نوشته اصلی توسط
Mvaz
سلام و روزتون بخیر
این مسئله وسواس شما یک مسئله ایست که مربوط میشه به روان شما، ولی این گونه وسواس ها، می تونند با داشتن نگاه درست و هدفمند نسبت به زندگی و شناخت صحیح "انسان" کاهش پیدا بکنه.
مثلا:
فردی که تصورش این هست همه ما در زندگی بنا به حکمتی آفریده شده ایم و قراره در این دنیا مدتی رو بگذرونیم و سپس به دیار ابدی بریم، تصمیم میگیره زندگی اش رو بر این مبنا بچینه، هیچ وقت وابسته این زندگی نمی شه و سعی میکنه در طول مدتی که خودش هم نمی دونه چقدره، زندگی خوبی داشته باشه، حالا اینکه در زندگی دنیا اش به دنبال چه میره و چه کار های انجام می ده مربوط به هدفش میشه،
حالا در نظر بگیرید، به این آدم بگند شما مبتلا به سرطان بدی شدی، به نظرتون چه واکنشی نشون می ده؟
مشخصه این آدم به زندگی اش رو ادامه می ده، زندگی قبل و بعد از سرطانش فرق نمی کنه. همیشه با امید هست و درجهت هدف اصلی اش قدم بر میداره.
-----------------
حالا شما هم اگر به چنین نگرش هایی در زندگی دست پیدا کنید، قطعا با چنین چالش هایی راحت تر برخورد می کنید،
احتمالا شنیدین که فردی رو در فریزری زندانی میکنند و موتور فریزر رو خاموش میکنند، صبح که بر میگردند، اون فرد از هوش رفته بوده، دلیلش هم سرما و یخ زدگی نبوده، بلکه ترس از سرما بوده،
----------------
یک روز با خودتون قرار بگذارید بدترین اتفاق ممکن راجع به غده افتاد، باهاش دوستی کنید، مثلا:
بهش بگیرد سلام رفیق قدیمی، که مدتی همراه منی، نمی دونم چرا خدا تو رو به من هدیه داده، ولی فعلا قراره با هم باشیم، متاسفانه تا سونوگرافی بعدی نمی تونم جویای حالت باشم و تو رو به خدا میسپارم. اگر کاری داشتی خبرم کن.
-------------------
نکته بعدی اینکه خودتون رو می تونید تو شرایط سخت قرار بدین، مثلا:
تصمیم بگیرید به موسسه هایی که افراد مبتلا به سرطان اونجا هستن برید و باهاشون صحبت کنید، داستان اونهایی که خوب شدند رو بشنوید، نم نم با این شرایط دوست خواهید شد.
ان شاالله که موضوع شما هم چیزی نیست، احیانا اگر تشخیص دکتر ها این بود که باید برداشته بشه، مثل خیلی از بانوان دیگر این عمل کوچیک موچیک رو شما هم انجام میدین، هر چه خدا بخواد همون میشه.
یا حق