عزیزم کجای کاری
طرف من با اون همه ادعا . ساعتها راه و خرج به جون میخرید تا لحظه ای منو ببینه . حتی اومد خواستگاری اما بهونه های الکی اورد و رفت
برو تاپیکمو بخون پیشه خانواده سرافکنده کرد
چندین روز بیمارستان بستری شدم
چند ماه قرص اعصاب مصرف کردم
اما این غده سرطانی رو ریشه کن کردم
منم عینه خودت بهتربن شرایطو داشتم و اونم یه ادم یه لا قبا بود
اما الان خیلیییییی قوی شدم به حدی که الان وقتی حرفای تو رو میخونم ببخشیدا خنده ام میگیره به اینکه خیلییییی خام فکر میکنی . تو اونقدر شکست باید بخوری که شکست دادنو یاد بگیری
شکست دادن احساساتت
شکست دادن هر کسی که شکستت میده
روزگار تا وقتی این درسو بهت یاد نده ول کنت نیست
بارها بگو
رفت به درک
بسپار به روزگار . تاوانشو اون بالایی میگیره
همونطور که من سپردم و رها شدم ، حتی فکر نمیکنم تاوانشو میده یا نه چون مهم نیست واسم
بخدا یه روزی یکی میاد تو زندگیت که خدا رو شکر میکنی که این رفت
لطفا لطفا ضعیف نباش . ببخشیدا این ضعف حالت تهوع آور داره
قوی باش ،مگه کی بود ، پسر مردم ، چیزی که فراوانه پسر مردم...
اونقدر ضعیفی که خوشبختیتو گره زدی به یه آدم معلوم الحال
برو دنبال خوشیت و سرگرمی و کارت
و خوشحال باش با یه بچه برنگشتی . خدا در بست که از طوفان نجاتت بده