد و از این حکم به قول دوستمون زیبای الهی، به بدترین شیوه استفاده خواهد شد و بسیار جامعه ما ضرر خواهد کرد.
در مساله ازدواج موقت، ما با دو پارامتر اساسی مواجه هستیم. :
1- ضعف قانون در این مورد
2- نبود فرهنگ و بستر مناسب در جامعه
حالا با اجازه من این دو مورد رو توضیح میدم:
اول بحث ضعف قانون !
این بحث ضعف قانون، عملکردش رو دقیقا در بحث فرهنگ و دیدگاه جامعه ما نشون میده.
واسه قانومند کردن ازدواج موقت، راههای زیر پیشنهاد میشه:
1- وضع قوانینی دقیق و جامع
2- ثبت ازدواج موقت در دفاتر و شناسنامه های افراد
3- تعیین کیفر و مجازات برای تخلف طرفین از تعهدات
4- ایجاد اماکن معین برای انجام دادن این ازدواج هنگام ضرورت
اینها کلیت بحث ها بود. ببینید با اینکه در شرع مقدس اسلام اجازه داده شده که مثلا یه مرد، میتونه چند تا زن صیغه ای داشته باشه و یا بدون اجازه همسر دائمش و بدون اطلاع اون، بره ازدواج موقت کنه و یا مواردی از این قبیل. اینها مطمئنا زمینه ساز ذهنیت سازی بد در جامعه ما شده و اغلب به این دلیل هست که اینچنین ذهنیت بدی در جامعه ما وجود داره.
خوب باید دید که ازدواج موقت و احکامش در چه مواقعی وضع شده. مسلم این هست که در زمان صدر اسلام و در گذشته، ازدواج "" دائم "" یه امری بوده که به راحتی امکان پذیر بوده است. اما بعضی از افراد که به سفرهای طولانی میرفتند و یا به هر دلیلی به همسر خودشون دسترسی نداشتند، تحت فشار جنسی قرار میگرفتند و خداوند هم متعه رو برای دوری از رواج فساد تشریع فرمودند. در قران هم ما فقط یه نیم خط داریم در ایه 24 سوره نساء، که خداوند به این امر اجازه دادند و دیگه در هیچ جای قرآن اشاره ای بهش نشده و احکامی هم در موردش گفته نشده. خوب بعضی از احکام در رابطه با این ازدواج در اون زمان بوده و اگه اونها بخواد الان دقیقا در این زمان اجرا بشه، مسلما ما با مشکل مواجه خواهیم شد. خوب پس چه بهتر است که با تغییر و یا وضع قوانین جدید در این مورد، این مشکلات رو به حداقل برسونیم.
مثلا از جمله مشکلات که قبلا هم اشاره کردم این بود که یه مرد میتونه بدون اجازه همسر دائمی اش، صیغه کنه. خوب مسلما هیچ خانمی این رو نمیتونه قبول کنه که شوهرش با یکی دیگه باشه و هر وقت دلش خواست یکی رو صیغه کنه. براتون در اینجا یه روایت بسیار زیبایی رو در این زمینه براتون نقل کنم تا بهتر متوجه منظورم بشید:
در کتاب وسائل الشیعه، ج21، ص22، کتاب النکاح، ابواب المتعه، ح 4:
امام موسی بن جعفر (ع) برای بعضی از دوستان و موالیانش نوشت:
« در متعه گرفتن اصرار نورزید. فقط بر شما اقامه سنت لازم است. پس با متعه گرفتن، از زنهای آزاد و دائمی تان کناره گیری نکنید. چرا که ممکن است انان کافر شوند و ما را نفرین کنند.».......!!!!!!!!!!!!!!!
خوب. ببینید این توصیه در اسلام هست. چقدر هم دقیق و ظریف و واضح. اما کسی اینها رو نمیبینه، به همین خاطر مدام شروع میکنه به برچسب زدن.
در اینجا مثلا باید این قانون اصلاح بشه که هر مردی که زن دائم داره، مثلا اجازه صیغه کردن رو نداره، مگر در شرایط خاص و با یه سری قوانین دیگه و در نظر گرفتن استثناها. خوب اینکه ادم بخواد متعه رو رواج بده و بعدش هزار تا نفرین و بد و بیراه به پیشوایان دینی نثار بشه، خوب مسلمه که این کار یه کار اشتباه هست.
یا اشکال دیگه ای که در این زمینه وجود داره این هست که ازدواج موقت باعث ترویج شهوت رانی میشه و دیگه ادم رو از ازدواج دائم بی نیاز میکنه و کسی سراغ ازدواج نمیره و فحشا به طور علنی هم رایج میشه. یا در خوشبینانه ترین شرایطش باعث بالا رفتن سن ازدواج دائم و تشکیل خانواده هایی با پدر و مادر سالخورده و کودکان بی نشاط و شاد میشه.
خوب در این زمینه هم حق دارن. اما این مشکل هم به خاطر کمبود قانون هست که با وضع قانون میشه اونو حل کرد. چطوری. مثلا راهی که به ذهن من رسید اینه که ما بیایم یه سقف سنی یا یه بازه سنی برای انجام ازدواج موقت در نظر بگیریم. مثلا شما ببینید یه جوان از 18 سالگی وارد دانشگاه میشه. حداقل 4 سال دانشگاه رو تموم میکنه. واسه اقا پسرها هم یه 2 سال سربازی هست. خوب نتیجه میشه گرفت که ما یه محدوده سنی بین 18 – 26 سال، یا 20-26 سال برای این نوع ازدواج تعیین کنیم و خارج از این محدوده سنی رو اجازه این نوع ازدواج رو بهش ندیم. البته استثناها رو هم باید در نظر بگیریم. چون به هر حال آدمهایی هم وجود دارند که ممکن هست از لحاظ روابط جنسی زناشویی به خاطر نقصی که در همسرشون وجود داره تامین نشن و مثلا از طرفی هم میخواهند که از همسرشون جدا نشن، در این مورد و با در نظر گرفتن استثناهای اینچنینی، میتوان این جور قوانین رو وضع کرد. این استثناها بوده و من خودم از اونها خبر دارم.
یا در زمینه محدودیت، میتونیم حتی تعداد این ازدواج ها رو هم محدود کنیم. البته باید باز هم استثناها و همه جوانب رو در نظر بگیریم.
ببینید دوستان. اینها تنها یه نمونه های جزئی هست. البته نمیگم که این راهکارهایی که من دادم، درسته. فقط به عنوان آشنایی ذهن اینها رو مطرح کردم. دوستان خواهشا روی اینها مانور ندن. صرفا یه سری پیشنهاد برای جا افتادن بهتر مطلب توی ذهن بود. خوشحال میشیم که پیشنهادات دوستان رو در این زمینه هم بشنویم.
اگه این ازدواج ها به صورت کاملا رسمی و قانونی و علنی و با ثبت همرا باشه و دختر و پسر و مخصوصا دختر در این زمینه با حقوق خودشون کاملا اشنایی داشته باشن، دیگه از قبل تکلیف همه چیز معلوم میشه. تکلیف بچه ای که ممکنه بوجود بیاد، تکلیف نفقه و ارث و ............. هزاران مورد دیگه. در مورد موضوع بچه هم لازمه که اینو یادآور بشم که اصلا هدف از این گونه ازدواج، بچه آوردن نیست و امروزه چندین راه برای بچه دار نشدن هم وجود داره و اگر هم احیانا بچه ای هم بوجود بیاد، کاملا از نظر حقوق شرعی و قانونی، مثل فرزند آدم هست و هیچ فرقی نداره.البته معمولا هدف از این نوع ازدواج، آوردن فرزند نیست.
خوب به نظرم مسلمه که اگه قوانین سخت گیرانه باشه و با متخلفین به شدت برخورد بشه، مطمئنن شاهد پیامدهای بهتری خواهیم بود. من منظورم از ثبت شدن و قانونی شدن، در این زمینه و از این جهت بود. مسلما اینطوری خیلی بهتر از این هست که بیایم دست دو تا دختر و پسر رو بزاریم توی دست هم بهشون بگیم که به همدیگه قول بدن تا مشکلی واسه خودشون پیش نیارن و از این جور حرفها. این با دیده خیلی خوشبینی نگریستن به قضیه هست. مثلا گرفتن و دادن تعهد مکفی و سرسختانه، خیلی بهتر از این خواهد بود تا دو نفر روی هوا به هم قول بدن و با هم قول و قرار بزارن و تا مشکلی پیش اومد، یکیشون بزنه زیر همه چیز و دست هیچ کس هم به هیچ جا بند نباشه.
البته اونچه که مسلمه اینه که همیشه تخلف از قانون بوده هست و ادم های سوء استفاده کننده ای هم پیدا خواهند شد که بخوان این قوانین رو دور بزنن. نه در اینجا. بلکه در هر جای دیگه ای. اما این نباید باعث بشه که ما در جهت قانونمند کردن این ازدواج هیچ تلاشی نکنیم. به قول معروف، به خاطر یه ادم بی نماز، نمیشه که در مسجد رو بست.
این از بحث قانون مندی.
اما بحث فرهنگ سازی:
در این زمینه مشکل عمده ناشی از خود ما و مردم جامعه ما هستن. البته اگه قوانین محکمتر وضع بشن، یه خورده در این زمینه، میشه وضع رو بهتر کرد.
در جامعه ایرانی ما، متاسفانه وجود یه ذهنیت کهنه و متعفن و گندیده و پوسیده در مورد دختران، هم دخترها رو دچار مشکل کرده و هم پسرها رو.
اولا خود دخترها متاسفانه با ذهنیت بدی به این مساله نگاه میکنن. خود دخترها وقتی که مساله صیغه مطرح میشه، انگار بهشون فحش دادی. الان در جامعه طوری شده که هر کس با عرض معذرت بخواد به یه دختر ی فحش بده، باید بهش بگه که برو صیغه شو...!!!!!!!!! من نمیدونم این ذهنیت و این فرهنگ از کجا نشات گرفته. باز هم میخوایم همه تقصیر ها رو بندازیم گردن غرب و فرهنگ غربی و تهاجم فرهنگی ؟؟؟؟؟؟؟؟
این حساسیت های بی جایی که از جانب هم پسر و هم دختر در مورد مساله بکارت وجود داره، متاسفانه کمر جامعه ما رو شکسته و جامعه و جوون های ما رو تا حد انفجار جلو برده. همه دختر ها و پسرها مثل بشکه پر از باروتی شدن که منتظر یه جرقه کوچیک هستن.
همین که این نیاز در جوون ها به طور صحیح هدایت نمیشه، خود به خود اثرش رو روی رفتارها و تیپ ها و قیافه ها خواهد گذاشت و باعث هزاران ناهنجاری مختلف خواهد شد.
جالبه که در بعضی از خونواده ها مساله دوست دختر و پسر با تساهل و تسامح نگاه میشه و یه طورایی هم عادیه، اما به ازدواج موقت با یه دید وحشتناک نگاه میشه. واقعا که جالبه...!!!!!!
وقتی که در یک جامعه، بکارت به عنوان معیاری برای ارزش گزاری دختر شناخته میشه، مسلما باید دچار چنین بحران های اجتماعی در سطح جامعه بشیم.
اصلا در اسلام بکارت، اصلا به عنوان معیاری برای ارزش زن یاد نمیشه. اصلا. به عنوان نمونه خداوند در سوره تحریم ایه 5 خطاب به زنان پیغمبر میفرماید که:
« عَسی رَبُّهُ إِن طَلَّقَکُنَّ أَن یبدِلَهُ أزواجاً خَیراً مِنکُنَّ مٌسلِماتٍ مؤمِناتٍ قانِتاتٍ تائِباتٍ عابِداتٍ سائِحاتٍ ثَیِّئاتٍ وَ أبکاراً » ........!!!
یعنی:
« امید هست که اگر پیامبر شما را طلاق دهد، خدا زنانی بهتر از شما به جایتان با او همسر کند. همسرانی مسلمان، باایمان، فرمانبردار، توبه کننده، عبادت کننده، روزه دار، بیوه و (یا) دوشیزه (باکره) »
ببینید خداوند صفت بیوه بودن رو در کنار باکره بودن و دیگر صفات نیکو نام برده و از زنان پیغمبر با این تعبیر یاد کرده و فرقی بین باکره بودن و غیر باکره بودن، قرار نداده.
این فرهنگ اسلام هست. اونچه که ما به عنوان بکارت به عنوان یه ارزش برای زن محسوب میکنیم و کسی که بکارتش رو از دست داده رو به عنوان یه ادم ناپاک میشماریم که هیچ جایی در جامعه نداره و هیچ حقی هم برای ازدواج و باید تا اخر عمر سرخورده باشه و با سرافکندگی زندگی کنه، اینها هیچ جایی در اسلام ندارن و اسلام با اینها مخالفه. عیب از اسلام نیست. عیب از مسلمانی ماهاست.
البته اینو هم توجه داشته باشید که اگه کسی مثلا به خاطر العیاذبالله زنا دوشیزه بودنش رو از دست بده، اون دیگه در اسلام جایگاهی نداره و اونطوری که میدونید، باهاش برخورد میشه. اینو گفتم که یه دفعه این مورد رو به همه چیز سریع تعمیم ندیم.
من خودم به شخصه به عنوان یه جوان پسر مجرد 22 ساله اصلا حساسیتی به مساله بکارت ندارم. اما اینکه چطوری همسر اینده من باکره بودنش رو از دست داده باشه، برام خیلی مهمه. تنها راهی که برای من قابل قبوله، همون ازدواج موقته. یعنی اگه همسر من با ازدواج موقت باکره بودن خودش رو از دست داده باشه ، من هیچ مشکلی با این موضوع ندارم. اتفاقا اونو به چشم یه دختر پاک و با خدا میدونم. چون اونقدر میفهمم که همسر من برای اینکه دچار گناه نشه و چون رضای خدا رو در نظر داشته، این کار رو کرده. اون دوست نداشته به گناه و معصیت الوده بشه. از طرفی هم میل جنسی بهش فشار آورده . به هر حال اونم یه انسانه. در نتیجه برای فرار از گناه دست به ازدواج موقت زده. من با این دیدگاه به یه دختر صیغه شده نگاه میکنم. حالا دیگران هر چی که میخوان بگن.
اما با این وضع و دیدگاهی که دختران و پسران جامعه ما نسبت به دختر صیغه شده دارن و از یه دختر صیغه شده با تعابیری مثل " زن کرایه ای " و " دختر بی حیا " و " آلت و بازیچه دست مردان" و " ابزاری برای دفع شهوت مردها " و .............. هزاران تعبیر دیگه یاد میکنن، مشکل بشه که همچین دختری رو پیدا کرد. خدا ببخشه انسان هایی رو که به جای حل مشکل جوان ها، سنگ جلوی پاشون میگزارن. من نمیدونم اینها چطور میخوان فردا جواب خدا رو بدن.
در پايان حديثي از حضرت علي(ع) نقل ميشود : « ما كانت المتعة الا رحمة من الله رحم بها امه محمد(ص) »؛ « قانون متعه رحمتي است از طرف پروردگار بر امت محمد(ص) ».
راستي چه رحمتي بالاتر از اينكه انسان در ايام جواني و تجرّد، بتونه خودش رو از وسوسههاي شيطاني و آتش شهوت رها کنه و در عين حال دچار عواقب نامطلوب سركوب غريزه جنسي نشه.
.
.
.
در یک کلام و خلاصه نظر بنده این است:
نه آزادی جنسی از نوع غربی، نه این خفقان جنسی از نوع ایرانی. بلکه انضباط جنسی از نوع اسلامی......!!!