شادی عزیز چرا نوشته هات بعد از بیماریت انقدر فرق کرده؟؟؟
نمایش نسخه قابل چاپ
شادی عزیز چرا نوشته هات بعد از بیماریت انقدر فرق کرده؟؟؟
ممنون آقای ابراهیمی عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط محمدابراهیمی
شنا رو دوست دارم.
در مورد کربلا .... سرزمینی که دوست دارم عطر خاکش رو استشمام کنم..
:72:
ممنون سارای عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط sara joon
دقیقا 25 سال و 6 ماه و25 روز
فکر می کردم همسرم کسی هست که در همه شرایط سخت و آسان زندگی همراه و همدل من هست.
من فکر نمی کنم این طور باشه! راستش سعی می کنم مثل یک دوست کنار اعضاء مهربون و با محبت این سایت باشم.
:72:
شاد عزیز بیشتر چه کتابهایی مطالعه میکنین؟ به چه مباحثی علاقه مندید؟به نظر شما بهترین گزینه برای افزایش اطلاعات و تثبیت آنها چه میتواند باشد؟
سلام بانوی عشق عزیز:72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط بانوی عشق
بهترین کتابی که خوندم شازده کوچولو بوده.
به نظر من خوشحالی دلیل نمی خواد، اما برای ناراحتی وقتی ناراحت می شم که اطرافیانم ناراحت باشن و کاری نتونم براشون انجام بدم.
آثار باستانی رو خیلی رو دوست دارم، وقتی میرم همچین جاهایی یه احساس خیلی پرشور و عجیبی بهم دست میده، از بچگی دوست داشتم و هنوز هم دوست دارم.
:72:
سلام
اگر همین الان 50 میلیون تومن پول بهتون بدن باهاش چی کار میکنین .
ممنون آنی عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
زندگی یک فرصت هست، فرصت برای اینکه خودمون رو بشناسیم و از توانایی هامون استفاده کنیم، فرصتی که متعلق به ماست نه هیچکس دیگه، باید از لحظاتش لذت ببریم حتی وقتی که درد می کشیم چون حتی این درد کشیدن قسمتی از زندگی ماست...
بودن یعنی من از خودم راضی هستم، یعنی من هستم، یعنی خدایی دارم که مرا به وجود آورده و من از لطفی که به من داشته سپاسگذارم. چون میتونم روی زندگی خودم و دیگران تأثیر بگذارم. یعنی توانستن، خواستن، بخشیدن، گذشتن، رها کردن...
:72:
سلام آقای مدیر عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط مدیرهمدردی
1- تقریبا میشه گفت کنترلشون به صورت خود به خود انجام میشه، چون از کودکی این کار رو می کردم، یک مکث 5 ثانیه ای معمولا بهم کمک می کنه، نمی دونم چرا ولی بیشتر مواقع احساس می کنم احساسات من متعلق به من هستن و دوست ندارم کسی ازشون باخبر بشه.
2- به نظر من مهمترین روش صبر هست، صبر معجزه می کنه، دومین روش میتونه شناسایی طرف مقابل باشه (یعنی کسی که برای من مشکل ایجاد کرده یا کسی که باعث ناراحتی من شده چه کسی هست، چه خصوصیاتی داره، من چه انتظاری از اون شخص دارم و آیا انتظارات من درست هست یا نه؟) سومین روش هم اینه که به این فکر کنیم که تمام افرادی که در کنار ما هستن برای کمک به رشد شخصیت ما در کنارمون هستن، پس باید از مشکلاتی که برای ما درست می کنن به عنوان وسیله ای برای رشد شخصیت خودمون استفاده کنیم. من خودم از کسانی که خیلی بهم آسیب رسوندن مهمترین مهارتها و صفات رو یاد گرفتم، اونا مجبورم کردن که صبر کردن رو یاد بگیرم، گذشت رو یاد بگیرم، خودم رو بهتر بشناسم و قدرتهام رو بشناسم.
3- شاید یکی از معانی ضعیف همدردی این باشه، اما این روش دردی رو از کسی دوا نمی کنه مثل یک مسکن میمونه که اثرش رو از دست میده، در واقع باید مشکل رو شناسایی کرد و سعی در برطرف کردن اون داشته باشیم.
4- اگه امید به خدا نبود چیزی از من باقی نمونده بود... اگه اعتقاد به این نداشتم که خدا همیشه هوامو داره جرأت انجام هیچ کاری رو نداشتم. این موارد در زندگی من سهیم نیستن بلکه خود زندگی من هستن.
:72:
ممنون دانه عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط دانه
من به تمام آرزوهای دوران کودکیم رسیدم فقط یکیش مونده اونم این بوده که می خواستم یه سوپرمارکت بزرگ بزنم!
:72:
ممنون الینای عزیز :72:نقل قول:
نوشته اصلی توسط elina
مسلما دلتنگ میشم، چون این تالار بخشی از زندگی من شده، سعی می کنم با دوستانی که تلفنی در ارتباط هستیم، ارتباطم رو حفظ کنم.
بزرگترین آرزوی زندگیم اینه که بتونم یه تحولی توی صنعت کشور ایجاد کنم، اگه خدا بخواد 100 درصد احتمال میدم که به آرزوم برسم.
در ضمن شکلکهایی که میذاری خیلی بامزه هستن مخصوصا این نی نیه!
:72: