RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام دوست من
به تالار خوش اومدي
بابت همه غم و غصه هايي كه روي دلت نشسته ناراحت شدم....
آيا همسرت خصوصيات اخلاقي خوب نداره؟
آيا او هم عاشقت بود و چرا اينجوري شد؟
بازم فكر ميكنم جاي شكرش باقيه كه تو غربت نيستي.
چرا همسرت از طلاق حرف ميزنه؟
راستي قبل از ازدواج پيش مشاور رفتين؟
سعي كردي روش زندگي و برخوردهاتو تغيير بدي تا رابطه ات با همسرت بهبود پيدا كنه ، البته منظورم محبت بيشتر و اينجور چيزا نيست ، منظورم تغيير رفتاريه كه لازمه !!!
شايد همسرت فكر ميكنه به تو احتياجي نداره و اين تويي كه به او محتاجي .... و اين باعث ميشه كه تو رو ناديده بگيره !
فكر ميكنم شما خودتو توي زندگي مشترك پايين آوردي و او بالا رفته و خودشو قدرتمند ميبينه...
در هر صورت بايد يه فكر اساسي بكني تا بتوني از جووني و روزهاي زندگيت استفاده كني .... حتما از يه مشاور كمك بگير
موفق باشي و در پناه حق
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
digitalman وكاترين وwinter عزيز ممنون از راهنمايي هايتان.
بيش مشاور رفتيم.مشاور گفت علارغم اينكه ما جدايي را پيشنهاد نمي كنيم.به نظر من شوهر شما اصلا شما رو دوست نداره وحتي از شما متنفر هم هست و ميخواد شما رو از سرش باز كنه...
من اطمينان دارم كه كسي تو زندگيش نيست.منظورم دوست مونث....ولي نمي دونم...مادرش وخانوادش دوست دارن ما از هم جدا بشيم اينو خودش چند بار گفته.ديروز كه عضو شدم و قصه ام رو براتون نوشتم نيم ساعت از كتك خوردنم گذشته بود .ديشب بر نگشته موبايلش هم خاموش ديگه عادت كردم باور ميكنيد يك بار 850 بار بهش زنگ زدم ولي خاموش بود.
ديشب هم 5 ساعت موبايلشو گرفتم ....خاموش ...بعدشم خوابيدم.
اقاي يا خانوم ani راستش من زياد از حرفهاي شما سر در نمي يارم.مشكلي كه من دارم با اين حرف ها حل نمي شه.
من تا دلتون بخواد خودمو براشون كوچيك كردم.البته اول ميگفتم بايد مهربوني كني تا ببيني ولي ديدم هر چي من كادو ميفرستم دعوت ميكنم...زنگ ميزنم...تعريف ميكنم...بيشتر شبيه يك دلقك دارم ميشم يك احمق به تمام معنا.روز تولد هر كدوم حتي مادر شوهر و پدر شوهر كادو بخر اونم لوازم برقي...روز مادر و پدر سنگ تموم بزار...تولد هر كدوم بهترين چيزها كه براي خودم نمي خرم...اين سه سال نه عيدي گرفتم نه تولدي بهم تبريك گفتن..من ديگه عهد كردم ديگه مثل خودشون بشم.من كه بد هستم پس بزار كناره گيري كنم .دوست هام كه با ترس و لرز زنگ ميزنن بهم ميگن خودته جونيتو زندگيتو سياه نكن.جدا شو.يكيشون وقتي جاي كتك هاشو بهش نشون دادم انقدر گريه كرد كه من ترس ورم داشته بود گفتم مگه خيلي نا جوره.اخه عسلي ورداشت چند ضربه محكم ضد به كمرم.دوستم ميگفت سياه سياه شده.2 ماه كمر درد داشتم هنوزم رنگش نرفته.
شما ايراد ميگيري با پوشش خواهر شوهرت چكار داري ؟والا به خدا من چه كاري با اينا دارم.من منظورم اين بود كه اينقدر به من سخت ميگيره...چرا اينقدر تضاد وجود داره!خانواده خودش كه اصلا حجاب ندارن!اونوقت من نبايد سايه ام روي پرده پذيرايي بيفته (حتي تو خونه كه لباس هم تنمه)ميگه همسايه ها ميبينن سايتو!(مي دونم باور نمي كنيد)
به خدا تو خونه يك مداد چشم كه يك بار كشيده بودم ...گفت :داري تمرين ميكني....اين مدل ها رو از كجا ياد گرفتي؟بعد هم مداد رو انداخت سطل اشغال.خسته شدم شدم يك تكه گوشت بي خاصيت.چكار كنم .
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
خانم گل خیلی ناراحت شدم . عزیزم می توانم بفهمم که چقدر وضعیت سختی داری . اینکه شما را کتک می زند خیلی ناراحت کننده است . عزیزم من خیلی موافق جنگ و دعوا نیستم ولی مملکت هم بی قانون نیست که هر کس هر کاری دلش خواست بکند و بعد هم بگذارد و برود . چرا یک بار نمی روی پزشکی قانونی و جای کبودی هایت را نشان نمی دهی . از یک بزرگتر کمک بگیر . من با وحشی بازی و رها کردن تو در شرایط بعد از آن خیلی مخالفم و یک جورایی این را نمی توانم بفهمم . تو هرچقدر هم مقصر باشی و یا نباشی به هر حال این آقا اجازه ندارد دستش را روی تو بلند کند و وحشی بازی در بیاورد . به نظرم کسی که کتک می زند آدم ضعیفی است که فاکتور منطق و دیالوگ ندارد و چون کم می آورد از فاکتورهای جبری و زوری استفاده می کند . باز هم می گویم عزیزم تو باید برای خودت ارزش قائل باشی و نباید اجازه بدهی این کار کتک کاری به کرات تکرار بشود که گویی هم شده . برای خودت ارزش قائل باش . من خیلی اهل سازش و دعوت به سازش هستم ولی یک چیزهایی خط قرمزهای فکری من است . برات خیلی ناراحتم . بازهم می گویم او حق ندارد دست روی تو بلند کند و برود سر از شمال در بیاورد .
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
بعد هم کی گفته تو یک تکه گوشت بی خاصیت هستی؟! تو خیلی هم توانایی . دنیا به آخر نرسیده . خودت باید به فکر راه چاره باشی . الان هم فکر کن ببین با توجه به شناختی که از زندگی و مردت داری چکار می توانی بکنی در جهت سازندگی . هم مشاور رفتن و هم کمک گرفتن از خانواده . پنهان کاری و آبرو داری هم یک جاهایی معنی ندارد . او تو را می زند . می فهمی دختر . این کار غیر معمول و زشتی است و تو تا یک جایی می توانی آبروداری کنی و بعد از آن همه خواهند فهمید و تو عمرت را هدر داده ای . بلند شو و به فکر راه باش . حتی اگر راه این باشد که از این رابطه بیرون بیایی حالا یا به طور مقطعی شاید هم برای همیشه . امروز تو بچه نداری ولی فکر آن روزی را بکن که جلوی بچه ات دست روی تو بلند کند . ببین برای اصلاح این مرد چه می توانی انجام بدهی و در غیر این صورت .......
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام lucia
اميدوارم امروز بهتر باشي
آيا شما به شوهرت احترام ميذاري؟ در كل رفتارت باهاش چطوريه؟
ببينم اصلا شوهرت ميدونه از زندگي چي ميخواد؟
تا حالا فكر كردي مهريه اتو اجرا بذاري؟
فكر كردي آثار جراحتاتو به پزشك قانوني نشون بدي؟
اصلا خودت از زندگي چي ميخواي؟
هر كار خواستي بكني حتما از يه مشاور خانواده و حقوقي مشورت بخواه.
ان شاءا.. خانوادت پشتيبانت هستن ديگه ، نه ؟
موفق باشي
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام دوست عزیز
به نظرت این زندگی اونقدر ارزش داره که داری تن به این همه حقارت میدی؟
زندگی زناشویی تا وقتی خوبه که ببینی همسرت ارزش فداکاری رو داره در غیر اینصورت نه. چیزی هست که نگرانت میکنه اگه از همسرت جدا شی؟
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام دوست من
تو بهای عاشقی رو هنوز که هنوزه داری پرداخت میکنی پس دلگیر نباش هر کس برای زندگی یک راهی رو انتخاب میکنه و تو یک راه سخت رو انتخاب کردی.
البته همیشه راههای زیادی برای رفع مشکلات وجود داره .
اولا با خدا باش و راز و نیاز با خدا رو فراموش نکن خیلی از مشکلات که از دست ما انسانها خارج هست با تکیه بر خدا براحتی و به مرور زمان از بین میره و اصلاح میشه .
دوما سعی کن هر بار که با هم در صلح و آشتی هستید اونو ترغیب کنید که هر چه توی دلش هست با گفتگو با شما در میان بگذاره و حل کنه تا کار به دعوا و کتک کاری نکشه و اصولا انقدر عصبانیش نکنید که دست به چنین کارهایی بزنه چون اگر یک خانمی آموزش دفاع شخصی دیده باشه شاید بتونه از خودش دفاع کنه اما شما بهتره کوتاه بیایید و حرفی نزنید که چنین وضعیتی رو پیش نیارید.
سوما سعی کنید با زندگی خودتون سرگرم باشید و تا جایی که ممکنه به شوهرتون محبت کنید و اینو دریغ نکنید شما باید همیشه عاشق باشید نه فقط تا زمانی که به مرادتون رسیدید البته اگر بتونید دل:16: شوهرتون رو بدست بیارید شاید همه مشکلات شما حل بشه از جمله اجازه اون برای استفاده از تحصیلاتی که چندین سال براش زحمت کشیدید ویا رفتار مناسب و منطقی ...و این فقط زمانی محقق میشه که بتونید به هر طریق ممکن دل اونو بدست بیارید .
این هم یک راه دیگه که متاسفانه باید مطرح کنم
با وجودی که ممکنه بین شما دوباره عشقی برقرار بشه اما من فکر میکنم ازش بخواهید که اگر واقعا شما رو دوست نداره و حتی به گفته مشاور از شما متنفره ...شما رو طلاق بده شاید این درخواست باعث بشه که اون هم تکلیفشو با دلش و شما مشخص کنه یعنی اگر شما رو دوست داره رفتارشو با شما بهتر کنه و اگر واقعا نه !! .....بهتره جدا زندگی کنید تا اینهمه صدمه نبینید
براتون آرزوی خوشبختی میکنم
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام و خوش آمد به دوست عزيز و تازه مون lucia عزيز....:72:
دوست عزيزم از وضعيتي كه در زندگيت پيش اومده خيلي ناراحت شدم....
اما به قول دوستان تو تنها نيستي بلكه خداي مهربون رو داري.... خدايي كه همه جا ناظر و حاضر بر اعمال ماست...
عزيزم از نوشته هات و اينكه همسرت تا چه حد تحت تاثير خانواده اشه فكر ميكنم شايد اون داره اينكارا رو ميكنه تا شما مهريه رو ببخشي و اون جمله معروفه " مهرم حلال جونم آزاد" عملي بشه....
عنوان كردي مادر شوهرت بيشتر از همه از مسئله مهريه ناراحته و هنوز كه هنوزه به خاطر اين موضوع حتي خانواده شما رو دعوت نكرده و و و و .....
عزيزم اول از همه سعي كن اعتماد به نفست رو بدست بياري... سعي كن خودت رو پيدا كني....
توكل به خداي مهربون كن .... آرامش رو به قلبت برگردون ..... تا بتوني درست تصميم بگيري....
حالا كه رفته از اين تنهايي بهترين استفاده رو ببر.... بيشتر به خانواده ات سر بزن ....
اعضاي خانواده هميشه حامي و پشتيبان همديگه هستن... چرا فكر ميكني آبروت ميره ....
عزيزم تو بيشترين تلاشت رو كردي كه دل اونها رو بدست بياري.... كارهايي كه واسه خودت نميكردي واسه اونا انجام دادي....
از همين جا زندگيتو تغيير بده.... تو يك انساني عزيزم و خداي مهربون همه انسانها رو آزاد خلق كرده ....
اونها حق ندارند تو رو تا اين حد اذيت كنن..... عزيزم با خواهرات و خانواده ات بيشتر صحبت كن و در مورد مشكلاتت باهاشون مشورت كن .... اگه نميخواي پدر و مادرت اذيت بشن لااقل از خواهرات و شوهرخواهرات كمك بگير...
يا....
از راه قانوني وارد شو...
تو يك انساني دوست عزيزم و منزلت و شان هركسي فقط پيش خدا مشخص و معينه....
هيچ كس حق نداره به شما بي احترامي كنه.... تن دادن به ظلم خودش گناهه عزيزم و ظالم رو جري تر ميكنه....
به خودت اعتماد كن ... به خدا توكل كن.... و محكم باش....
هيچ كار خدا بي حكمت نيست عزيزم بهتر كه هنوز بچه دار نشدي عزيزم والا مجبور بودي بخاطر اون كوچولوي بيگناه خيلي زجرها رو تحمل كني ..... اميدوارم موفق بشي عزيزم....
به خدا ميسپارمت و واست دعا ميكنم تا بهترين اتفاقي كه صلاحت در اونه در زندگيت بيفته....:203::203:
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
سلام دوست عزيز
شما خيلي خودتو باختي ، مطمئن باش كه خيلي ها وضعشون از تو خيلي بدتره ،
حتي اگه همه دنيا دست به دست هم داده باشن كه تو رو ازار بدن بازم نبايد خودتو ببازي ،
خدا با توست .شايد اين يه امتحانه سعي كن سر بلند بيرون بياي اما در عين حال تلاش خودتو
بكن،تا زمانيكه تو واسه خودت ارزش قائل نشي و خودتو قبول نداشته باشي مطمئن باش ديگران هم همين رفتارو با تو خواهند داشت.
مطمئنم كه تو هم به شوهرت خيلي گير ميدي كه از خونه فراريش كردي ،همين حرفهايي كه ميگي
عيد و تولدت كادو نخريدن و از اين حرفها ، بي خيال شو اين صحبتها رو،پيش شوهرتم يه جوري رفتار كن
كه انگار واست اهميتي نداره ،نق نق نكن ، ارزش تو بالاتر از اين حرفهاست كه واسه ندادن كادو
و از اين مسائل اوقات خودتو شوهرتو تلخ كني و زندگي رو زهز .
بابا اصلا فكر كن خانواده شوهر نداري . به خدا حيف جوونيت نيست كه با حرص و جوش خودتو پير كني
فكر طلاق نباش ، مطمئن باش بعد طلاق شرايط نه تنها بهتر نميشه بلكه سختتر هم ميشه .
زرنگ باش ، با سياست وارد شو ، مردا رو ميشه خيلي راحت رام كرد، فقط بايد زرنگ و باهوش باشي
تو مي توني :72:[/size]
RE: دارم ديونه ميشم...حيف من كه ازدواج كردم
هر چه سریعتر قبل ازینکه بچه دار بشین و یا سنتون بره بالاتر و یا افسردگی / هزار مریضی دیگه بگیرید حرف مردم رو بریزید دور و طلاق بگیرید و هم سر کار بریدو هم دنبال یک زندگی جدید و این بار عاقلانه نه از سر اشتباهات گذشته. از این زندگی درسهای زیادی بگیرید و زندگی جدید و خوبی برای خودتون درست کنید.