RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شمیم عزیز ، امیدوارم حالت خوب باشه
اول اینکه من از تمامیه دوستانی که نظر دادن گله دارم !!!
دوستان مگه دوست داشتن ، رابطه و قطعه رابطه الکیه که دوستان انقدر راحت حرف از جدایی میزنن!!! حتی بدونه اینکه دلیل بپرسید!!!
نکنه به خاطره این شایدها به این سرعت میگید باید جدا شن؟؟؟!!!!!
شمیم عزیز واقعا" شما به خاطره این شایدها میخواید رابطتونو قطع کنید؟؟؟
(الان به این فکر افتادم که اگه ما با هم بمونیم -شاید- موقعه ای که میخواست واسه خواستگاری بیاد جلو بابام قبول نکنه ......
میگم -شاید- بابام بعضی چیزاشو قبول نکنه)
شمیم عزیز چرا حرف از جدایی میزنی ؟ از کجا انقدر اطمینان داری از مخالفته پدرت ؟
مگه نمیگی دوسش داری؟
مگه نمیگی دوست داره؟
مگه نمیگی خانوادت مومن اند؟
مگه نمیگی پسره هم پسره خوبیه؟
پس چرا جدایی؟؟؟؟؟؟؟ !!!!!!!
واقعا" چرا ؟
راستشو بخواید من واقعا" متوجه نشدم چرا ؟؟
اگه میشه برام بگو
ممنون
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
شمیم عزیز یه مقدارم از خودت بگو
از سن و ساله جفتتون
از موقعیته پسره
از اینکه چند وقته رابطه ی نزدیک دارین (برای آشنایی)
رابطتون در چه حد بوده
شرع رو زیره پا نذاشتین
چقدر شناختیش
واقعا" به درده هم میخورید یا فقط همو دوست دارید
از...
از....
از.....
هر چی بیشتر بگی دوستان میتونن نظرای بهتر و درست تر بدن
راستی 3تا مساله :
-انقدرم نگو داغونم داغونم ، دلیلی برای داغون بودن نیست
-مشکلت هم خیلی خیلی بزرگ نیست ، چون خدا خیلی خیلی خیلی خیلی بزرگتر از مشکلته
-عاشق شدن ربطی به ایمان و مذهب نداره ، آدمه با ایمان میتونه عاشق باشه ، آدمه عاشق میتونه باایمان باشه .
التماس دعا
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
عزیزم روابط عشقی مجازی آخر و عاقبت خوبی ندارد بنا بر آمار و تجربه در نتیجه دوست من هم شماوهم ایشان باید زودتر رابطه تان راقطع کنید و ناراحتی امروزتان خیلی بهتر از ناراحتی ها ی بزرگ تر فرداست . کاملا مشخص است که دختر عاقلی هستی اما عزیزم اصلا فکر ترفند نباش بلکه فقط با صداقت انچه که از درست نبودن رابطه احساس می کنی بهش بگو اگر هم نگفتی مهم نیست ،البته اگر ارتباطتان در حد اینترنت است . ولی خودت قطعا با کمک مشاور از رابطه بیرون بیایی و سرخودت را به شدت گرم کن و دوش گرفتن های مکرر و ورزش را هم بهت توصیه می کنم .
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام شميم خانم :72:
من هم با نظر دوستمون آقا محسن موافقم . اولا هيچ دليلي وجود نداره تا وقتي مطمئن نشدي كه اين قضيه با مخالفت خانواده روبرو ميشه صحبت از جدايي بكني ( اگر صادقانه همانطور كه گفتي همديگر را دوست داريد ) .
دوم اينكه به قول دوستمون آقا محسن عشق هيچ ربطي به مذهبي بودن و غير مذهبي بودن نداره كه نگراني چرا عاشق شدي . پيامبر ما و همه ائمه و امامان ما هم عاشق شدند . عشق محمد به خديجه - عشق علي به زهرا و ..... بنابراين اصلا فكر نكن مرتكب خطايي شدي .
ميمونه شكل و شيوه رابطه شما با اون آقا واينكه تا كجاي كار پيش رفتيد و آيا خداي نكرده حرمتها از بين نرفته باشه كه انشاء الله همين طور هم هست .
براي راهنمايي بهترت واقعا لازمه كمي بيشتر در مورد خودت و اون آقا بنويسي . شايد مسائلي كه به نظر شما خيلي بزرگ مياد و فكر ميكني مانع وصالتون ميشه واقعا اونقدر بزرگ نباشه و راهكارهايي برايش موجود باشه . بنابراين كمي بيشتر در مورد خودت و طرفتون و رابطه اتان بنويس .
اما تا اينجاي مطلب من يه پيشنهاد بهت ميكنم . اگه فكر ميكني شناخت لازمه را تا اينجا ازش به دست آوردي به نظر من باهاش صحبت كن كه قدمي پيش بزاره و بعنوان خواستگار بياد جلو و مسئله را با خانواده ها در ميان بزاريد . ( اصلا هم لازم نيست به خانواده ها بگيد كه الان باهم دوست هستيد . ميشه بعنوان يك خواستگار كه كسي معرفي كرده بياد جلو. اين اون نگراني شما را از پي بردن خانواده شما به رابطه اتان را از بين خواهد برد) . وقتي اومد خواستگاري بعد ميتوني از روي برخورد خانواده ات و خانواده ايشان تصميم بگيري كه بايد چكار بكني . خلاصه تر بگم بزار بياد جلو اونوقت اگر اون شايدهاي شما به واقعيت پيوست در نهايت ارتباط را قطع ميكنيد و قطعا در اين مرحله اون هم واقعيتها را بهتر ميپذيره . ولي شايد هم انشاء الله اصلا مورد خاصي نبود و اون شايدها هم وجود نداشت و خانواده شما هم با اين وصلت موافقت كردند كه چه بهتر از اين .
پس صحبت از قطع رابطه را بزار براي بعد .
در پناه حق باشي
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
عزیزم میتونی بهش بگی منتظرش میمونی ولی فعلا در توانت نیست که به رابطتون ادامه بدی و واقعا هم به قولت پایبند بمون تا موقعیت ازدواج پیدا کنه و بگو کمی خودشو اصلاح کنه تا با پدرت به مشکل بر نخورید رابطه روکم کم قطعش کن و هر چند وقت یکباری تلفنی احوالشو بپرس که بفهمه به یادشی اما اگر واقعا عاشقشی و دوستش داری اینکارو بکن اما اگرمعیارای خوت برای ازدواج با ایشون جور درنمیاد خوب هیچی از راستگویی بهتر نیست حقیقتو بهش بگو و ازش برای همیشه جداشو نترس بلایی سر خودش نمیاره و دلخوریش بعدها از یادش میره
(یا حق)
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
سلام....
از همه دوستان مهربون که به فکرم بودنو نظر دادن ممنونم
میدونید چیه ..
6 ماه با هم دوستیم .تو این مدتم خیلی همو شناختیم
خدمت آقای محسنم بگم که شما میگید نگم داغونم
ولی واقعا داغونم.....بدجوریم حالم خرابه
اون اولا از رابطمون نمیترسیدم...ولی الان از یه طرف از رابطمون میترسم...از یه طرف دوسش دارم ....از یه طرف موندم چیکار کنم دیگه تمومش کنم....از یه طرفم دلم واسش میسوزه
میدونم که در حقش نامردی میکنم
ولی به خدا قسم دیگه از همه چی میترسم......دیگه نمیتونم ادامه بدم...
هروزم داره عاشقترمیشه
منم همینطور
شما فکر کنید من باید چه حالی داشته باشم؟؟
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نمیدونم چیکار کنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
به نظر من بگو با خانوادش بیاد خواستگاری شاید اگر از خانوادت نه بشنوه تو راحتر بتونی ازش جداشی .
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
الکی نه خودت و نه اون بنده خدا رو معطل و رو هوا نگه ندار که خواستگار بهتر همانا و خداحافظی از عشق دیرینه همان!! واقع بین باش خواهر عزیزم. شما در شرایط انتخاب ایشون نیستید.
RE: توروخداااااا کمکم کنید.........
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
.....دوست دارم سنتی ازدواج کنم .....
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شمیم19
ولی از لحاظ اعتقادی نه زیاد....
و میدونم همین باعث مشکل میشه
نقل قول:
نوشته اصلی توسط ani
ناراحتی امروزتان خیلی بهتر از ناراحتی ها ی بزرگ تر فرداست . .