-
دام دوازدهم
یکی دانستن فرد با رفتارش
این دام شامل بیان اظهارنظرهای کلی دربارهی فرد است درحالیکه در واقع دربارهی ویژگی یا رفتاری خاص صحبت میکنید. برای مثال، «جیم بیملاحظه است».
حمله به جیم بهعنوان فرد است و بهطور ضمنی میگوید که بیملاحظگی جزو طبیعت اصلی او است.
اما «جیم بدون من رفت و این رفتار بیملاحظگی است»، حمله به رفتار است، نه به شخص. بهتر است بگویید: «بهنظرم این نشانهی بیملاحظگی جیم بود که بدون من رفت.» و هنوز هم به طرز بهتری میتوانید بگویید: «ای کاش جیم منتظر من میماند.»
عبارت «تو احمق هستی» بسیار مخرب است در حالیکه «کاری احمقانه انجام دادی»، خیلی کمتر مخرب است.
اینطوری دست کم تمامیت فرد را مورد حمله قرار نمیدهید. خیلی سازندهتر است که بگویید: «وقتی رنگ را ریختی ناراحت شدم.»
این که بگویید: «وقتی لورین مرا در مهمانی تحقیر کرد، ناراحت شدم»، خیلی بهتر از این است که بگویید: «لورین بیشعور است.»
حتی بدترین دشمن شما هم ویژگیهای قابل تحسینی دارد، و به یقین این در مورد همسرتان نیز صدق می کند
دام سیزدهم
به کار گیری قانون تبعیض
آیا از همسرتان میخواهید طبق معیارهایی سختتر از آنچه شما به کار میبرید، عمل کند؟
«اگر مرا منتظر نگه داری عصبانی میشوم؛ اما اگر من دیر کنم ایرادی ندارد»، «اگر من با غریبهها خوش و بش کنم ایرادی ندارد؛ اما تو نباید چنین کاری کنی»،
«اگر من ظرفی را روی پیشخوان آشپزخانه بگذارم خوب است؛ اما اگر تو بگذاری خدا به فریادت برسد»، «اگر والدینم بدون اطلاع قبلی به منزل ما بیایند ایرادی ندارد، اما والدین تو اول باید تلفن بزنند و خبر بدهند».
آیا تصور میکنید ایرادی ندارد که همسرتان پیاده برود یا سوار اتوبوس شود تا شما بتوانید با خودروی شخصیتان به کارتان برسید؟
و آیا درست است که آنچه دلتان میخواهد هر قدر هم گران باشد بخرید؛ اما اگر همسرتان چیزی معادل همان قیمت را بخواهد، توانایی خرید آن را نداشته باشید؟
آیا اهمیت نشانههای بیماری همسرتان را دستکم میگیرید درحالیکه اهمیت نشانههای بیماری خودتان را اغراقآمیز جلوه میدهید؟
در ارتباط خود از وجود معیارهای دوگانه آگاه باشید و به یاد داشته باشید که رابطهی سالم به رفتار منصفانه وابسته است.
-
دام چهاردهم
نشان دادن رفتار فوق العاده منفی
زندگی هیجانی غنی، بخشی از یک رابطهی خوب است.
حتی گاهی جلوهای قدرتمند از احساسات منفی میتواند سودمند باشد؛ اما احساسات منفی (مثل خلقوخوی عصبانی ، درخواستهای ملتمسانه)
تنش و آشوب ایجاد میکند و باعث میشود همسرتان احساس کند مورد ظلم، فریب و بهرهکشی قرار گرفته است.
من در کارم با زوجها، آنها را از بهکارگیری احساسات و هیجانات منفی باز میدارم، زیرا بیماران پیش من میآیند تا به آنها کمک کنم مشکلاتشان را حل کنند، نه برای تخلیهی هیجانی.
درحالیکه تخلیه هیجانی ممکن است به شما کمک کند برای لحظهای احساس بهتری داشته باشید، هرچه احساسیتر و هیجانیتر باشید، کمتر قادر هستید شفافتر فکر کنید.
نه تنها امکان پذیر بلکه ضروری است که بیاموزید چطور بهآرامی ارتباط برقرار کنید تا بهتر با همسرتان همراه شوید.
خلق و خو تا حدودی پایهی زیستشناختی دارد و اشخاصی که برونریزی هیجانی مخرب مکرر دارند، باید در پی درمان و مشاورهی روانی باشند.
بعضی داروهای ضدافسردگی، داروهایی که برای تسکین اضطراب به کار میروند یا داروهایی که نوسانات خلقی را بازداری میکنند، میتوانند در برخی موارد بسیار مفید باشند.
دام پانزدهم
بهکارگیری زبان هیجانی منفی
آگاهی از تفاوت بین زبان توصیفی و زبان هیجانی اهمیت بسیاری دارد. در گرماگرم شور و هیجان، بهویژه وقتی دربارهی خودتان یا همسرتان صحبت میکنید، آیا گرایش دارید اغراقآمیز رفتار کنید؟
استفاده از زبان هیجانی برای بیان احساسات مثبت، ارتباطتان را غنی میسازد. استفاده از زبان هیجانی منفی، بهویژه در توصیف رفتار همسرتان، به ارتباط آسیب میرساند.
برای حذف احساسات نهفتهی منفی، شما باید زبان هیجانی منفی را به زبان توصیفی تبدیل کنید. زبان توصیفی دربارهی رخداد یا فرد، بیانی ساده و بدون هیجان ارائه میدهد.
سالی هر شب برای خانواده شام درست میکرد.
یک روز استیو به خانه آمد و یادداشتی به این مضمون یافت که سالی با دوستش به یک همایش رفته است و تا ساعت نُه نخواهد آمد.
همچنین از استیو میخواست که برای خودش و دخترشان شام درست کند. وقتی آنها پیش من آمدند، استیو ماجرا را اینگونه توصیف کرد:
استیو: او خانواده را رها کرد، او ما را گذاشت و رفت. (هیجانی)
من: منظورت این است که او یک شب بیرون رفت و از تو خواست برای خودت و دخترتان شام درست کنی؟ (توصیفی)
هنک و الن با هم دعوا کردند، الن خانه را ترک کرد و برای کسب آرامش به خانهی والدینش رفت.
هنک: با کوچکترین مشکلی که پیش میآید، اولین کاری که انجام میدهد این است که به خانهی مادرش میرود.
من: منظورت این است که دیشب او چند ساعتی خانه را ترک کرد و به خانهی والدینش رفت.
باربارا: او با هر زنی که به او بخندد خیلی گرم میگیرد.
من: منظورت این است که ماه گذشته وقتی با هم بیرون رفتید، او با برخی از زنها صحبت کرد.
جین: وقتی او به مراسم تدفین مادرم نیامد فقط چون سفر کاریاش برایش مهمتر بود، خیلی ناراحتم کرد.
من: منظورت این است که وقتی او به مراسم تدفین مادرت نیامد، آزرده شدی.
مراقب زبان هیجانی منفی باشید. وقتی با احساساتی منفی رو به رو میشوید، استفاده از زبان توصیفی را تمرین کنید. تأثیر خیلی بهتری خواهد داشت
-
دام شانزدهم
استفاده از اصطلاحات مبهم
استفاده از بیانات مبهم، بهویژه اگر منفی باشد، اشخاص را از یکدیگر دور میکند. جان به همسرش مری میگوید: «من زنی میخواهم که حمایتکننده باشد»،
اما یک عالم علم ارتباطات زناشویی میگوید: «من زنی میخواهم که حمایتکننده باشد، و منظورم از حمایتکننده این است که هر شب کمرم را ماساژ دهد، حداقل روزی یک بار به من بگوید دوستم دارد، مریض که هستم برایم سوپ جوجه درست کند، به من بگوید باهوش، بااستعداد، سخاوتمند و جذاب هستم و در جلوی جمع با من مخالفت نکند.»
مفید است که واژههایی همچون «بدجنس»، «احمق» و «بیوجدان» و همچنین واژههای مثبتی همچون «زندگی عادی»، «دوستداشتنی» و «شوهر خوب» را وقتی بهگونهای منفی به کار برده میشوند، مانند نمونههای «حمایتکننده» که در بالا مطرح شد، بهروشنی تعریف کنید.
از اصطلاحات منفی مبهم استفاده نکنید. تمام تلاشتان را بکنید تا بهطور دقیق بگویید چه میخواهید، چه احساسی دارید و منظورتان چیست.
اگر متوجه شدید که میگویید: «تو نیازهای مرا رفع نمیکنی»
«من دوست دارم زندگی عادی داشته باشم»، «این ارتباط بیمار است» یا «من تعهد میخواهم»،
منظور خود را از «رفع نیازهایتان»، «زندگی عادی»، «ارتباط بیمار» و «تعهد»، برای همسرتان معلوم کنید
دام هفدهم
جدی گرفتن مسائل بیاهمیت
اگر تاکنون فیلمی از وودی آلن دیده باشید، ممکن است به یاد بیاورید که در آنها مباحث روانشناختی، فلسفی یا فرهنگی به تمسخر گرفته میشوند.
جای مباحث مربوط به ناامیدی اصالت وجودی، اضطراب جهانی و دیگر مسائل و موضوعات انتزاعی و پررمز و راز در همایشهای فلسفی است، نه در ارتباطات زناشویی و خانوادگی.
سؤالات و اظهارنظرهایی همچون موارد زیر اغلب به جای شفافیت، به سردرگمی منجر میشوند:
«من باید بفهمم چه کسی هستم»، «آیا تصور میکنی ما با هم ارتباط داریم؟»، «ارتباطمان به کجا میرود؟»، «آیا ارتباط ما هیچ معنایی دارد؟» یا «آیا ما برای همیشه با هم خواهیم ماند؟»
همانند استفاده از اصطلاحات مبهم، خیلی بهتر است که بگویید چه میخواهید و چه فکری میکنید، یا سؤال خاصی از همسرتان بکنید.
برای مثال، «دوستت دارم»، «من به تو اهمیت میدهم و امیدوارم تو نیز همین احساس را نسبت به من داشته باشی»، «من امیدوارم برای مدتهای طولانی در کنار هم به خوبی و خوشی زندگی کنیم».
بهعقیدهی من، «آیا تصور میکنی ما با هم ارتباط داریم؟» بیمعنا است درحالیکه سؤال خاصی همچون «برای بهبود ارتباطمان چه کار میتوانیم بکنیم؟» خیلی عملیتر است.
من شاهد رابطههای بسیاری بودهام که در آن جدی گرفتن مسائل و موضوعات بیاهمیت به سردی، بنبست یا آشوب و تنش منجر شده است بیآنکه روشنگری یا تغییری به همراه داشته باشد.
دربارهی مشکلات واقعی بحث کنید، بهویژه اگر ارتباطتان خوب پیش نمیرود و مسائل انتزاعی را به فیلسوفان و کمدینها بسپارید
-
دام هجدهم
استفاده از مفاهیم روانشناختی
این دام شامل استفاده از مفاهیم روانشناختی علیه همسرتان است. ادوات روانشناختی ممکن است شکلی از برچسب زدن به همسرتان بهعنوان فردی روانرنجور یا دچار اختلال به خود بگیرد، یا سؤالی توأم با الفاظی منفی باشد، مثل: «مشکلت چیست؟»
اگر در کلاسهای روانشناسی شرکت کرده باشید، کتابهای روانشناسی خوانده یا تحت رواندرمانی قرار گرفته باشید، بهاحتمال قوی در استفاده از این روش مهارت دارید.
سلاحهای اصلی مفاهیم روانشناختی، برچسب زدن و تعبیر و تفسیر است.
برچسب زدن ممکن است اینگونه مطرح شود: «تو طبیعی نیستی، خیلی بچهای، هنوز بزرگ نشدهای، عصبی هستی، مریضی، شکاکی، تو روانپریشی بینابینی همراه با تمایلات جامعهستیزی داری».
حتی عبارات معمولیتری مثل، «رفتارت عجیب، نابهنجار و... است» نیز مناسب نیست.
برخی اشخاص به جای گفتن، «تو... هستی»، از عبارت ملایمتر «تو... داری» استفاده میکنند. برای مثال، «تو مشکلات ریشهای عمیقی داری» یا «تو نفس ضعیفی داری».
عدهای دیگر شکل «تو نیاز داری» را ترجیح میدهند: «تو به کمک نیاز داری» یا «تو به مادر نیاز داری»
کاملترین احتمالات خلاقانه برای مفاهیم روانشناختی در تعبیر و تفسیر یافت میشود.
این روش پرخاشگرانه بهنحوی سازماندهی میشود که بینش روانشناختی عمیقی را انتقال دهد.
تصوری از درک علتهای رفتار مدنظر قرار میگیرد؛ برای مثال: «تو این را گفتی چون دراصل احساس ناامنی میکنی» یا «بدیهی است که از صمیمیت میترسی و به همین دلیل هم نمیخواهی ازدواج کنی» یا «معلوم است که احساسات خصمانهی ناآگاهانهای نسبت به زنان داری».
این که به همسرتان بگویید چه مشکلی دارد، عمل نامناسبی است. چنین اظهارنظرهایی را با «چرا» همراه نکنید.
دام نوزدهم
مقایسههای منفی
شکلهای متفاوتی از این دام وجود دارد:
1. مقایسهی همسرتان با فردی که از او متنفر هستید یا شهرت بدی دارد: «درست مثل مادرت هستی» یا «مثل هیتلر دیکتاتوری».
2. مقایسهی نامناسب همسرتان با شخصی که به خوب بودن معروف است، «نمیبینی لوئیس چطور با همسرش رفتار میکند» یا «چرا نمیتوانی مثل لوئیس باشی؟»
3. مقایسهی همسرتان با خودتان: «تو مرا نمیبینی که دارم این کار را انجام میدهم»، « نمیبینی وقتی دیر میکنی جیغ و فریاد میکشم»، «من چنین کاری با تو نمیکنم».
درحالیکه ممکن است رفتار خاصی در قبال همسرتان نداشته باشید، بهاحتمال قوی کارهای دیگری انجام میدهید که بههمان میزان ناراحت کننده است.
4. مقایسهی همسرتان با یک معیار فرضی: «چرا متناسب با سنت رفتار نمیکنی؟» یا «نمیتوانی مثل آدم طبیعی رفتار کنی؟»
همچنین خیلی خطرناک است که شرایط نابرابر را با هم مقایسه کنید.
همسری که بیست سال با او زندگی کردهاید به هیچ وجه با فردی که تنها سه ماه است او را میشناسید و هفتهای یک بار او را میبینید، قابل مقایسه نیست.
مقایسهی نامناسب همسرتان با نامزد قبلی تان نیز بسیار مخرب است
-
دام بیستم
«نه» گفتن
«نه» گفتن یکی از معیارهای قاطع بودن در نظر گرفته میشود. با وجود این، در ارتباطات صمیمانه میتواند مهلک باشد.
اگر همسرتان درخواستی از شما بکند و شما بگویید «نه»، آسیب وارد بر او به این بستگی دارد که چقدر همسرتان به آنچه درخواست کرده است نیاز دارد، شما چطور «نه» میگویید و آیا همسرتان جواب شما را بهعنوان طرد شدن در نظر میگیرد یا نه.
کل تأثیر متقابل پرسش و پاسخ، بخش مهم فرایند ارتباطی است. هر طور آن را کنترل میکنید، از «نه» گفتن اجتناب کنید.
این بدان معنا نیست که شما باید هر کاری همسرتان میخواهد انجام دهید. قبول و پذیرش کامل ناممکن و نامعقول است، بلکه یعنی تمام تلاشتان را بکنید که بگویید: «بله.»
بهنظر میرسد برخی درخواستها معقول و برخی نامعقول است. اگر آدمی هستید که پیوسته «نه» میگوید، دفعهی بعد که همسرتان درخواستی از شما کرد، از خودتان بپرسید:
1. آیا بهنظرم درخواستش منطقی است؟
2. آیا موجب آزار من یا دیگران میشود؟
3. آیا برای رابطهی ما خوب است؟ آیا سطح محبت و احترام را بین ما افزایش میدهد؟
اگر بعد از پاسخ به این پرسشها مشکلی با درخواست همسرتان ندارید، چرا به او جواب مثبت ندهید؟
اما اگر برای نپذیرفتن درخواست او دلیل موجهی دارید، راههای سازندهای برای آن وجود دارد. در اینجا نمونههایی منفی و مثبت مطرح میشود:
* عزیزم، وقتی در مرکز شهر هستی میتوانی چند تا مجله برایم بخری؟
1. نه، نمیخرم.
2. خودت بخر.
3. ترجیح میدهم نخرم.
4. نمیتوانم
5. (دلیلی بیاورید) نمیتوانم چون باید ساعت دو برگردم.
6. (با جملهای مثبت شروع کنید) خیلی دوست دارم برایت مجله بخرم؛ اما نمیتوانم چون ساعت دو باید برگردم.
7. (راه دیگری پیشنهاد کنید) یکی از بچهها در راه بازگشت از مدرسه میتواند آنها را برایت بخرد؟
8. (ترکیبی از 5، 6 و 7) خیلی دوست دارم؛ اما باید ساعت دو برگردم و خیال نمیکنم وقت داشته باشم. یکی از بچهها میتواند در راه بازگشت از مدرسه آنها را برایت بخرد؟
-
دام بیست و یکم
متوسل شدن به شخص سوم برای کسب حمایت
آیا به یاد میآورید که در ارتباط با همسرتان به شخص سوم مثل دوست، خویشاوند و درمانگر متوسل شده باشید؟
● من از تو میپرسم، آیا چنین کاری غیرمنطقی نیست؟ من از یک روز کاری سخت به خانه برمیگردم و تمام چیزی که میخواهم کمی آرامش و سکوت است. آیا خواستهی زیادی دارم؟
● آیا واقعیت ندارد که لوسی دعوایی را که ما در مهمانی داشتیم، شروع کرد؟
اگر برای کسب حمایت از موقعیت خود متوسل به شخص سوم میشوید، هر جوابی هم دریافت کنید باختهاید.
وقتی موقع صحبت با همسرتان پای نفر سوم را به میان بکشید، در واقع متغیر دیگری را وارد رابطهی خود میکنید: «حتی دکتر وست هم گفت که حق با من است. میتوانی از او بپرسی»
یا «حتی برادرت با من موافق بود». این دام شبیه دام شمارهی 9، حق دادن به خود است.
اگر با همسرتان اختلاف دارید، آن را بین خودتان حل کنید. اگر میخواهید پای شخص ثالثی را به رابطهتان باز کنید، ابتدا مطمئن شوید او به جای اینکه شما را از هم دور کند، شما را به هم نزدیک می کند
دام بیست و دوم
بی اعتنایی
بیاعتنایی یا بیتوجهی اشکال زیادی به خود میگیرد: واکنش نشان ندادن به آنچه همسرتان میگوید یا انجام میدهد؛
عدم پاسخگویی کلامی؛ نگاه نکردن به همسرتان؛ گذشتن از کنار همسرتان وقتی او در حال حرف زدن است؛
پشت کردن به همسرتان و صحبت با فردی دیگر؛ ناگهان موضوع را تغییر دادن؛
نادیده گرفتن موضوعاتی که برای همسرتان مهم هستند؛ نگاه کردن به دیگری وقتی با همسرتان هستید؛ و تظاهر به مشغولیت ذهنی وقتی همسرتان با شما است.
وقتی همسرتان سعی دارد با شما ارتباط برقرار کند و شما به خواب میروید، میتواند باعث بروز مشکل شود.
گاهی ممکن است برای چنین عادتی دلیلی زیستی وجود داشته باشد (اختلال خواب نیازمند به درمان، دیگر مشکلات پزشکی یا تأثیر جانبی دارو).
در این موارد، خوب است به همسرتان بگویید شما به آنچه او میگوید علاقهمند هستید؛ اما اضافه کنید که خیلی خوابتان میآید.
بیاعتنایی ممکن است شکلهای فعالتری به خود بگیرد، مانند اینکه بهطور مکرر حرف همسرتان را قطع کنید یا گفتگو را انحصاری کنید.
مشاهدهی چنین حالتی در خودتان مشکل است و شاید بد نباشد از دیگران، از جمله همسرتان، بخواهید دربارهی بیاعتناییتان نظر بدهند. توجه داشتن یکی از اسرار زندگی اجتماعی و رابطهی زناشویی موفق است.
-
دام بیست و سوم
عدم تقویت مثبت
وقتی همسرتان کاری انجام داد که خوشایند شما بود، بهویژه اگر رفتاری جدید بود، از فرصت استفاده کنید و او را برای انجام آن مورد تحسین قرار دهید.
گاهی یکی از مراجعان شکاکم میگوید: «چه کار باید بکنم؟ چون شوهرم سالی یکبار به گلها آب میدهد باید به او مدال بدهم؟» اگر میخواهید او ماهی یکبار، سپس هفتهای یک بار و در نهایت هر روز به گلها آب بدهد، جواب مثبت است.
این توصیه مبتنی بر اصلی روانشناختی است که تقویت تقریبهای متوالی یا شکل دهی نام دارد. شما ده درصد همسرتان را تحسین کنید و به احتمال زیاد بیست درصد به دست خواهید آورد و سپس بر میزان آن نیز افزوده خواهد شد.
اگر منتظرید که همسرتان حرفی مثبت بزند تا شما نود یا صد درصد به دست آورید، حالا حالاها باید منتظر بمانید.
برای اولین بار بعد از پانزده سال زندگی مشترک، همسرتان سعی میکند تختش را مرتب کند. واکنش شما چه خواهد بود؟
1. اگر تمام کاری که میتوانی بکنی همین است، خودت را به زحمت نینداز.
2. آن را نادیده میگیرید.
3. از کمکت سپاسگزارم.
همسرتان شام فوقالعادهای درست میکند که یک ساعت طول میکشد. گمان میکنید چه بگویید؟
1. چه شده که شام اینقدر طول کشیده؟
2. این غذای فوقالعادهای است؟
یکی از خطرناکترین ناکامیها در ارتباط این است که موارد مثبت را عادی جلوه دهیم. برخی از ما به همسرمان واکنش مثبت نشان نمیدهیم حتی اگر صد درصد آنچه را میخواهیم به دست آوریم؛ اما وقتی ناراضی میشویم بهسرعت واکنش نشان میدهیم. چنین رویکردی بهیقین رابطه را تخریب میکند.
تشویق و تحسین تنها راه تقویت رفتار مطلوب همسرتان نیست. هر چه بگویید یا انجام دهید که همسرتان را خشنود کند، میتواند آن رفتار را تقویت کند. کارایی آن اینگونه است:
1. وقتی همسرتان کاری انجام میدهد که دوست دارید، به جای یک روز یا یک ماه بعد، همان لحظه با حرف یا عملی مثبت واکنش نشان دهید.
2. بهنحوی از همسرتان حمایت کنید که برای او مهم باشد. دادن شکلات به همسری که چاق است، یا فرستادن گل برای همسری که به گل و گیاه حساسیت دارد، تأثیر خوشایندی نخواهد داشت.
فِرد نمیتوانست درک کند که چرا ژانت در قبال کت خزی که برایش خریده بود، او را از عشق و محبت سرشار نکرده بود. فِرد در مطبم گفت: «او چه میخواهد؟ من کت خز برایش خریدم، پنج هزار دلار برای سفر اروپا هزینه کردم و هر شب او را برای شام بیرون بردم.»
جواب سؤال او این بود: «تشویق برای کارم، در آغوش گرفتن بیشتر، و شبها زودتر به خانه آمدن.» شامها و سفر به اروپا در اصل برای فِرد بود، و کت خز خیلی برای ژانت مهم نبود.
خیلی ناراحتکننده و درعینحال اتلاف وقت است که براساس باوری اشتباه فداکاری کنید و معتقد باشید که همسرتان نیز از آنچه انجام میدهید سود میبرد.
رابطه باید پرورش یابد و تشویق (تقویت مثبت) پایهی اصلی این فرایند است.
خوشبختی تان را به دست اقبال نسپارید. از هر فرصتی برای تأثیرگذاری در رفتار همسرتان استفاده کنید، بهنحوی که با حمایت موارد مثبت زندگیتان را بهتر کنید.
دام بیست و چهارم
بیاعتبار کردن درک و برداشت همسر
آیا پیوسته در تأیید و اعتبار بخشیدن به درک، اظهارنظرها، تعبیر و تفسیرها و یادآوری های همسرتان ناکام می مانید؟
فِرِد و نانسی از مهمانی به خانه برمیگشتند که فرد گفت: «آیا تعجبآور نبود که میج گفت دارد از دیک جدا میشود؟» نانسی به سردی پاسخ داد: «چنین حرفی زد؟ چه چیزی در مورد آن تعجبآور است؟»
اگر نانسی عادت داشت که به فِرِد اعتبار بدهد، ممکن بود بگوید: «بله، تعجبآور است»، «من این حرفش را نشنیدم؛ اما تعجبآور است»، «خیلی هم تعجبآور نیست چون اگر یادت باشد، چند هفته قبل او اشارهای به این موضوع کرده بود» «چیزی شبیه این شنیدم، اما خیال میکردم او قصد داشته دیک را ترک کند اما بعد نظرش را تغییر داده».
موضوع این نیست که آیا شما با حرف همسرتان موافق هستید یا نه، یا اینکه تجربهای مثل او دارید یا ندارید.
مجبور هم نیستید که هر بار همسرتان چیزی میگوید با او موافقت کنید. نکته این است که ارتباط برقرار کنید، صمیمی و حامی باشید و بهجای اینکه همسرتان را از ادامهی حرف زدن باز دارید، با هم گفتگو کنید.
روش دیگری برای بیاعتبار کردن درک و احساس همسرتان، این است که با گفتن چیزهایی شبیه «خیال نمیکنم خیلی هیجانانگیز باشد»، «موضوع جدیدی نیست، چند سال قبل در مورد آن شنیدهام»، «گمان نمیکنم خیلی مهم باشد»، شور و اشتیاق او را زایل کنید.
بیاعتبار کردن درک و احساس همسرتان در جمع بدتر است.
-
دام بیست وپنجم
تنبیه رفتار مثبت
سر و کلهی این دام زمانی پیدا میشود که همسرتان کاری خوب انجام دهد یا حرفی خوشایند بزند و بابت آن تنبیه شود.
تنبیه اغلب شامل مخالفت یا انتقاد است. مادر من که خانوادهاش را بیشتر از خودش دوست داشت، به گلهایی که در روز مادر به او هدیه میدادیم اینگونه واکنش نشان میداد: «چه گلهای قشنگی؟ آنها گران هستند و بعد از چند روز خشک میشوند. شما نباید بیهوده پولتان را خرج کنید.»
برخی آدمهای بدبین مشتاق این لطیفه هستند: «سلام گرگ بیطمع نیست.»
ناکامی در تشویق ویژگیهای مطلوب همسرتان (دام شمارهی 23) یکی از روشهای آسیب زدن به احساسات او است؛ اما تنبیه رفتار مثبت بدتر است. یک شیوهی متداول تنبیه رفتار مثبت این است که حرفی حمایتی بزنید؛ اما آن را با بیان منفی دیگری تضعیف کنید:
● خیلی ممنونم که ظرفها را شستی. خیال میکردم میمیرم و این صحنه را نمیبینم.
● طی این بیست سال این اولین حرف خوبی بود که به من گفتی.
● این سرمایه گذاری خوبی بود؛ خیلی ناراحتکننده است که چندینبار ضرر کردی.
شیوههای بسیاری برای پاسخ به کلمات و رفتارهای مثبت همسرتان وجود دارد.
همانطور که در دام شمارهی 23 مطرح کردم، حرف یا عمل دلنشین بهترین کار است؛ اما درجات متفاوتی از پاسخ مثبت وجود دارد. همسرتان ممکن است پاسخ مثبت ، خنثی یا ضعیف را بهعنوان تنبیه تعبیر و تفسیر کند.
فرض کنید همسرتان میگوید: «تو فوقالعادهای (جذاب، بااستعداد و …)» در جواب او چه میگویید؟
1. تو نمیدانی داری دربارهی چه چیزی صحبت میکنی. (حمله)
2. نه، نیستم. (مخالفت؛ شاید خصمانه یا بهشیوهای معتدل)
3. باید بچهها را بخوابانم. (تغییر موضوع به دلیل بیاعتنایی یا بیحوصلگی)
4. (هیچ پاسخی نمیدهید.)
5. میدانم. (خودمحور)
6. متشکرم. (تأیید مثبت)
7. تو هم فوقالعادهای. (حمایتی و پاسخ متقابل)
8. وقتی چنین چیزهایی به من میگویی، خوشحال میشوم. (واکنش مثبت)
آیا بدیهی نیست که استفادهی مکرر از دو سه جملهی آخر رابطهی زناشوییتان را غنی میسازد؟ همچنین، شیوههای زیادی وجود دارد که میتوانید به تجربهی مثبت مشترک واکنش نشان دهید، مثل رفتن به سینما، بیرون غذا خوردن، ارتباط جنسی یا رفتن به تعطیلات.
1. اظهارات منفی دربارهی تجربه یا دربارهی همسرتان: «خوب بود، اما نه خیلی عالی»، «تو با آدامس جویدن آن را خراب کردی»، «چرا ده سال قبل آن را انجام ندادی؟»
همسر الف) متأسفم که از آن خوشت نیامد.
همسر ب) باید هم متأسف باشی.
2. چیزی نمیگویید.
3. مثبت اما از سر بیاعتنایی و بیاحساسی: «خوب بود» یا «چیزی بود که من آن را رابطهی جنسی خوب مینامم»، یا «گراند کانیون زیبا است».
4. مثبت اما خودمحورانه: «اوقات خوبی داشتم» یا «عاشق غذای ایتالیایی هستم».
5. حمایتی: «نمایش فوقالعادهای انتخاب کردی» یا «تو همسر فوقالعادهای هستی.»
6. واکنش مثبت: «گراند کانیون عالی بود، اما بهترین بخش آن این بود که با هم بودیم»، «زندگی با تو فوقالعاده است» یا «دوستت دارم».
آیا میدانید بیشتر اوقات کدام یک از این الگوها را به کار میبرید؟ در شمارههای 2، 3 و 4 ایرادی وجود ندارد؛ اما اگر خواهان رابطهای بهتر هستید، بیشتر از شمارهی 5 و 6 استفاده کنید. بدیهی است که «دلم برایت تنگ شده» از «تنها هستم» احساسیتر و صمیمانهتر است؟
در کل، وقتی همسرتان عمل مثبتی انجام میدهد یا تجربهای خوشایند با هم دارید، موارد ناراحتکننده را حذف کنید و تا حد امکان مثبت رفتار کنید
-
دام بیست و ششم:
انجام عملی خوب اما با بدخلقی
آیا تاکنون عملی انجام دادهاید که همسرتان را خشنود کنید و سپس ندانید چرا مورد قدردانی قرار نگرفتید؟ در این دام، کاری خوب انجام میدهید؛ اما به روشنی میگویید که از انجام آن ناراحت هستید. از این رو تجربهی مثبت را برای همسرتان خراب میکنید.
سو: میخواهم این هفته برادرم را برای شام دعوت کنم.
مایک: خوب است. اگر دوست داری این کار را بکن، اما یک شب دیگر را نیز بیهوده هدر خواهیم داد.
خوب است که بگویید: «عزیزم، هفتهی خوبی نداشتم. ممکن است هفتهی دیگر برادرت را دعوت کنی؟» یا «عالی است. اما کلی کار دارم که باید انجام شود.
اشکالی ندارد بعد از شام چند ساعت زودتر بروم و به کارم برسم؟»
نکته این است که اگر تصمیم میگیرید کاری برای همسرتان انجام دهید، با روی خوش آن را انجام دهید یا اصلاً آن را انجام ندهید.
اگر همسرتان تصور میکند که شما به راستی از این تجربه لذت می برید در حالی که لذت نمیبرید، او شما را خیلی خوب نمی شناسد و شما میتوانید دفعهی بعد این باور را اصلاح کنید.
بیشتر ما با یک دست میسازیم و با دست دیگر خراب میکنیم. ما شرایط را نهتنها برای همسرمان بلکه برای خودمان نیز خراب می کنیم.
دام بیست و هفتم :
بیارزش کردن مشارکتها یا پیشرفتهای همسر
● خوب، تو دکترا داری. چه چیز فوق العادهای در آن وجود دارد؟ با دکترایت که نمیتوانی پول اجاره خانه را بدهی.
● تو هیچ کاری بهجز پخت و پز و مراقبت از بچهها انجام نمیدهی. تو باید کمی تجربه از دنیای واقعی داشته باشی.
● گذراندن کلاسهای پیانو، چه سودی برایت داشت؟
عادی جلوه دادن ویژگیهای مطلوب همسرتان بهاندازهی کافی بد هست؛ اما فعالانه بیارزش کردن آنها خیلی مخرب است.
چند سال قبل، با یکی از دوستان باهوش و تحصیلکردهام صحبت میکردم. یکی از اشخاصی که در نزدیکی ما حضور داشت با تحسین گفت که همسرش بهراحتی زبان فرانسوی صحبت میکند.
دوستم به نحوی که دیگران هم شنیدند، به من گفت که یادگیری زبان خارجی بی معنا است، چون یک زبان برای بیان عقاید فرد کافی است. اگر چه این مرد خود شیفته و خودبین در کارش اعتبار زیادی کسب کرده بود، میشود گفت هیچ ظرفیتی برای دوستی و عشق نداشت و انسانی ناخوشایند و ناراحت بود.
بیتردید همسرتان در ایجاد رفاه و مراقبت از سلامت خانواده مشارکت میکند، و او به یقین پیشرفتها و دستاورد های ارزشمندی دارد. هر وقت امکان دارد، از این مشارکت ها و پیشرفت ها حمایت به عمل آورید، حتی اگر در حیطه هایی نیستند که شما درک میکنید یا از آن لذت میبرید.
در کل، آن ها را بیارزش جلوه ندهید.
-
دام بیست و هشتم
توقع انگیزههای خالص
● تو حرف های خوبی به من می زنی چون می دانی این حرف ها خوشحالم میکند، نه چون به راستی حرف دلت باشد.
● تو با من ارتباط جنسی داری فقط برای اینکه مرا ارضا کنی، نه چون به راستی خودت هم خواهان آن باشی.
درحقیقت شما هرگز با اطمینان نمیدانید آیا همسرتان با تمام وجود عاشق شما هست یا نه، یا بهراستی میخواهد کاری برایتان انجام بدهد یا نه. شما قادر به ذهنخوانی نیستید.
تمام آنچه میدانید همان چیزهایی است که همسرتان میگوید و انجام میدهد؛ حرفهای کلامی و رفتارهایش. درحالیکه اگر رفتار و احساسات همسرتان مثبت باشد خیلی خوب و پسندیده است.
بدون توجه به انگیزهی همسرتان، رفتار خوب همیشه از رفتار آزاردهنده بهتر است. من ترجیح میدهم از زنی که دوستم ندارد خوشرفتاری ببینم تا اینکه زنی که مرا دوست دارد بهگونهای زننده با من رفتار کند.
وقتی برای بهبود شرایط با هم همکاری میکنید، ممکن است فکر کنید: «اگر از ته دل خواهان بهبود ارتباطمان نباشد، ارزشی ندارد.» مهارتهای جدید به ندرت «خودبهخودی» هستند.
آمریکاییها بدون تمرین زیاد به طور طبیعی ژاپنی صحبت نمیکنند. نواختن پیانو، بازی تنیس و مهارتهای ارتباطی زمانی شکل خودکار به خود میگیرند که به خوبی تمرین شوند. همانطور که میدانید، تغییر رفتار اغلب به تغییر احساس منجر میشود.
اگر همسرتان کارهایی انجام بدهد که شما را خوشحال کند، بهنحوی معنای بیشتری با خود دارد. تمایل او به بهبود رابطه از این حقیقت که هر دو شما فقط بهطور اتفاقی بیسبال یا تئاتر دوست دارید، ارزشمندتر است.
دام بیست و نهم :
به کار بردن «همیشه» و «هرگز»
● ما هرگز بیرون نمیرویم.
● ما همیشه یکجور مهرورزی میکنیم.
● هر بار از تو سؤالی میکنم، توجهی نمیکنی.
آیا این حرفها آشنا بهنظر میآیند؟ اگر میخواهید حرفی منفی بزنید، بهتر است اینگونه عمل کنید:
● این روزها خیلی بیرون نرفتهایم.
● ما اغلب به یک شیوه مهرورزی میکنیم.
● بیشتر اوقات وقتی سؤالی میکنم، جواب نمیدهی.
درخواست آنچه میخواهید خیلی بهتر از اظهارات منفی تان است:
● آیا اگر ما بیشتر بیرون برویم از نظر تو اشکالی دارد؟
● بیا دفعهی بعد برای مهرورزی از شیوههای دیگری استفاده کنیم.
● من به راستی به نظرت اهمیت میدهم و دوست دارم بدانم در این مورد چه عقیدهای داری.
اگر متوجه شدید که چنین جملاتی میگویید: «تو هرگز یک کلمهی مهربانانه به من نگفتهای»، « همیشه دیر میکنی»، « هرگز در امور بچهها کمک نمیکنی»، از واژههای «اغلب» ، «گاهی» ، «بهطور مکرر» و «به ندرت» استفاده کنید.