-
دوست عزیز وقتی دو نفر باهم ازدواج میکنن و قراره یه زندگی رو تشکیل بدن تفاوتهای بسیار زیادی دارن. اگه اون دو نفر رو بدون عشق و علاقه کنار هم بذاری اون تفاوتها بحران آفرین میشه. اما دو چیز هست که باعث میشه تفاوتها مشکل ساز نباشه یکیش همون عشق و علاقه است و دومی مشخص کردن چارچوبها و حریمها برای طرف مقابل.
از صحبتهای شما واضحه این حریمها و چارچوبها رو مشخص نکردی که مادرخانمت به خودش اجازه این همه دخالت میده. یکی از دلایل اصلیش هم سن پایین شماست که باعث میشه به خودشون این اجازه رو بدن.
من به شما پیشنهاد میکنم اولا یکم زمان بخرید برای ازدواج و اینقدر عجله نکنید. دوما با خصوصیات شما که از حرفهای شما برداشت میشه شما باید خیلی بیشتر قدر و ارزش خودتو بدونی، شما در جامعه امروزی پسری هستی که آرزوی بسیاری از خانواده هاست تا به عنوان داماد قبولت کنن پس نباید اینقدر کوتاه بیای. یکم در مقابل خواسته های غیرمعقول محکم باش و از عواقبش نترس. اون کسی که باید نگران باشه خانواده خانومت هست. سوما اینو بدون هر قدمی که شما عقب بکشی مادرخانمت دو قدم جلو میاد از همین الان جلوش بایست و خط قرمزها، حریمها و چارچوبها رو مشخص کن، البته نه به صورت مستقیم که کدورت پیش بیاد از طریق خانومت حرفاتو غیرمستقیم بگو. مثلا بگو من به این دلایل همین تالار رو میگیرم و اصلا هم کوتاه نیا.
در آخر اینو بگم چشم و هم چشمی مثل یه باتلاقه کسی توش بیفته مرتب فرو میره، از همین امروز جلوشو بگیر تا در آینده دچار مشکل نشی.