-
چرا توانایىها و امتیازات خود را از همسرمان پنهان مىکنیم؟
ما توانایى ها و استعداد هایمان را از همسر خود پنهان مى کنیم. چرا که تصور مى کنیم با این کار آن ها ما را بیشتر دوست خواهند داشت.
ما زنها شرطى شده ایم و باید کارى کنیم که همسرمان احساس کند از ما باهوش تر و بهتر است، تا بدین وسیله از عشق او نسبت به خودمان مطمئن بشویم.
ما با این باور قدم به زندگى مشترک مى گذاریم که اگر در کنار مردى بسى باهوش و قوى باشیم، او دیگر تمایلى به رابطه با ما نخواهد داشت. بنابراین سخت تلاش مى نماییم کارى کنیم که او باهوش تر و بهتر به نظر بیاید و ما خود را پایین تر از آن چه که هستیم نشان مى دهیم.
ما توانایى ها و استعدا دهایمان را پنهان مى نماییم؛ زیرا نگرانیم مبادا در نظر دیگران خیلى مغرور جلوه کنیم.
آیا تا کنون چنین نصیحت هایى به شما شده است: «ببین سوزى، خوشحالم که همه نمره هات بیست شده، اما نمى خوام به همه بگم، چون دوست ندارم پز بدم. در ضمن دخترها باید فروتن وافتاده حال باشند.»
«جینى، اینقدر تو آینه خودت را نگاه نکن. خانمانه نیست که فکر کنى خیلى خوشگلى. دخترهایى که مغرور هستند، خیلى محبوب نیستند.»
بیاد مىآورم وقتى که در دبیرستان مشغول درس خواندن بودم، مادرم به من مى گفت: «هر چه موفقذتر باشى آدم هاى بیشترى به تو حسودى مى کنند، در نتیجه دوستان کمترى خواهى داشت. به همین دلیل باید مواظب باشى که دیگران را با استعداد هایت نترسانى و آن ها را از خودت فرارى ندهى.» بعدها در زندگیم با هیچ یک از عکسالعمل هاى بدى که مادرم گفته بود روبرو نشدم، اما او همان طور که از مادرش یاد گرفته بود، فلسفه تحقیر و خود کم بینى را به من آموزش مى داد. به بسیارى از ما وقتى کوچک بودیم، چنین آموزش هایى داده مى شد. به این معنى که یک زن نباید خیلى خوب به نظر برسد و اگر خودش را قوى نشان بدهد، زیاد زنانه و جذاب نیست.
در تلاش به منظور «دختر خوب بودن»، زنها استعدادها و توانایى هاى خود را پنهان مىکنند.
-
چرا این کار مؤثر واقع نمىشود؟
1ـ پنهان کردن توانایى ها و استعدادهاى شما عشق و شور و حرارت رابطه تان را مى کشد. هنگامى که خود و موفقیت هاى مان را دست کم گرفته و کوچک جلوه مى دهیم و آنها را از مرد زندگیمان پنهان مىسازیم، به نظر خودمان را غیر تهدید آمیز و در نتیجه جذاب تر جلوه مى دهیم، اما واقعیت این است که دقیقا برعکس این حالت اتفاق مىافتد.
مردها بیشتر به سمت توانایى ها و استعدادها جذب مى شوند و ضعف و عدم توانایى، آنها را سرد مى کند.
مردها عاشق استعداد و توانایى در زنها هستند. چرا که خودشان چنین آموزش دیدهاند که باید لایق، توانا و با استعداد باشند و چنان چه نظیر همین گفته ها را در شخص دیگرى ببینند؛ جذب او خواهند شد. هنگامى که براى نوشتن این کتاب تحقیق مى نمودم با صدها مرد مصاحبه کردم و تمام آن ها گفتند: زن هایى که اعتماد بنفس بیشترى از خود نشان مى دهند، براى شان جذاب ترند. مردها براى این گونه زنها احترام بیشترى قائل بوده و آن را جدى مى گیرند.
حال نکته اى که در این جا جلب نظر مى کند این است که زن ها تصور مى کنند، اگر افتاده حال جلوه کنند، مرد زندگیشان آنها را بیشتر دوست خواهد داشت. در حالى که حقیقت این است که این رفتار، عشق و شور و حرارت را در برقرارى رابطه از بین مىبرد.
2ـ هنگامى که عادت دارید استعدادهاى خود را از مردان پنهان کنید، در نهایت آن استعدادها را از خودتان نیز پنهان خواهید کرد. ضربالمثلى است که مىگوید:
«از دل برود هر آن که از دیده برفت.» این ضربالمثل یقینا در مورد اشتباه شماره دو صدق مى کند. هر چه موفقیت هاى خود را بیشتر در حضور دیگران کوچک جلوه دهید، آنها را بیشتر فراموش خواهید کرد، تا جایى که تماستان را با استعدادها و توانایى هاى خود به یک باره از دست خواهید داد.
-
راه حل: چگونه از این کار دست بکشم؟
1ـ از تمامى استعدادها، توانایى ها، قابلیت ها و ویژگى هاى مثبت خود لیستى تهیه کرده و آن ها را با همسرتان در میان بگذارید. این تمرین را به بسیارى از زن هایى که در سمینارهایم شرکت کرده بودند، دادم. داستان هاى حیرت انگیزى از نتایج شگفتى که به دست آمده بود، شنیدم. بسیارى از زنان گزارش دادند که نوشتن ویژگى هاى مثبت، استعدادها ، توانایى ها و موفقیت هاى زندگی شان به آنان حقایقى را یادآورى نمود که مدت ها بود آن ها را فراموش کرده بودند و در این باره هرگز با همسران شان صحبتى نداشته اند. مردها نیز گزارش دادند از این که مطلع شدند، همسران آنها واجد بسیارى از خصوصیات و ویژگىهاى مثبت بودهاند، متعجب شدند.
2ـ هرگاه تعریف و تمجیدى از شما مى شود و آن را نمى پذیرید و یا خود را پایین مى آورید و یا موفقیت هایتان را دست کم جلوه مى دهید، مچ خودتان را بگیرید و بیاموزید تا کمى بزرگى و عظمت خود را جشن بگیرید. در آن لحظه از این که مى بینید تا چه حد مرتکب اشتباه شماره دو مى شدید، شگفت زده خواهید شد. از پنهان کردن استعدادها و موفقیت هاى خود دست بکشید و در عوض بیاموزید، آن ها را پاس بدارید. دفعه بعد که کسى از شما تعریف کرد، نفس عمیقى بکشید و بگویید: متشکرم. افتاده حالى و فروتنى غیر حقیقى خود را از پنجره بیرون بیاندازید.
3ـ به دنبال مردى باشید که تمایل داشته باشد، بزرگى و درخشش شما را ببیند. همگى ما مىدانیم مردانى وجود دارند که به دلایل بسیارى، دوست ندارند همسرشان قدرتمند و یا متکى به نفس جلوه کند. هنگامى که با چنین مردانى هستید، مشکل مى توانید این عادت تان را کنار بگذارید. چرا که او دوست ندارد شما را این گونه ببیند. مطمئن شوید با کسى ازدواج مى کنید که تمایل دارد شما را در پیشرفت هایتان حمایت کند، پیشرفت هایى که همواره استحقاقش را داشتهاید.
-
اشتباه 3 : زنان از موضع ضعف برخورد مىکنند.
متأسفانه زن ها عادت دارند که با دیگران از موضع ضعف برخورد کنند. همان طور که در طول تاریخ شاهد بودهایم، همواره زنان از موضع ضعف برخورد نموده و قدرت را به دست مردان زندگی شان مى دادند. بنابراین این موضوع به صورت یک واقعیت تلخ درآمده، تا یک اشتباه.
یکى از مراحل خلق ارتباطى سالم و پر مهر، کشف این موضوع است که چگونه در مواجهه با مرد زندگی تان از موضع ضعف برخورد مى کردید و این که یاد بگیرید چگونه دست از این کار بردارید.
براى زن هایى که مرتکب این اشتباه مى شوند، به این امید که مردهاى زندگیشان آنها را بیشتر دوست داشته باشند، یک اسمى گذاشتهام: «قربانیان عشق.»
قربانى عشق کسى است که خودش را به علتى برتر فدا مى کند. در این راستا ما زنها اغلب به این شکل درآمده که احترام شخصى، عزت نفس و هم چنین اعتماد به نفسمان را فدا کنیم؛ تنها به این دلیل که مردى ما را دوست داشته باشد.
آیا شما یک قربانى عشق هستید؟
در زیر آزمونى است که به شما کمک مىکند، دریابید که تا چه حد در قربانى عشق شدن، جدى هستید. این آزمون حاوى ده نشانه خطر است که به شما در شناسایى قربانیان عشق کمک مىکند. مىتوانید آزمون را بر اساس رابطه اى که هم اکنون دارید و یا روابط گذشته خود و یا روابط تان با مردها به طور عموم پاسخ دهید.به هر یک از جملههاى خبرى این آزمون بر حسب این که تا چه حد در مورد شما صدق مىکند، بر این اساس نمره بدهید :
به کرات = صفر امتیاز
اغلب = چهار امتیاز
گاه به گاه = هشت امتیاز
به ندرت = ده امتیاز
تا جایى که مىتوانید به این پرسشها با صداقت پاسخ دهید. ممکن است از این که پیش خودتان اعتراف کنید، برایتان خوشآیند نباشد. روبرو شدن با این حقیقت اولین قدم در جهت تغییر آن مىباشد.
-
ده نشانه یک قربانى عشق:
1ـ احساس مىکنید مىبایست دور و بر نامزد یا همسرتان پاورچین پاورچین راه بروید، تا مبادا او را ناراحت کنید
2ـ احساس مىکنید نامزد یا همسرتان با شما با احترام رفتار نمىکند.
3ـ در محل کار و یا هنگامى که با دوستان خود هستید با اعتماد بنفس و از موضع قدرت بیشترى برخورد مىکنید.
4ـ از این که پس خوراند منفى به نامزد یا همسرتان بدهید، احساس امنیت و راحتى نمىکنید.
5ـ از این که نیازها و خواسته هایتان را از نامزد یا همسرتان مطالبه کنید، مردد هستید و بعضى اوقات نگرانید که مبادا بیش از حد محتاج جلوه کنید.
6ـ احساس مى کنید رفتار نامزد یا همسرتان به مراتب بدتر از رفتار شما با اوست.
7ـ هنگامى که نامزد یا همسرتان رفتار مهربانه اى با شما ندارد، به امید جلب محبتش تلاش مى کنید، تا هر چه بیشتر با او مهربان باشید.
8ـ احساس مى کنید، براى این که به نامزد یا همسرتان نشان دهید که از عشق، محبت، آزادى و برابرى سهمى دارید، مى بایست براى این کار خیلى تلاش نمایید تا او متقاعد گردد.
9ـ غالبا مجبورید در مورد رفتار همسرتان و یا اوضاع و شرایط زندگى خود، براى دیگران عذر و بهانه بیاورید و از او دفاع کنید.
10ـ به خاطر دست کم گرفتن و زیر پا گذاشتن عزت نفس خود در مقابل یک مرد، غالبا از دست خودتان عصبانى مى شوید، گرچه به خودتان قول داده بودید، هرگز دوباره چنین رفتارى نکنید، اما هم چنان اجازه مى دهید با عشق و محبت کمتر از آن چه که به راستى استحقاقش را دارید، با شما رفتار کنند.
حال امتیازهاى خود را جمع بزنید.
100 ـ 80 امتیاز: به شما تبریک مى گویم. شما در رابطه خود از موضعى برابر با همسرتان برخوردار هستید و هرگز آن چه و آن که هستید را بهخاطر عشق بیشتر فدا نمىکنید. به منظور جلوگیرى از بروز مشکلات آتى در مواردى که امتیاز کمترى گرفتهاید، کار کنید.
79 ـ 60 امتیاز: شما یک قربانى عشق با مشکل جدى نیستید، اما در بسیارى از نواحى در روابط خود از موضع ضعف برخورد مىکنید. توجه نمایید که ترس از دست دادن و تأیید، شما را از درخواست آن چه که استحقاقش را دارید، باز مى دارد. سعى کنید در راستاى عشق ورزیدن، با خودتان کار کنید و خود را کمتر زیر پا بگذارید.
59 ـ 40 امتیاز: اخطار. چه بخواهید و چه نخواهید اعتراف کنید در روابط خود با مردها یک قربانى عشق هستید، زیرا اجازه مىدهید با شما بد رفتارى کنند. به منظور احقاق حق خود در مقابل همسرتان نمىایستید. چنان در فدا کردن براى عشق بیشتر متخصص شدهاید که دیگر از یاد بردهاید، راحت بودن کنار یک مرد به چه معنا است و چگونه احساسى مىباشد. دستورالعمل هاى این فصل را به دقت بخوانید و به آن ها عمل نمایید. اندکى از عشقى که به پاى مردتان مى ریزید را به خودتان بدهید.
39 ـ 0 امتیاز: اورژانس. شما یک قربانى عشق حرفهاى هستید. احتمالاً نسبت به خود از احترام شخصى بسیار ناچیزى برخوردار هستید و یا اصلاً ندارید. با توجه به رفتارهاى بسیار بدى که توسط مردان زندگیتان با شما مىشود، مىتوان گفت که اعتماد به نفس شما نیز بسیار پایین است.
مادامى که خودتان را دوست ندارید، انتظار نداشته باشید به شما عشق بورزند. وقت آن رسیده که برخیزید و مانند یک زن قوى باشید نه یک پادرى. مى بایست همین الان اقدامى صورت دهید. توصیه هاى این کتاب را به کار ببندید و مشاوره و کمک حرفهاى بگیرید و از فدا کردن خود، دست کشیده و عزت نفستان را مجدا باز یابید.
-
چگونه عزت نفس خود را زیر پا مىگذاریم
مىتوانید این نشانه هاى هشدار را به علائم هشدار قبلى اضافه کنید. زیر پا گذاشتن عزت نفستان به عنوان یک زن بدین معناست که:
اجازه مى دهید مردها با شما طورى رفتار کنند که معمولاً دوست ندارید، عینا همین رفتار را با دخترتان داشته باشند.
براى حفظ عزت نفس خود مقابل مردها نمى ایستید، حتى موقعى که مى دانید مى بایست این کار را بکنید.
در ترس دائم از انتقاد و عدم تأیید از سوى همسرتان زندگى مىکنید.
به عشق و محبتى کمتر از آن چه که مى دانید استحقاقش را دارید، راضى مى شوید.
هر گاه از موضع ضعف با نامزد یا همسرتان برخورد مى کنید، به او اجازه مى دهید، تا رفتارى محترمانه با شما نداشته باشد و در این حالت است که احترام شخصى و عشق به خودتان را نیز از دست مىدهید.
این موضوع چرخهاى معیوب را سبب مىشود و معمولاً چنین به کار مىافتد که : به یک مرد اجازه مى دهید، با شما بد رفتارى کند. شاید با اسم ها و لقب هاى نامناسب صدایتان مى زند. هنگامى که ناراحت هستید، توجه چندانى به شما نمى کند و سعى در خوشحال کردن تان ندارد. هرگاه مى خواهید راجع به رابطه خود حرف بزنید، مانند یک کودک عصبانى برخورد مى کند و به طریقى براى احساسات شما اهمیتى قائل نیست و نیز شما از خودتان دفاع نمى کنید. این باعث مى شود، عصبانى و افسرده شده و خود را دوست نداشته باشید. هرگاه احساس خوبى نسبت به خودتان ندارید، اعتماد به نفستان کاهش پیدا کرده و وقتى اعتماد به نفستان پایین باشد، بار دیگر که مرد دیگرى با شما بد رفتارى مى کند، جرأت و شهامت کمترى دارید و نمى توانید از خودتان دفاع کنید و این چرخه معیوب همین طور مرتب تکرار مى شود.
تنها یک راه وجود دارد و آن این است که از این چرخه معیوب خارج شوید، برخیزید و عزت نفس خود را حفظ کنید و اجازه ندهید با شما با عشق و احترام کمتر از آن چه که استحقاقش را دارید، رفتار شود. هنگامى که این راه را انتخاب مى کنید، احساس خوبى نسبت به خودتان پیدا کرده و این نیز به نوبه خود، اعتماد به نفستان را بالا مى برد. بار دیگر که با شما بهتر رفتار مى شود، قدرت خود را در رابطه با قدرت به دست گرفته و از موضع ضعف برخورد نخواهید کرد.
آیا بد رفتارى دیگران براى شما عادى شده است؟
آیا براى شما پیش آمده به طور مثال ماشین تازهاى بخرید و بعد از رانندگى متوجه بشوید که چقدر رانندگى با ماشین قدیمى برایتان مشکل بوده است؟
آیا برایتان پیش آمده، به خانهاى با فضاى بیشتر نقل مکان کرده و بعد متوجه شوید که محل زندگى قبلیتان، تا چه حد مخروبه و ناراحت بوده است؟
آیا شده که بعد از خریدن یک جفت کفش نو و راحت متوجه شوید که چقدر کفشهاى قدیمى پاهایتان را ناراحت مىکرده است؟
چه بدانید و چه ندانید، در بسیارى از مواقع از موضع ضعف برخورد مىکنید و به خودتان اجازه مى دهید، رفتار نه چندان خوبى با شما داشته باشند، چرا که عادت کردهاید، ما انسان ها از قدرت سازش پذیرى و انطباق بسیار بالایى برخوردار هستیم و غالبا این طور است که از وضعیت و شرایط خود اطلاع چندانى نداریم، مگر آن که شرایط و موقعیت مان را تغییر بدهیم.
به یک باره قیاس دو جفت کفش، دو آپارتمان، دو ماشین و یا دو رابطه، چنان برایمان بزرگ جلوه مىکند که راهى نمىماند جز این که به خودمان اعتراف کنیم، قبلاً خوشبخت نبودهایم!
ما زنها عادت کردهایم که برایمان احترام چندانى قائل نباشند. به همین دلیل به مردان زندگیمان اجازه مىدهیم کمتر از آن چه استحقاقش را داریم به ما عشق بورزند.
تا همین اواخر با هر مردى که سر راهم قرار مىگرفت، از موضع ضعف برخورد مىکردم و قدرت را به او واگذار نموده و اجازه مىدادم که نسبت به من قدرناشناس باشد. رفتارهایى را تحمل مىکردم که نظیر آنها را اجازه نمىدهم هیچ یک از مراجعینم از جانب نامزد یا همسران شان تحمل کنند. خواستهها و نیازهایم را به منظور همراهى با او فدا مىکردم و دائما به دنبال تأیید گرفتن بودم.
آیا آگاه هستم که خودم هم یک قربانى عشق بودم یا خیر؟ تصور مىکردم زنى قدرتمند و با اعتماد به نفس باشم، ولى حقیقت این بود که چنان به برخورد از موضع ضعف عادت داشتم و برایم این حس آشنا مى نمود که حتى نمى دانستم چکار مى کنم. آیا تقصیر با مردهاى زندگیم بود؟ نه، هرگز، این خودم هستم که با خودم رفتار مهربانانه و توأم با احترام نداشتم و طبیعا آن ها هم فقط از من تبعیت مىکردند.
حال براى اولین بار در زندگى آموخته ام که چگونه عزت نفسم را در رابطه با یک مرد حفظ کنم، البته کار سادهاى نیست. این عادت قربانى عشق بودن، هنوز به نوعى راه خودش را در روابطم باز مى کند و باعث مى شود که همه وجودم را فداى عشق کنم، اما حالا با کمک تکنیک هایى که در این کتاب با شما نیز در میان گذاشتم و حمایت و تأیید همسر و دوستانم، بصورت زنى قدرتمند در آمدهام.
-
چگونه زنها در ترس دائم از همسرشان در کنار آن ها زندگى می کنند و نهایتا بر علیه آن ها می شورند
لوئیس سى و شش سال سن داشت و لیندا سى و دو ساله بود. هنگامى که این دو براى مشاوره نزد من آمدند، نه ماه مى گذشت که با یکدیگر نامزد شده بودند. لوئیس چنین شروع کرد. «لیندا منو دیوانه خودش کرده بود. اولین بارى که اونو دیدم، خیلى مهربون و شیرین مى نمود، همان زنى که مى خواستم تا آخر عمر با او زندگى کنم، اما چند ماه بعد، ناگهان اخلاق و رفتارش بشدت تغییر کرد.
حالت تدافعى به خودش مى گرفت، طعنه زن وکنایه گو شده و حتى بسیارى از اوقات خیلى سرد مزاج شده بود. بارها سعى کردم راجع به این موضوع باهاش صحبت کنم، اما همیشه به من مى گفت: همینه که هست ! و از من مى خواست که او را همین طور که هست بپذیرم و سعى نکنم اونو تغییر بدم.
نمى خوام اعتراف کنم، اما او واقعا بد اخلاق شده.»
همین که لوئیس داشت ماجرا را برایم تعریف مىکرد، دیدم لیندا اخم بدى کرده. فکر کردم بهتر است از لوئیس بخواهم از اتاق بیرون برود، تا من بتوانم تنهایى با لیندا صحبت کنم. احساس کردم از این راه بهتر مى توانم به آن ها کمک کنم. بنابراین از لوئیس خواستم تا اتاق را ترک کند.
به لیندا گفتم: «خب راجع به خودت به من بگو. دوست دارم راجع به روابطى که قبل از لوئیس داشتى بدانم.»
لیندا پاسخ داد: «وقتى بیست و نه ساله بودم با مردى نامزد شدم. نامزدى ما دو سال طول کشید. خیلى دوستش داشتم. همه کارى مى کردم تا خوشحالش کنم، در واقع این طورى بود که سر از کالیفرنیا در آوردم. او از طرف محل کارش به کالیفرنیا منتقل شد؛ بنابراین منم از کارم استعفا دادم تا همراهش باشم. اون هفت سال از من بزرگتر بود و فکر مى کنم، جایگاهش را بیشتر از آن چه که واقعا بود، بالا برده بودم.»
لیندا در حالى که از نامزد قبلیش صحبت مىکرد، چشم هایش از اشک پر شدند و چهره اش حالت ملایم ترى به خود گرفت. به آرامى از او پرسیدم: «خب بعد چه اتفاقى بین شما افتاد؟» او اینطور ادامه داد: «من خیلى احمق بودم و او هیچ رفتار خوبى با من نداشت، اما من همیشه رفتارش را تحمل مى کردم و با تمام کارهای ناشایست او کنار مى آمدم. او تمایلى نداشت که زودتر عروسى کنیم و مرتب تاریخ تعیین شده را به عقب مى انداخت. یک روز از همه جا بى خبر، زودتر از همیشه از سر کار به خونه برگشتم و دیدم که با منشى شرکتش تو خونه تنها هستند. باور کنید، مى خواست منو متقاعد کنه که رابطه جنسیش با او هیچ مسئله اى نیست و دلیلى نداره که نامزدى مون را بهم بزنیم.»
لیندا به این جاى صحبت هایش که رسید هق هق گریه را سر داد. این جا بود که رابطه اش با لوئیس را درک کردم. لیندا آن قدر سالها در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد کرده و آن قدر رنجیده بود که ناخود آگاه تصمیم گرفته، این بار به حد افراطى از طرف دیگر بام بیافتد و هرگز به خودش اجازه ندهد به مرد دیگرى علاقمند شود. او از افراط به تفریط رسیده بود و از پاورچین پاورچین راه رفتن کنار نامزد قبلیش، به شورش در مقابل لوئیس رسیده بود و تعجبى نداشت که لوئیس نمىتوانست تغییر شخصیتى که در لیندا اتفاق افتاده بود را درک کند.
بسیارى از زنان دیگر نیز از همین الگوى ارتباطى تبعیت مىکنند. بدین معنى که با طرف مقابلشان از موضع ضعف برخورد مى نمایند و سپس قسم مى خورند دیگر هرگز چنین کارى نکنند و با پررویى و وقاحت تمام در رابطه بعدى خود بر علیه آن مرد بى گناهى که عاشق آن ها شده، شورش مىکنند. مدتى بعد در مى یابند که این هم بدرد نمى خورد و رابطه موفقى نیست و دوباره بر مى گردند به همان الگوى روز اول خود و همین طور ادامه مىدهند.
نظیر همین الگو را با تفاوت هایى جزیى یکى از دوستانم در پیش گرفته بود.او با این الگو شوهرش را دیوانه کرد. یک هفته با او مثل زیر دست و خدمتکار رفتار مى نمود و بسیار سرد و نامهربان مى شد. هفته بعد، از این سردى خودش حالش بهم مى خورد و تسلیم مى شد و از شوهرش عذرخواهى مى کرد. دوباره هفته بعد، از این که تا این حد از خود ضعف نشان داده، از دست خودش عصبانى مى شد و دوباره سرد و بى عاطفه مىشد، و این چرخه را مرتب تکرار مىکرد.
این همان رفتارى است که باعث مىشود، مردها ما را دمدمى مزاج، غیر قابل پیش بینى، بارى به هر جهت و اعصاب خردکن بنامند. راهحل، تنها در پیدا کردن نقطه تعادلى است که بین این دو حالت پیدا مىشود. بدین معنى که با عزت نفس و حفظ ارزشهاى خود زندگى کنیم و از این چرخه معیوب ضعیف و شورشى بودن خود را آزاد کنیم.
-
راه حل: چگونه در مقابل مردان از موضع ضعف برخورد نکنیم؟
در زیر توصیههایى است که به شما در رؤیارویى با اشتباه شماره پنج کمک خواهد کرد:
1ـ به مردان زندگیتان بهخاطر بد رفتارى که با شما مى کنند، جایزه ندهید. ورونیکا و شوهرش دیوید به تازگى با هم دعواى وحشتناکى کردند. ماجرا هنگامى شروع شد که ورونیکا از دیوید خواست به او کمک کند تا براى آشپزخانه کاغذ دیوارى جدیدى انتخاب کنند و دیوید علاقه خاصى نشان نداد. هر چه ورونیکا بیشتر اصرار کرد دیوید عصبانى تر شد، تا جایى که دیگر از کوره در رفته و سر ورونیکا داد زده و به او گفته بود که زنى وقیح و کنترل کننده است و بعد هم از خانه بیرون رفته بود
حال ورونیکا در حالى که هق هق کنان در رختخوابش دراز کشیده بود، آرزو مى کرد اى کاش مى توانست عقربه هاى ساعت را به عقب بکشد، به زمانى که هنوز دعوا شروع نشده بود. بعد از گذشت چند ساعت ورونیکا متوجه مى شود، دیوید به خانه برگشته.او به اتاق نشیمن مى رود و تلویزیون را روشن مىکند. حال ورونیکا احساس پشیمانى مىکرد و براى این که احساس نزدیکى گذشته را مجدا با همسرش حفظ کند، به درون اتاق رفته کنار صندلى دیوید روى زمین مىنشیند و سرش را روى زانوهاى او گذاشته و کمى گریه مىکند.
این در حالى است که دیوید تمام مدت روى صندلیش نشسته و به تماشاى تلویزیون مشغول است. بعد از چند دقیقه ورونیکا احساس مىکند، دیوید موهایش را نوازش مىکند و دریافته که او دیگر عصبانى نیست. ورونیکا سرش را بلند کرده و بازوهاى دیوید را مىگیرد و مىگوید: «اوه عزیزم، خوشحالم برگشتى، دلم برات تنگ شده بود. من نمىخوام با تو دعوا کنم.» دیوید نیز آهى مىکشد و مىگوید: «منم نمىخوام با تو دعوا کنم.» یکدیگر را مى بوسند و عصر صمیمى و گرمى را با هم مى گذرانند.
شارون و نامزدش ارنى در حالى که وسط آپارتمان شان ایستادهاند، دعواى شدیدى راه مى اندازند. ارنى به شارون مىگوید: قرار است امشب شام را با نامزد قبلیم که نمى داند قرار است با تو ازدواج کنم، بیرون بخورند. شارون از این موضوع خیلى عصبانى مى شود و به ارنى مى گوید: «چرا به او نگفته اى که با من نامزد شدى.» ارنى جواب مىدهد: «چون که آن دختر از لحاظ روحى و احساسى ثبات چندانى نداره و من نمى خوام با این خبر احساساتش را جریحه دار کنم.» شارون از دست ارنى به این دلیل که با او صادق نبوده، خیلى عصبانى مى شود و به او اتهام مى زند: «اینطور که معلومه احساسات نامزد قبلیت، برات مهم تره تا احساسات من.»
ارنى فریاد مى زند: «دوست ندارم این مزخرفات را بشنوم.» در را پشت سر خود مى کوبد و سر کار مىرود.
تمام روز شارون در حالى که مرتب مجسم مى کند ارنى و نامزد قبلیش الان در یک رستوران مشغول خوردن شام هستند و این که امروز صبح ارنى چقدر نسبت به احساساتش بى تفاوت بوده است، احساس فلاکت و بدبختى مى کند. با گذشت زمان ترس او نیز شدت مى گیرد، مدام فکر مى کند، دیگر ارنى را از دست داده و مطمئن مى باشد تا دیروقت او را نخواهد دید.
بنابراین تصمیم مى گیرد هنگامى که ارنى به خانه بر مى گردد، ذوق زده اش کند. کیک مورد علاقه اش را مى پزد، نوشیدنى فوق العادهاى مى خرد و آپارتمان شان را با شمع هاى زیبایى تزیین مى کند. ارنى ساعت یازده و نیم بر مىگردد، شارون سراسیمه مى دود تا در را برایش باز کند. او را در آغوش مىگیرد و در گوشش زمزمه مىکند: «عزیزم به خونه خوش اومدى، دلم برات تنگ شده بود، هیچ وقت دلم نمىخواد از دستت بدم.» ارنى نیز پاسخ مىدهد: «منم نمىخوام تو را از دست بدم.» ارنى از این که شارون حالش خوب است و رفتار خوبى دارد، احساس خلاصى مىکند. هر دو شب بسیار خوبى را با هم مى گذراندند.
بعد از خواندن این ماجراها، چه فکر مى کنید؟ آیا فکر مى کنید که این پایان ها خوش آیند هستند؟ آیا فکر مى کنید، رفتار این دو زن درست بود؟ آیا به نظرتان آنها مى دانند که با مردشان چگونه باید رفتارکنند؟ چنان چه فکر مى کنید رفتارشان درست بوده، سخت در اشتباهید. ورونیکا و شارون شاید اینطور باور داشته باشند که احساسات دیگران را خوب درک مى کنند و بسیار بخشنده و مهربان هستند، اما آنچه حقیقت دارد این است که به بدترین وجهى قربانى عشق هستند و به مردانشان بهخاطر بد رفتارى که با آنها کردند، جایزه دادند.
یکى از بزرگترین اشتباه هایى که ما زنها در رابطه با مردها مىکنیم، این است که به آنها بهخاطر بدرفتارى که با ما دارند جایزه مىدهیم.
این کار را چگونه مىکنیم؟ ما مردى را که بهتازگى با ما بدرفتارى کرده و کلمات ناشایستى را در مورد ما به کار برده، در آغوش گرفته و مى بوسیم. هنگامى که سرمان فریاد مى زنند، چیزى نمى گوییم و بهخاطر این که عصبانى شده اند از آنها عذرخواهى مى کنیم. ما شب با کسى همبستر مى شویم که چند ساعت و یا چند لحظه پیش، مثل آشغال با ما رفتار کرده، بدون آن که کوچک ترین عذرخواهى کرده باشد. ما مردى که احساساتمان را جریحه دار کرده تر و خشک مىکنیم، تا که به او نشان دهیم چقدر دوستش داریم.
در این گونه مواقع چه پیامى به مرد زندگی مان مى دهیم. ما این پیام را مى فرستیم، که تو هر طور که بخواهى مى توانى با من رفتار کنى، اما من هم چنان دوستت خواهم داشت. در واقع هر چه بدتر با من رفتار کنى، بیشتر مى ترسم و در نتیجه با تو مهربان تر خواهم بود.
توصیه ام به شما این نیست که هرگاه نامزد یا همسرتان با شما بدرفتارى کرد، روزنامهاى بدست بگیرید و به صورتش بکوبید. آن چه که در این جا مىخواهم بگویم، این است که اگر به مردتان به خاطر بد رفتاریى که با شما کرده است، جایزه بدهید، در واقع به او این آموزش را مىدهید که مىتواند به این رفتار بد خود ادامه دهد.
هنگامى که رفتار نامزد یا همسرتان با شما غیر قابل تحمل است، چه باید بکنید؟
احساسات منفى خود را با او در میان بگذارید و صبر کنید، جوابى بشنوید تا نشان دهنده این باشد که احساساتتان را درک کرده و بهخاطر رفتارش پشیمان شده است.
راههایى بیابید که هر دوى شما بتوانید با عقل و منطق و اهمیت متقابل براى احساسات یکدیگر، از بروز چنین موقعیتهاى مشابهى در آینده جلوگیرى کنید.
آنگاه یکدیگر را ببوسید و آشتى کنید.
2ـ دو لیست ترتیب دهید،
لیست اول: از زمینه هایى که در رابطه با مردان از موضع ضعف برخورد مى کنید و لیست دوم: در زمینههایى که در کلیه روابط تان با دیگران از موضع ضعف برخورد مىکنید.
این مرحله، فرآیند مهمى است و حتما آن را روى کاغذ انجام دهید. نوشتن زمینه هایى که به طور معمول در آن زمینه ها مثل یک قربانى عشق برخورد مىکنید، به شما در آگاه شدن نسبت به رفتارهایتان کمک خواهد کرد و اولین قدم در راه تغییر را آسان خواهد نمود.
پس از آن که این لیست را تمام کردید، این موضوع را با یکى از دوستان زن خود در میان بگذارید. این کار به شما کمک خواهد کرد در این رابطه متعهدتر باشید و هرگز دوباره از موضع ضعف برخورد نکنید.
3ـ دو لیست دیگر ترتیب دهید: یک لیست از رفتارهایى که صحیح و سالم هستند و لیست دیگر رفتارهایى که دیگر هرگز نباید در رابطه با مردان به آنها مبادرت ورزید، در فصل آخر این کتاب، به شما چگونگى درست کردن دفترچهاى از قوانین مختلف را خواهم آموخت.
4ـ عزت نفس خود را حفظ نمایید. من از این عبارت خیلى خوشم مىآید. این عبارت را روى کاغذهاى کوچکى نوشتهام و براى آن که آنها را بیشتر ببینم، در قسمتهاى مختلف خانهام نصب کردهام تا بهعنوان یادآورهایى به من بگویند چه کسى هستم.
گاهى اوقات مچ خودم را در حین انجام یک رفتار قربانى عشق شدن مىگیرم. لحظهاى چشمانم را مىبندم و به معناى این عبارت فکر مىکنم. تقریبا اکثر اوقات فکر کردن به این عبارت، دوباره مرا به حس احترام شخصیم بر مى گرداند. شما نیز تعبیر شخصى و این که چگونه عزت نفستان را حفظ کنید از این عبارت خواهید گرفت.
به خاطر داشته باشید: از موضع ضعف برخورد نکردن با مردان، به این معنا نیست که نسبت به آنها سلطه جو باشید و سعى کنید آنها را کنترل نمایید، بلکه بدین معنى است که با خودتان رفتارى از سر عشق و توأم با احترام داشته باشید و بدین وسیله مردتان را وادار کنید که او نیز با شما چنین رفتارى داشته باشد.