سلام ممنونم چشم حتما.
سعی دارم روی خودم کار کنم.راستش دیگه از ازدواج زده شدم و علاقه ای به ازدواج ندارم
سلام.من در این مورد یک دنیا حرف دارم.تو تاپیک های قبلیم هم هست.
اقایون تنها ملاکشون ظاهره.هر پسری،از مذهبی ترین تا ازاد ترین،از معمولی ترین تا زیباترین،از فقیررترین تا پولدار ترینشونن اگر یک دختر زیبا سر راهشون قرار بگیره به هیچ چیز دیگری توجه نمیکنن.فقط و فقط ظاهر.
یا دنبال موارد خیلی بالاتر از خودشون هستن .
دلیل جواب ردم به این اقا هم اصلا تنها ظاهرشون نبود.که اگر بود باهاشون چند جلسه صحبت نمیکردم.شمارشون رو نمیگرفتم و خودمو کوچک نمیکردم.هدفم این بود اخلاقشو بشناسم که خوب اخلاقشون اصلا باب میلم نبود.و اصلی ترین نکات مدنظرم رو نداشتن.
اونقدر خسته ام برای فکر کردن به ازدواج که حد نداره.
با اینکه 22سالمه ولی با وجود شاغل بودن (نیاز مالی ندارم)باز هم دنبال شغل دوم هستم با اینکه دانشجو ام.چون میخوام به درامدی برسم که زنگدیمو به تنهایی اداره کنم.
چون اینکه توی یکی از بهترین دانشگاها بهترین رشته مهندسی رو میخونم ارزش نیست.اینکه تا الان سرم تو زندگی خودم بوده و با پسری نبودم ارزش نیست.اینکه فعال اجتماعی ام،تو خانواده مورد اعتمادم.هیچی ارزش نیست.فقط چون زیبایی فراوون ندارم و خانواده ای ندارم که مدام در حال رفت و امد باشن،بخاطر مشکلاتی که دست من نبوده ،بخاطر اینکه دوست پسر نگرفتم و حالا نمیدونم با یک مرد در غالب عشق چطور برخورد کنم،بهیچ عنوان مورد مناسبی ندارم.البته که از فکرش بیرون اودم.دختر مجرد تو جامعه زندگی سختی داره و اگر فشار جامعه نبود شاید خیلیا ازدواج نمیکردن.
ارزش ها از جانب شما اقایون تغییر کرده.هرچقدرم بگید نه،دخترا اهن پرستن من دنبال اخلاق و نجابتم،اینطور نیست.باز هم یک دختر زیبا ببینید دین و دنیا رو میبازید.حتی اگر تحصیلات و خانواده و اخلاق هم نداشته باشه.
این چیزی بوده که من اطرافم به وفور میبینم.و انقدر بهش فکر کردم خسته شدم.
و کاملا جدی دارم به تنها زندگی کردن فکر میکنم و صبح و شب دعا میکنم که خدا هیچ دختری رو در شرایط من قرار نده،که به این برسه کاش پاک نمیموند.
و التماس دعا،که بتونم تنهایی از پس خودم بربیام.دردناک ترین قسمتش اینه که نمیتونم حس مادری رو تجربه کنم.