بله من شرایط شما رو درک میکنم و میتونم بفهمم از لحاظ روحی در چه وضعیتی هستید اما دوست عزیز این مشکل رو از جانب سرنوشت و تقدیر نبین . بعضی اوقات تو زندگی اتفاقاتی میفته و ما که علم نداریم چه جوری باید رفتار میکردیم تا جلوی اون اتفاقات رو بگیریم .
ببینید من همسر شما رو نمیشناسم ، دلیل رفتنشو نمیدونم ، اینکه چقدر تو این زندگی آسیب دیده رو نمیدونم . من فقط ی چیزی رو میدونم همیشه دلیل جدا شدن یک زن اعتیاد یا خیانت نیست . گاهی وقتها یک نفر جاهای دیگه آسیب میبینه و انقدر بیان نمیکنه که ی جایی میزنه زیر همه چیز و میره.
من فقط میدونم ی زن نیاز به حمایت زیاد از طرف همسرش داره . لزومی نداره شما آقایون با خانواده هاتون درگیر بشید و قطع ارتباط کنید اما مهمه که چه جوری رفتار کنید که همسرتون احساس تنهایی نکنه همین
جناب مهدی ما تو زندگی شما نیستیم و از خیلی چیزها اطلاع نداریم . در درستکار بودن و پایبند بودن شما به زندگی شکی نیست از نوشته هاتون معلومه
میدونم که خیلی هم برای درست کردن این زندگی تلاش کردید اما همسرتون نخواسته حتی صحبت کنه و مشکلات رو حل کنه ( که کار بسیاااار غلط و اشتباهیه )
من عقیده دارم حق هر فردی تو زندگی مشترک هست که بدونه همسرش چرا میخواد جدا بشه . همونجوری که موقع ازدواج دو نفر با هم صحبت میکنند و با هم تصمیم میگیرن ازدواج کنند موقع جدایی هم باید با هم صحبت کنند و با هم تصمیم به جدایی بگیرند (نه با خانواده هاشون) . نه با قهر و بلاک و تهدید و این چیزا .
اگر فکر میکنید ممکنه راهی مونده باشه که برای ادامه دار کردن این زندگی نرفتید رو امتحان کنید نزارید این افکار که اون فرد آدم طمع کار و سنگدلی هست جلوی تلاش شما رو بگیره . اگر هم همه راه ها رو رفتید و درست نشد پس دست به تخریب و سرزنش خودتون نزنید . یک نفر با رفتار درست یا غلطش داره به شما آسیب میزنه . شما هم کنارش دارید همراهیش میکنید و به خودتون حمله میکنید؟؟