RE: راهنمایی:داستان عشق فراموش شده
ممنون از راهنماییتون امیدوارم همه چیز مرتب بشه.تعدادی عکس البته محجب ازم داشت که پسشون داد.ولی میگه نمیذارم کسی تو رو ازم بگیره .میگم میخوای ابروم رو ببری و جنجال راه بندازی ؟ میگه اگه بهت نرسم و تو شوهر کنی دیگه هیچی برام مهم نیست و ال و بل میکنم البته من موضوع رو به مامانم م گفتم و اونم درکم میکنه.کمکم میکنه.ولی میترسم فردا مزاحم زندگیم بشه چون اصلآ درک نداره
RE: راهنمایی:داستان عشق فراموش شده
همش منو یاد اون خاطراتمون میندازه و اعصابم رو به هم میریزه.الان از پیش نامزدم میام اون مثل همیشه مهربون و خوب و من یک کلمه از حرفاش رو نمیشنیدم و همش بق کرده بودم.میخوام دفعه دیگه ماجرا رو بهش بگم به امید خدا اتفاقی نمی افته
RE: راهنمایی:داستان عشق فراموش شده
خیلی خوبه عزیزم، مطمئن باش خدا کمکت می کنه اصلا نگران نباش، فقط یادت باشه که مثل یک دوست با همسرت صحبت کنی و از اون بخوای مثل یک دوست به حرفهات گوش کنه...
:72:
RE: راهنمایی:داستان عشق فراموش شده
سلام
واقعا چقدر داستانهاي عاشقي شبيه همه !
دروغگويي در مورد سن و دانشگاه ! كوچك بودن سن پسر ! سرد شدن و دوباره برگشتن ! تهديد ! وعده هايي كه هيچ موقع محقق نشده ! عشق ...
انگار اين منم ...
آره اين منم ! گذشته و احتمالا آينده ي منه !!