سلام، خانوم مهندس چقدر زیبا گفتید. یعنی عاشق بند 5 شما شدم، بهترین حرفی که تا الان شنیدم همین نکته بود که در مورد کمک به دیگران گفتید، من تجربه این مورد رو دارم ولی تا حالا از این منظر بهش نگاه نکرده بودم که شما به این زیبائی بیان کردید.
زندگی همش در حال درس دادن هست، من جدیدا خیلی فکر میکنم ، باورتون میشه تا 35 سالگی هنوز احساس میکردم که همون دختر 21 22 ساله هستم، و یکدفعه یه تلنگر به خودم زدم که مامان من وقتی همسن من بود 6 تا بچه داشت من چرا فکر میکنم هنوز بچه ام پس تصمیم گرفتم که یکجور دیگه فکر کنم.
چیزی که این روزها من رو درگیر کرده اینه که از هرچی دوری کنی از هرچی فرار کنی از هرچی بدت بیاد، بلخره سر راهت قرار میگیره و یقه ات رو میگیره، در حقیقت به هر چیزی انرژی بدی ، نیروی جاذبه میکشش سمتت، یاد گرفتم که همه افکار ما به صورت ارتعاش پخش میشه در جهان هستی و اون رو به سمت ما میاره ، یک روزی دقیقا به وضعیتی که الان دارم فکر کردم ، گفتم اگه فلان اتفاق بیافته چقدر بد میشه ، دقیقا اون اتفاق افتاد و بد شد ، نگرانی پشت نگرانی نسبت به اینده و این نگرانی ها حال من رو بدتر بدتر کرد و کلا تو زندگی ام تاثیر خودش رو گذاشت ، یک روز دیگه تصمیم گرفتم بی خیال بشم و به نگرانی ها و ترسهام دامن نزنم اوضاع یواش یواش خوب شد، ولی دوباره با یه اتفاق کوچیک حال من دوباره خراب شد، و روز از نو روزی از نو این روزها همش در حال اوج گرفتن و پایین امدن هستم، جالب اینجاست میدونم دردم چیه ولی مقاومت میکنم متاسفانه.
از زندگی یاد گرفتم اگر حس تنفر داشته باشی نا راضی باشی همه جور نا ملایمتی به سراغت میاد از مریضی بگیر تا بی پولی و رفتار بد و ... ولی با کوچکترین تغییر مثلا بخشش کسی همه چیز به حالت خوب پیش میره.
یاد گرفتم از خرج کردن پول نترسم حتی اگه پول زیادی نداشته باشم چون به این باور رسیدم که خدا تنها روزی رسانه مطلقه و از راههای زیادی پول رو میروسنه.
یاد گرفتم چیزی رو به زور از خدا نخوام و بهش بگم اگر حق الهی من هست بهم بده و خیلی تجربه قشنگیه.
از پسر 5 ساله ام یاد گرفتم که با عصبانیت ازش نخوام کاری بکنه چون مستقیم بهم گفت با عصبانیت نگو، مهربانی بگو و دیدم که چه نتیجه شگفت انگیزی
یاد گرفتم واسه خودم باید وقت بزارم و لذت ببرم از زندگی.
یاد گرفتم از داشته هام لذت ببرم، الان هم ارزوهایی دارم که خیلی دوست دارم بهش برسم ولی دارم تلاش میکنم در همین جایگاهی که هستم فعلا لذت ببرم
یاد گرفتم از مرگ نترسم. یاد گرفتم مرگ خیلی نزدیکه به هر ادمی و مردن خیلی آسون، در کمتر از 2 دقیقه وقتی زمانش برسه تموم میشه.
یاد گرفتم منع نکنم چون شدیدا به چشمم دیدم که برام اتفاق افتاد.
خیلی چیزا یاد گرفتم ولی خیلی چیزها هم عمل کردن بهش دشواره .
- - - Updated - - -
یه چیز دیگه،
یادگرفتم بعضی از انسانها وسیله ای هستن تو زندگیت واسه رسیدنت به کمال، یه رهگذرن میان میرن، هر چند کوتاه باشه این زمان یا بلند .