نه عزیز منظور آرمانگرایت نبود .باید ببینی برای چی باید کتاب بخونی . هدف از کتاب خوندن را پیدا کن . یه کاغذ بردار مثلا 10 تا دلیل بنویس .اگه نتونی بنویسی هیچ وقت برات جذاب نمیشه خوندن .
بعضی کارها استعداد و علاقه های بالینی هست در افراد ، هر چند تا حد زیادی و بیشترش اکتسابی و تمرینی در فرده . از دوران کودکی شروع میشه تا بزرگسالی .الان تو کشور های پیشرفته به بچه ها هدف از خوندن و عادت به مطالعه را یاد می دیدن . 20 سال بعد جامعه ای با سواد و با انگیزه ای دارنند . به اجبار نمی خونند که نمره بگیرنند . با عشق و علاقه می خونند اون بچه ها . چون یاد گرفتند مطالعه یه نیاز هست مثل آب در بدنشون. من و شما هم اگه یاد بگیریم مطالعه مثل نیاز آب می مونه به بدن ،مطالعه می کنیم . اگه هدف براش پیدا نکنیم نمی خونیم . ببین فرق میکنه فردی که یه درس را با عشق می خونه و 20 میگیره و فرد دیگری فقط برای نمره می خونه و 20 میگیره . هر دو 20 گرفتن .ولی در لایه های پایینی ذهنی با هم متفاوت میشن .مثل یه مهندسی که درس هاش را با عشق و مفهومی خونده و دیگری فقط برا ی نمره . اینها در بازار کار و جامعه و حتی حل مشکلات در زندگیشون متفاوت هستند و میشن .در مورد مفهوم زندگی عزیز بگم بهت که ، اول لایه های زیرین خودت را قوی کن بعد برنامه ریزی کن برای شادی . یعنی ببین زندگی مفهومش چی هست . در زندگی سختی هست . خوشی هست . غم هست . بیماری هست . فوت عزیزانمون هست . از دست رفتن اهدافمون هست . بدست آوردن اهدافمون هست . شکست هست . پیروزی هست و الی آخر . .وقتی اینو بدونی با مشکلات بهتره کار میکنی و کم تر آسیب می بینی . حالا وقتی این لایه را درست کردی برو برنامه ریزی کن برا ی تفریحات - شادی هات و غیره .
در مورد ازدوج هم همینه . عزیز می دونی برای چی ازدواج را دوست داری ولی کتاب را نه ؟ چون برای ازدواج و برای رسیدن به ازدواج دلایل قانع کننده برای خودت درست کردی ولی برای مطالعه نه . برای مطالعه هم دلایل قانع کننده
پیدا کن شروع می کنی . اگه نتونی نمی تونی . دوست ندارم بگم استعداد عشق مطالعه را نداری .چون این حرف اشتباه هست . همه چیز اکتسابی هست . شاید در فردی بیشتر و در فردی کم تر . ولی همه می تون . البته تربیت و محیط هم مهمه . اگه دوستان و نزدیکانی داشته باشی که اهل مطالعه باشن اهل مطالعه میشی . اگه دوستانی داشته باشی که دونبال این چیزها نباشن و بیشتر وقت خودت را با اونتها بگذرونی شبیه اونها میشی دیگه .
دلیل بالینی داره .تا مقداریش را بهت گفتم . مشاور حضوری بری بیشتر کمکت می کنه .
- - - Updated - - -
نه عزیز منظور آرمانگرایت نبود .باید ببینی برای چی باید کتاب بخونی . هدف از کتاب خوندن را پیدا کن . یه کاغذ بردار مثلا 10 تا دلیل بنویس .اگه نتونی بنویسی هیچ وقت برات جذاب نمیشه خوندن .
بعضی کارها استعداد و علاقه های بالینی هست در افراد ، هر چند تا حد زیادی و بیشترش اکتسابی و تمرینی در فرده . از دوران کودکی شروع میشه تا بزرگسالی .الان تو کشور های پیشرفته به بچه ها هدف از خوندن و عادت به مطالعه را یاد می دن . 20 سال بعد جامعه ای با سواد و با انگیزه ای دارنند . به اجبار نمی خونند که نمره بگیرنند . با عشق و علاقه می خونند اون بچه ها . چون یاد گرفتند مطالعه یه نیاز هست مثل آب در بدنشون. من و شما هم اگه یاد بگیریم مطالعه مثل نیاز آب می مونه به بدن ،مطالعه می کنیم . اگه هدف براش پیدا نکنیم نمی خونیم . ببین فرق میکنه فردی که یه درس را با عشق می خونه و 20 میگیره و فرد دیگری فقط برای نمره می خونه و 20 میگیره . هر دو 20 گرفتن .ولی در لایه های پایینی ذهنی با هم متفاوت میشن .مثل یه مهندسی که درس هاش را با عشق و مفهومی خونده و دیگری فقط برا ی نمره . اینها در بازار کار و جامعه و حتی حل مشکلات در زندگیشون متفاوت هستند و میشن .در مورد مفهوم زندگی عزیز بگم بهت که ، اول لایه های زیرین خودت را قوی کن بعد برنامه ریزی کن برای شادی . یعنی ببین زندگی مفهومش چی هست . در زندگی سختی هست . خوشی هست . غم هست . بیماری هست . فوت عزیزانمون هست . از دست رفتن اهدافمون هست . بدست آوردن اهدافمون هست . شکست هست . پیروزی هست و الی آخر . .وقتی اینو بدونی با مشکلات بهتر کار میکنی و کم تر آسیب می بینی . حالا وقتی این لایه را درست کردی برو برنامه ریزی کن برا ی تفریحات - شادی هات و غیره .
در مورد ازدوج هم همینه . عزیز می دونی برای چی ازدواج را دوست داری ولی کتاب را نه ؟ چون برای ازدواج و برای رسیدن به ازدواج دلایل قانع کننده برای خودت درست کردی ولی برای مطالعه نه . برای مطالعه هم دلایل قانع کننده
پیدا کن شروع می کنی . اگه نتونی نمی تونی . دوست ندارم بگم استعداد عشق مطالعه را نداری .چون این حرف اشتباه هست . همه چیز اکتسابی هست . شاید در فردی بیشتر و در فردی کم تر . ولی همه می تون . البته تربیت و محیط هم مهمه . اگه دوستان و نزدیکانی داشته باشی که اهل مطالعه باشن اهل مطالعه میشی . اگه دوستانی داشته باشی که دونبال این چیزها نباشن و بیشتر وقت خودت را با اونها بگذرونی شبیه اونها میشی دیگه .
دلیل بالینی داره .تا مقداریش را بهت گفتم . مشاور حضوری بری بیشتر کمکت می کنه .