نمی دونم باید چی بگم ؟؟!!! خیلی پیچیده است .
نمایش نسخه قابل چاپ
نمی دونم باید چی بگم ؟؟!!! خیلی پیچیده است .
اون دختر اومده كه جاي من بشينه....
یعنی تو کارتو از دست میدی ؟ یا اینکه منتقل میشی یه قسمت دیگه؟
امروز اومدم يه خورده باهاش مهربون بشم اما پشيمونم كرد...
بهم گفت بيام بشينم كنارتون نرم افزارتونو ببينم .... منم گفتم باشه صندلي بيار بشين ... و همينطور شروع كردم به توضيح دادن در مورد برنامه دفترخونه.... اونم سريع بهم گفت : فكر ميكنين چقدر طول بكشه كارتونو ياد بگيرم؟؟؟
منم گفتم بستگي به هوشت داره.... و از اين طرز برخوردش جا خوردم....
بهش گفتم بايد اول سندها رو بشناسي ... نوشتن دفترجاري خيلي كمكت ميكنه... اما اون مصره كه بشينه پيش من !!!!
راستش اعصابمو بهم ريخته.... به نظر شما وقتي فقط يه سيستم اونجاست و من اپراتورشم اون ميخواد كجا سند بزنه؟؟؟
به رئيسم ديروز محكم گفتم با من صادق باشين ... اگه قراره جاي من بشينه ميخوام بدونم... اين حق منه....
روزي هم كه دست خداست ... فقط از آب زيركاه بودن بدم مياد...
اما رئيسم بهم گفت نه اون هيچ وقت جاي تو رو نميتونه بگيره... اما ...
حسم يه چيز ديگه ميگه....
شیرین عزیزم، خودتو ناراحت نکن، تو یک بار قید اون کار رو زده بودی مگه نه؟ پس نمیخواد نگران چیزی باشی، همه چیز رو بسپار به خدا..
:72:
شیرین عزیز :
با نظر شاد موافقم . همه چیزو بسپار دست خدا .... هر چی به مصلحتت همون بشه .خودتو اذیت نکن .
شیرین جون من کاملا می فهمم چه می گویی ، ولی اولا که این آدم برای کار کردن آنجا نیامده ، البته اگر واقعا رابطه اش با جناب رئیس همان باشد که تو فهمیده ای ! پس این خانم برای سرگرم شدن جناب رئیس آنجاست و دوم هم اینکه اگر برای تو مشکلی به وجود آورد تو هم از خودت دفاع خواهی کرد ، اگر این کار، کاری نیست که رویش حساب باز کنی که هیچی از این دفتر می روی ، اگر نه ، کارت جوری هست که اگر از دستش بدهی، بیکار خواهی شد و مسئله بیکاری برایت مهم باشد کارهای دیگری خواهیم کرد که این دختر نتواند جای تو را بگیرد ، فوت آخر کوزه گری را برای خودت نگه دار ، این برای اولین قدم بد نیست بدانی و رعایت کنی
شيرين جاننقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
ani جواب خوبي دادند به شما
به نظر من با خانواده رئيست كاري نداشته باش. مي تواني رابطه دوستان به اين دختر هم برقرار كني اما با او صميمي نشو و هر حرفي را به او نزن و اين را بدان هر كاري كه مي كني ممكن است كف دست رئيست بگذارد. كارها را به او ياد بده ولي فوت كزه گري را نه! زياد هم با رئيست وارد بحث نشو. اجازه نده كه بفهمد كه تو او را زير نظر داري چون ممكن است بخواهد تو را از سر خودش وا كند.پس بيشتر مراقب باش و خودت را بي خبر از همه جا نشان بده.
می خواستم توی همون پستهای سوم چهارم بنویسم چیکار داری به زندگی دیگرون دلتم به هیچکس نسوزه دلت برای خودت بسوزه و برای خودت فکر کن .... که به این پستهای آخرت رسیدم که نوشتی اون اومده جای من رو بگیره!
این خانم نمی تونه جای شما رو بگیره چون به قول آنی جون شما فوت آخر گوزه گری رو قرار نیست که بهش یاد بدی! این خانم مهمان چند روزه این شرکته مثل مهمان چند روزه زندگی رئیست! به جای اینکه فکرت رو درگیر این بکنی که این خانم رو چی جوری از سر راه برداری یا فاصله بیشتری بین خودت و اون بوجود بیاری و کمتر ببینیش به جای اون جای خودت رو سفت تر کن خطا ها و اشتباهاتت رو به حداقل برسون و جایگاهت رو از لحاظ روحی روانی نزد همکارانت و رئیست افزایش بده
شیرین جون چه خبر؟ اوضاع شرکت چطوره ؟دختره هنوز هست؟
اصلا نگران نباش . ما رو بی خبر نزار