نه گويا اين طور كه تصوير شده شما بايد با واسطه 12 امام و 14 معصومو 350000حديثو زبان عربي مي تونيد با خالقتون صحبت كنيد!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirooz
نمایش نسخه قابل چاپ
نه گويا اين طور كه تصوير شده شما بايد با واسطه 12 امام و 14 معصومو 350000حديثو زبان عربي مي تونيد با خالقتون صحبت كنيد!!!نقل قول:
نوشته اصلی توسط pirooz
رويا جان من كاملا تو را درك ميكنم چون منم دقيقا اين مشكلو دارم .:302: دانه جان برات نوشته كه شايد چون در مراسم عزاداري صداي قران شنيدي اين حالت به تو دست ميدهد؟ در صورتي كه من در طايفه اي زندگي ميكنم كه در مراسم عزاداري اصلا صداي قران را پخش نميكنن يعني رسم ندارن هر كي تو مجلس ختم خودش قران ميخونه .:203: و لي تو " بعضي " از مراسمهاي عروسي مسابقه قران ميزارن كه هر كي با صوت قشنگتري بخونه برنده ميشه و جايزه خوبي بهش ميدن.:227:
پس براي من كه ، صداي قران يا صداي اذان خاطره بدي به همراه نداره ، ولي بازم نمي دونم كه چرا دچار اين حالت ميشم دلم ميگيره و سريع كانالو عوض ميكنم يا صدارو تا آخر ميبندم . رويا عزيز اميدوارم تو به نتيجه برسي.:72:
سلام دوستان
به نظر من اگه شما قرآن رو بصورت داستان گونه با ترجمه فارسی بخونی ،بیشتر باهاش آشنا میشی و متوجه ی این مسئله میشی که در خیلی از جاهای قرآن،چنان نیروی امیدواری و قدرت رو بهمون اقا میکنه که شما تو هیچ کتاب فراروانشناختی نمی تونی بخونی و با آگاهیه بیشتر میتونی بهتر و کامل تر بهش نگاه بکنی.
در ضمن یادمن نره که تاریکی موجودیت نداره ،بلکه تاریکی یعنی عدم وجود نور(امیدوارم زیادی بی ربط نباشه)
منظور از اقا،همون القاء خودمونه.نقل قول:
نوشته اصلی توسط mohajer
دیگه صحبتی ندارم،
شاد باشین
رویای عزیزم دوست خوبم.:72:
میدونی رویا جان تو خودتم دلیلشو بین حرفات آوردی.ولی به نظرم من سعی کن ترسو کنار بذاری و موقعی که قرآن یا اذان را میشنوی سعی کن به فکر خدا بیوفتی و باهاش دردو دل کنی:shy:،میدونی چقدر آرامش میگیری:72:.اگر با دید درد و دل به این قضیه نگاه کنی خیلی راحتتر میتونی باشی.
کسی که بهش باید توکل کنیم و امیدمون به اون باشه فقط خداست پس حتما وقتی درد ودل کنیم ،صدامونو میشنوه .
دوست من در این دنیا پیامبران معصومن وما به آنها غبطه میخوریم.اما اگر ما ندانسته دچار اشتباهی میشویم ،حتما باید جستجو کنیم ودلیل آنرا بفهمیم که چرا اینگونه شده و این نشانه ایست و دیگر مرتکب آن نشویم.
دوست من سلامت وموفق باشی.:72:
امیدت به خدا باشه.:305:
:72::72::72:
یعنی اونهایی که مثل مردم ما مسلمون نیستند همه افسرده و در هم و داغونند؟
اگر چه تاریخ این تاپیک به قبل باز می گردد اما چون دیدم موضوع مبتلا بهی است ، نظری دارم که عرض می کنم .
دوستانی که با این مشکل موجه هستند به شکلی که حنان و بعضی دیگر از دوستان اشاره کرده اند لازمه از این جهت هم به موضوع نظر کنند : از نظر روانشناختی
این حالت نوعی فرار از خود است . و به عبارتی فرار از خود کاوی است ، برای اشخاصی که داری عقاید مذهبی هستند اما در عمل احساس ضعف می کنند حالتهایی مثل :
بحران فلسفی ، یا فرار از مواجهه با آنچه فرد را متوجه خود می کند برای اینگونه افراد پیش می آید ، شاید بشود گفت نوعی حالت سوپر ایگو در فرد به وجود آمده .
یعنی فرد بدون بررسی رفتارهای خود ( و تحلیل آنها ) به طور معمول ، از خود فاصله گرفته ، و از این بابت دچار عذاب وجدان می شود و به جای توجه کردن و خودکاوی و رفع اشکالات عذاب وجدان را بیشتر می کنند و رفته رفته از موقعیتهایی که سوپر ایگوی آنها را برانگیخته می کند فرار می کنند . و یا بعضی دچار وسواس فکری می شوند و با آن که مشکلی در امور دینی ندارند ، همیشه احساس نارضایتی و ترس را دارند ، این دسته از افراد هم از موقعیتهایی که این ترس و عذاب را بیشتر می کند گریزان می شوند .
به یاد دارم زمانی که در محیط اداری در هسته مشاوره کار می کردم ، به قصد پیشگیری یک سری برنامه ها از جمله همایشهایی پزوهشی و.. در بعد تربیتی طراحی می کردیم ، در اغلب آنها با کارشنکی ها و یا مشکل تراشی های معاون مافوق مواجه می شدیم ، با آن که با هدف و محتوای این برنامه ها موافق و حتی معتقد بود اما در عمل رفتارهاش به گونه ای بود که مایل نبود کار به نتیجه برسد . این تضاد رفتاری برایم عجیب و جالب بود و با همراهی مسئول هسته مشاوره به آنالیز رفتار پرداختیم ، نتیجه ای که با بررسی واکنشهای او مخصوصاً وقتی برنامه ها اجرا می شد و ایشان مستمع و ناظر آن بودند ( حالتی غمگین و گرفته پیدا می کرد) متوجه شدیم ، که دچار غم و آشفتگی از این بابت می شود که این برنامه ها تلنگری به او می زند که به آنچه معتقد است و از آن دم می زند عامل نیست و این تضاد رفتار او از این است که به اصل کار معتقد است ، اما از مواجه شدن با آن فرار می کند چون دچار عذاب وجدان می شود به خاطر این که عامل به اعتقاداتش نیست .
لذا به نظر بنده دوستانی که با شنیدن صدای قرآن یا اذان و.... دچار حالاتی به گونه ای که دوستان این تاپیک عنوان کرده اند می شوند ، یا از وسواس فکری ( مذهبی ) ناشی می شود ، یا گریز از وجدان اخلاقی به خاطر کاستی های عملی در آنچه به آن اعتقاد دارند است ( فاصله اعتقاد و عمل ) .
البته گروهی نیز که خارج از حالات این دوستان ، از این موارد فرار می کنند کسانی هستند که گریز از اصل این منابع و درگیری با فطرت دارند ، ( مثل حالتی که بعضی از مشرکین در ابتدای ظهور اسلام وقت شنیدن صدای قرآن پیدا می کردند و با پنبه در گوش کردن و.... از شنیدن فرار می کردند ) می شود گفت این گونه افراد مایلند در دنیای به دور از دین زندگی کنند ، اما وقت مواجهه با آنچه یاد آور دین است دروناً با خود درگیر می شوند ( درگیری نفس با فطرت ) و لذا برای جلوگیری از این درگیری و حفظ دنیای بدور از دین ، از این مواجه ها فرار می کنند . اینگونه افراد دروناً به سمت دین کشش و تمایل دارند ، اما جلوی این کشش را گرفته و نمی خواهند تسلیم آن شوند .
این بحث می تواند وسیعتر از این دنبال شود ، تا دیگر دوستان چه نظر داشته باشند ؟
با تشکر از فرشته مهربان عزیز که از بعد دیگری به ماجرا پرداخته و مسائل را کاملا روشن ساختند.
اما از چند دلیل دیگر هم نباید روی گردان بود::
الف) تجربیات زندگی فردی و آداب مرسوم در جامعه
ب)طرحواره قبلی و نتیجه گیری بعدی(انتظار ما و خود فرد از وقوع رفتاری معین با دریافت محرک معین با استفاده از اطلاعات مربوط به طرحواره فرد)
در فرصت مناسب این دو دلیل را بیشتر مورد بررسی قرار خواهم داد.
و نکته دیگر(از انجا که فرشته مهربان به آن پرداختند و ایجاد کننده تاپیک مونث است) این است که: تشکيل "سوپر ايگو" در دختران بسيار کند و ضعيف می باشد.
بسیار مایلم ، از بعد روانشناختی و تحیل رفتار و از طرفی بعد فلسفی این موضوع بررسی شود .
منتظر نقطه نظرات نقاب عزیز ( که اشاره کردند ) و دیگر دوستان هستم .
البته این نکته را اشاره کنم که علت این که به اثر مجاورتها نپرداختم ( مجاورتهایی چون شنیدن قرآن در مراسم عزا و..... ) چون این موضوع در پستهای قبلی مطرح شده و با وجود این با مشکل بعضی از دوستان در پستهایشان روبرو شدم که چنین تجربه ای ناشی از مجاورت نداشته اند و یا مجاورت به عکس داشته اند اما باز هم این حالت فرار را از شنیدن صدای قرآن یا اذان داشته اند ، مثل این نمونه :
نقل قول:
نوشته اصلی توسط بال تكين