نوشته اصلی توسط
Amir A
سلام دنیا خانم خوب هستین؟ اسمتون رو دیدم اومدم تو تاپیک استفاده کنم از تجاربتون که دیدم مشکل خودتون هست.
منظورتون از منزل ما، منزل پدریتونه دیگه؟
منم اگر همسرم بعد از دوسال زندگی زیر یه سقف، هنوز به خونه پدرش بگه خونه ما رغبت نمیکنم دیگه با بستگانش معاشرت کنم.
شما به جای اینکه به همسرتون هی گیر بدین که رابطه شو با پدر و مادر و فامیلاتون بهبود بده که اثر عکس بذاره و بیشتر فاصله بگیره اول روی رابطه خودتون دو نفر کار کنید. خیالشو راحت کنید نفر اول زندگیتونه تعریف خونه و خانواده رو یه تجدید نظر بکنید. خانواده اصلی هرکسی، کسانین که مدت طولانی باهاش زیر یه سقف زندگی میکنن. با هم منزل اقوامتون میرین سریع دست همسرتونو ول نکنید برید سراغ فامیلاتون. با هم و کنار هم پیش برین تا جای ممکن. کنار همسرتون بشینید یکم جلوش حتی مبالغه آمیز به اقوامتون بی توجهی کنید و با همسرتون بیشتر حرف بزنید مرد از این مسئله خیلی لذت میبره. اصراری هم نکنید بیاد قاطی جمع یا سخنوری کنه و کاملا عادی باشید نسبت به سرد رفتار کردنش. این رفتارها به علاوه اینکه کلا طرز فکرتونو یکم تغییر بدید و خانواده من، خانواده تو نکنید به مرور اثر میذارن.
اگر همسرتون آدم خوش صحبتی نبود براش ساده بود تو جمع های فامیلی شما ساکت بشینه ولی چون میگین آدم گرمیه خودش هم داره اذیت میشه و میخواد جایی باشه که بتونه راحت با همه صحبت کنه و احتمالا تو ذهنش همین که هنوز ترک معاشرت نکرده با فامیل های شما احساس فداکاری میکنه. به جای حمله بهش ازش حمایت و یکم هم غیرمستقیم قدردانی کنید که بخاطر شما علی رغم میلش تو محافل اقوامتون میاد. با همین فرمونی که خودتون پیش گرفتید برید جلو چندسال دیگه احتمالا همین قدر رو هم از دست میدین و دیگه کلا باهاتون نمیاد.
کتاب های اریک برن هم که آقا امید معرفی کردن کتاب های خوب و جذابی هستن ولی اگر مثل من آدم سخت گیر و جزئی نگری هستید مراقب باشید بعد خوندنش نخواید دائما همه چیزو تحلیل کنید یه بار بخونید متوجه شدید بذارید کنار یه هفته ای هم کلشو میشه خوند یکی دو هفته هم بیشتر تمرین نکنید ذهن آدمیزاد هوشمندتر از اونیه که لازم باشه مرتبا قواعد ساده رو براش تکرار کنی باعث وسواستون میشه اگر خیلی بخواید بهش گیر بدید. کلا ماهیت اکثر کتاب های روانشناسی یه جوریه که آدم با خوندنشون میگه ا دیدی منم اینجوریم طرف مقابلم هم اینجوریه و این شیرین و جذابه و ممکنه باعث حواس پرتی بشه که دنبال چی بوده. بخصوص وقتی یه ذره حالت بازی کردن هم داشته باشه دیگه خیلی میتونه شیرین تر بشه ولی شما دنبال حل مشکل هستید نه بازی. کتاب هارو با این دید بخونید که قراره فقط یک مطلب جدیدی یاد بگیرید و بعد از یکم تمرین دیگه روش تمرکز نکنید و تحلیل رو دست ذهن هوشیارتون بسپرید. زیاد بهش گیر ندید وگرنه جای فایده میتونه باعث وسواستون بشه. دقت زیادی هم روی جزئیات و همه چیز خوب نیست زندگی رو سخت میکنه.