نوشته اصلی توسط
زن ایرانی
سلام دوست عزیز.. قبلا هم برای شما پیام داده بودم که تا حدی شرایط مشابه شما رو داشتم. مادرشوهر مداخله گر، پدرشوهر بیمار و نیاز به مراقبت و حمایت خیلی زیاد همسرم و درنهایت از دست دادن پدرشون. من شاید مثل دوستان دیگه کلیشه ای صحبت نکنم که بگم این مدل رفتار همسرت نشان از دوست داشتنه و خوبه . نه، چون کاملا درک کردم و اذیت شدم بابتش.. مخصوصا از طرف مادرشوهر که با وابسته نشون دادن و دخالت هاش خیلی من رو اذیت کرد ولی در نهایت بعد از فوت پدرهمسر با مدل دیگه ای از بی احترامی های مادرهمسر روبرو شدم که تاپیکش هست و همزمان با چند مشاور خبره و حتی مشاوری که دوسال قبل مادرشوهر پیشش رفته بود صحبت کردم گفتن اگه نمیخوای بیشتر از این خودت آسیب ببینی ازش فاصله بگیر و این بار برخلاف ۵ سال گذشته که بخاطر بیماری پدرشوهرم همیشه بی احترامی ها رو نادیده میگرفتم دیگه کوتاه نیومدم و با حمایت خانواده م بعد از مراسم چهلم دیگه منزلشون نرفتم و ارتباط رو قطع کردم. ولی با همسرم صحبت کردم هرزمان نیاز داشت مادرش، بره و سر بزنه، اصلا کاری به ارتباطشون ندارم ولی خودم رو کامل در این ارتباط ناسالم کنار کشیدم و واقعا حالم بهتر شده. همسرم هم روحیه ش بهتر شده چون از هر دو طرف اذیت میشد و این ارتباط داره به روال عادیش برمیگرده. یعنی مادرشوهر فقط در حضور من و برای آزار من دوست داشت رفتارهایی داشته باشه که همسرم منو نادیده بگیره. البته اوایل این راه سختی های زیادی داشت که تو تاپیکم صحبت کردم در موردش مثلا اصرار مادرشوهر از همسرم برای بیرون انداختن من از خونه م.. و رفتارهای غیر عادی دیگه. من فقط خواستم تجربه م رو بهت بگم که اگه اذیت میشی فاصله بگیر و خودت رو نجات بده و بقیه رو رها کن بذار شکل ارتباطشون به مرور عادی بشه ولی نذار که خودت آسیب ببینی.