RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
با سلام به مدیر همدردی که باورم نمی شد بهم جواب بدهند و شادزی عزیز ممنون از توجهتون خانواده ی شوهرم اصلا کنار شوهرم نبودن و اونبه همین دلیل به طرف اینترنت ودوستاش کشیده شده و بد تر از همه اینکه منو مقصر میدونن من حتی بهش گفتم که پس من چی ؟اون منو میگذاره خونه ی مامانش ومی ره ناهار میاد وبعدم اخر شب برمیگردیم خونه بعد که شاکی میشم میگه روزایکه من نیستم پیش مامانتی فرداشم می برمت خونه ی مامانم باضم میگی پس من چی .من باید مثل بقیه باشم خیلی بهت رو دادم پرو شدی .شادزی عزیز به نظرت کمتر محبت کنم و کم توجهی کنم بهتر نیست به نظرم مردا خیلی که تحویلشون میگیری فکر می کنن خبریه .من با بیرون رفتنش چی کار کنم شوهرم دانشجو هم هست بعضی وقتا تعریف میکنه از دانشگاه یا بلوتوث بازیاش فقط بلده با دخترا این کارا رو بکن بخدا دیونه شدم از بس تحمول کردم واقعا باید بازم ادامه بدم یکی از دیگه مشکلامم مثل مشکلtaravate چرا همش من باید تحمول کنم مگه منم بشم مثل اون چی میشه ؟ بکل اعصابم ریخته بهم بد تر از همه باید جلو خانوادم نقش ادمای راضی رو با زی کنم در ضمن شادزی جون شوهرم تو محیطی کار می کنه که صاحب اون جا با وجود سن40 وداشتن پسر دختر بزرگ با یه زنی چند ساله که رابطه داره وحتی سرکار می مونه تا بتونه چت کنه یه جورایی اصلا خانواده واسش مهم نیست شوهر من که هیچ وقت نمازشو ترک نمی کرد حالا نماز که نمی خونه هیچی حرفایی می زنه که من بار اولم از دهنش میشنوم شما بگین چی کار کنم بازم تحمول؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
نه به جای تحمل تلاشک نید برای تغییر دادن اون و نه به شیوه سرزنش! به شیوه کسب قلب اون. یک مرد رو اگر بتونید قلبش رو در دستتو بدست بیارید اگر خونه براش شادترین و امنترین جای ممکن باشه هرگز هرگز مسیر رو کج نمی ره . مگر اینکه هرزه باشه که همسر شما نیست(قبلا نماز می خونده و...) به جای سرزنش اون و اینکه بگید دارید تحمل می کنید سعی کنید روش مناسبی (مثل سوال پرسیدن از احوالش-مشکلات کاریش(البته به صورت کلی و نه جزیی) و...) برای ایجاد اعتماد و (نوازش کردن- پخت غذای مورد علاقه اون(حتی اگر یکی دوبار هم بی توجهی کرد برای بهبود دائمی شرایطتون باید یه مقدار صبر کنید)-تزئین خونه به روش مورد علاقه اون و...)
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
در ضمن حتما ایشون رو به مرور متعهد کنید. سخنان شادزی و مدیر همدردی رو از نو بخونید.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خانم صبا، سلام و خسته نباشد ... تشکر از اینکه مطرح کردید مشکلتون رو...
به نظر من، مشکل شوهر شما، تا حدود خیلی کمی مربوط میشه به عدم مسئولیت پذیری ایشون...
شوهر شما به نظر بنده هنوز داره تو دوران مجرد خودش سیر میکنه و البته باز هم این نشونه عدم مسئولیت پذیری نیست.. این وظیفه شماست که به ایشون تو خوووونه بها بدید.. میدونم جوابتون بها دادن کامل به ایشون هست، ولی ایشون باید تفاوتی قائل شن بین الان که کنارشید و زمانی که مجرد بودن...
بهش گیر ندید که صحبت نکنه، این کار شما دقیقا عکس جواب خواهد داد... بهش فضا بدید، مثل یک بچه کوچک که بهونه میکنه، ندید، چندبرابر میخواد، بدید، بعد اندکی استفاده پس میزنه...
بهش فضا بدید و از جذابیت های خودتون براش بزارید... خوده بنده، در رابطه ای با بزرگتر از خودم هستم، 3 سال اختلاف سنی، ولی اونقدر برا همدیگه میزاریم و میزاریم، اونقدر به همدیگه فضا میدیم برا راحت بودن و استقلال داشتن که هر دو روز به روز بیشتر نزدیک شدیم و میشیم... زمانی بیشتر از شوهر شما، چت میکردم، زمانی بیشتر از شوهر شما رفیق باز بودم و زمانی... ولی مطمئن باشید همه اونها برا آرامشی بود که دنبالش بودم... نامزد بنده، بجای اینکه اینها رو از من بخواد حذف کنم، اون آرامش رو برای من بوجود آورد. توجه کنید که شما در کنار ایشون زندگی میکنید، هر لحظه داریدش، و چقدر فضای آزاد دارید برای کار روی ایشون..
خواهش میکنم، خواهش میکنم فضا بدید، بهش احساس بدید، اگه نیم ساعت خونه بود و خواست بره بیرون، اون نیم ساعتی رو که وقت مال شماس، اونقدر براش بزارید که اون لذت رو نتونه بیرون تجربه کنه... فکر میکنم کار شما زیاد سخت نباشه، چون خوشبختانه شوهر شما نیازش رو در چت دیده و الان اونجاس، بنابراین، شما که پتانسیل های بیشتر و فضای کار بیشتری دارید، راحت میتونید جایگزین شید...
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
منم اول که مشکل شما رو خوندم می خواستم همین چیزا رو بنویسم ولی خوب بقیه اونقدر خوب نوشتن که دیگه جایه حرفی نیست.
فقط بدون همه چیز راحت بدست نمیاد و یه کم صبر و یه مقدار از خود گذشتگی میخواد که اگه الان انجام بدی در اینده روزای خوشی در انتظارته.
موفق باشی.
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بعضي وقتها تحمل جواب عكس ميده(البته براي همه نه)
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
ممنون از همه و taravatعزیز اول از اقایون می پرسم این بها یا فضا که میگین چیه ؟اقایارمان چه جوری میشه قلب مردا رو بدست اورد چرا من بعد از گذشت 5 سال تحمول بازم باید تحمل کنم دیگه چکار کنم وقتی اسم دختری رو تو گوشیش میبینم یا وقتی مثلا ساعت 2 مییاد خونه بک دفعه با رسیدن یه پیام یا یه تک زنگ از جا میپره و اماده میشه بره بیرون وقتی ازش می پرسم می ه الان مییام بعدم پیاماشو یا پاک میکنه یا عوض میکه یا میگه خاموش شده و پیام پاک شده یه بار شیک میکنه یبار کمتر میرسه به خودش حتی به قول taravatمن نمی دونم پولاشو چیکار می کنه که ما همش بده کاریم گوشیش پره شماره های با اسمهای (شنبه. باربی .تک نمیدونم)بهش میگم اینا چییه مگه نمی دونم چند ماه پیش خط دائمیش و مخابرات گرفت بخاطر 300000 تومان بدهی بهش میگم واسه چی اینهمه؟ میگه خوب حرف زدم با کی خدا می دونه .جدیدا یه همراه اول گرفته که میگه واسه دوستش 3 روذ پیش یه دختره ای اس ام اس داد که ببخشید قطع کردم بهش گفتم این چیه اول بهم با مسخره نگاه کرد بعدم خواستم گوشی رو ازش بگیرم پاکش کرد اخرم گفت من اینقدر دیونه ام که این شماره رو به دختر بدم بنظره تون بازم باید یاهاش خوب برخورد کنم بازم بزارم تو دلمو تحمول کنم یا سرمو بکنم زیر برف چیزی نمونده برم دارالمجانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
خانم صبا، دقت فرمائید، اغلب مشکلاتی که ما بوجود میاریم یا بهتر بگم بوجود میاد، دلیلش از گذشته و خودمونه... بنده به طور کامل در جریان گذشته شما نیستم که راجع به گذشته شما اظهار نظر کنم، ولی به روزای اول زندگیتون برگردید، سعی کنید اونطور که ایشون رو جذب کردید و دنبال خود کشوندید، براش باشید، حتی بیشتر...
البته، با این صحبت هایی که فرمودید در آخرین ارسالتون، بنده فکر میکنم با اطلاع خوده ایشون، این موضوع رو با خانواده خودش، تکرار میکنم ابتدا با خودشون بگیرد که تصمیم دارید با خانوادش مطرح کنید، در میون بگذارید... البته فقط با پدر یا مادر ایشون... باز هم تاکید دارم، سعی کنید از تایمی که در خونس بیشترین استفاده رو ببرید...
اصلا قبل از انجام کار، خودتون پیش قضاوت نکنید... برخورد کنید و نتیجه ببینیند... البته در این کار، کمی، تحمل به خرج بدید... نه تحملی که سکوت و... بوده در این 5 سال... تحمل رو این موضوع که وقتی کنارشید، اگه بلند شد و رفت، به روش نیارید و باز هم ادامه بدید تا لمس کنه براتون مهمه در کنارش باشید...
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
بازم سلام منظورتون اینکه بهشون بگم با دخترا در ارتباطه میترسم وضع ازاین بتر بشه پدر ومادر شوهرم تقریبا خبر دارن هر چی باشه احمق که نیستن ولی به این واضحی در مورد شوهرم نمی دونن همشون میگن حرف تو رو قبول می کنه روش فشار بیار اقای مهرداد من واسم کمه این زمانیکه خونهست در کل شاید 5ساعت خونه هست خوب منیکه 1 در میان یا حتی 2 روز در میان شوهرمو میبینم این حقمه..... میدونین بد تر از اون اینکه من زمانیکه خوستگار واسم می امد بهونه می اوردم که این اقا کارش چند شیفته هست به در ده من نمیخوره این یکی سیگار می کشه اصلا اون یکی چند تا کار عوض کرده این یکیتا دیر وقت سر کاره... حالا همه ی اونا یکجا سرم اومده وهمه شونو باید تحمل کنم هیچ .نیشو کنایه ا طرافیانم بکنار میگن شوهرت یک در میان که نیست روزایکه میاد خونه بازم نیست؟حاظره بره کافی نت یا با دوستاش ولی با من نباشه بهش میگم بریم خونه ی مثلا عموم میگه من کار دارم تو با مامانت برو( این در مورد فامیل خودشم صدق میکنه )میگم عروسیه فلانیه میگه من که میدونی نمیام تو برو از اون طرف میره کافی نت د.. دیشب نمیدونم چی شد یکدفعه گفت تو ناراحت میشی من اس ام اس بازی میکنم گفتم فقط همینه گفت نه با هاشونم حرف میزنم گفتم اگه راضی نباشم چی.... گفت خوب یواشکی این کارو میکنم گفتم مگه مریضی میگه خوشم میاد.. در رابطه ی گفتتون که میگین ا خانواده ایشون مطرح کنم براش مهم نیست میگه بگو. چند بار بهش گفتم بریم طلاق بگیریم گفته فردا حتی بهش گفتم اگه بخاطر مهریه داره تحمول میکنه میبخشم مثلا خوشحال شد میگفت اخجون فردا صبح میریم... نمیدونم چیکار بکنم؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
RE: دارم دیونه میشم دیگه نمی دونم چیکار کنم
سفر کردم ......... پس از یک عمر دانستم سفر با مردم نامرد دشوار است
سفر با همره نامهربان تلخ است
رفیق نیمه راه من
تو قدر من ندانستی درون آب ماهی قدر دریا را کجا داند
شکسته استخوان داند بهای مومیایی را