سلام خیلی از شما ممنون بابت وقتی که گذاشتید مشکلم رو خوندید و راهنمایی هاتون رو نوشتید
واقعا از صمیم قلب از شما تشکر میکنم اقا یا خانم یوسفی و الهه زیبایی عزیزم:72:
اتفاقا همیشه دورادور وقتی برام میگفت مادرم برام اینرو درست کرد اینکارو برام کرد
همیشه میگفتم چه مادرخوبی قدرشو بدون
همیشه وقتی میدیدم مریضن پیگیر حالشون بودم ازش وقتی ام امدن خونمون خیلی خیلی با احترام با مادرش صحبت کردم که خیلی احترام گذاشتم.
در مورد تحصیلات هم همیشه اقا پسر بهم میگفت درستو ادامه بده تا من ازت چیز یاد بگیرم منم بهش میگفتم
اخلاق و منش به درس نیست تو خودت اطلاعات عمومیت انقدر بالاست که من دکترا هم برم بازم به پات نمیرسم...
الهه زیبایی عزیزم خود آقا پچسر امدن و به من گفتن که مادرشون درگیر دکترو ازمایش و ازینجور چیزها بودن
و تماس گرفتن بلاخره با مادره من و گفتند این روز مناسبه ما خدمت برسیم؟
که ما اونروز از شهرستان مهمان داشتیم و مادرم موکول کردن به هفته ایندش که میشد پنجشنبه پیش
خلاصه امدن ، خیلی محترم و مودب صحبت میکردن
اما حرفهاشون زیاد خوشایند نبود
نشستند و گفتند پسر ما 6 میلیون بدهی داره حقوقش بسیار پایینه
زیر قرضه گفتند که عروسی هزینه اضافه بهتره دخترتون فقط لباس عروس بپوشه و بره اتلیه
و اینکه در لفافه هم اعلام کردن همسایشون که ازدواج کرد دو وام ازدواجو دادن به داماد تا خونه بخره
و اعلام کردن خیلی خوب میشه اینجوری
و همچنین به من گفتن علاقه داری مثل الان که مجرد هستی بعدا هم سرکار بری؟ ( درصورتی که هم من هم ایشون میدونستیم که پسرشون دوست ندارم من سرکار برم) گفتم بله دوست دارم اگر پاره وقت باشه و اذیت نشم
اعلام کرذن زن هیچوقت نباید به شوهرش تکیه کنه باید خودش استقلال داشته باشه!!
بحث مهریه شد مادرم گفت پدرش روی 300 تاسن نظرش که مادر ایشون گفتند ما 14 تام نداریم 5تام نداریم چه برسه به 300 تا!
و در اخر هم گفتند ما موافقیم با ازدواج اگر از مهریه صرف نظر کردید تماس بگیرید.
ایشون مادرش بسیار سرزبون دارن مادر من اصلا فقط تو جواب حرفهاشون گفتن ما عروسی میخایم ولی خیلی ساده
حتی شام هم نیاز نیست بدن یه شیرینی ساده،
و اینکه برای نامزدی و عقد هم فامیلهارو دعوت میکنیم شیرینی میدیم و فقط به خانواده خودمون شام میدیم
مادر گفتن ما توقع بالا نداریم نه عروسی انچنانی نه خرید عروسی نه سرویس طلا نه حلقه و جواهر
هیچی ولی مهریه رو میدونم پدرش کوتاه نمیاد چون برای خواهرهاش به هیچ عنوان پایین نیامد...
ببخشید سرتون درد اوردم.
در اخر مادرایشون گفتن اگر از مهریه صرف نظر کردید تماس بگیرید اگر نه که هیچ!!!
پنجشنبه تمام شدو من چیزی به اقا پسر تعریف نکردم یعنی وقت نشد،
دیشب که داشتیم صحبت میکردیم
بمن گفت مادرو پدرت از من توقع دارن 300 مهریه بزارم و شما حتی خانواده منو واسه عقدونامزدی دعوت نکنید؟
فکر نمیکنی یکم سخت گیرانه باشه ؟
که دیدم ماجراهای دیگه رو مادرش تعریف نکردن
و بقیه ماجرا اعم از نگرفتن عروسی ندادن مهریه و سرکار رفتن خودمو تعریف کردم
تعجب کردو همون موقع با مادرش درمیان گذاشت
که مادرش هم گفت دروغ داره میگه من همچین چیزایی نگفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
خلاصه مادر ایشون عین بچه های 10 ساله گفتن حالا که اینطور شد اگه اونا بگن مهریه یک سکه هم
من راضی نیستم و دیگه موافق نیستم(مثل اینکه مادرش میخاست 70 سکه مهر کنه)
همین تمام شد. و اقا پسر گفتن دیگه چیزی درست شدنی نیست و مادرش به هیچ عنوان قبول نمیکنه
(مادرشون با دختر برادرشون با برادرشون با بچشونم میدونم سر هیچ قطع رابطه کردن اینطور که مشخصه انسان کینه ای هستند)
(اینم بگم که من پدرمو راضی کرده بودم به 114 سکه ولی هنوز مادرم خبر نداده بود چون قبلش میخاست با اقای داماد صحبت کنه)
(من توقع نداشتم 300 سکه رو بی چون و چرا قبول کنن ولی توقع داشتم تلاش میکردن واسه پایین اوردنش)
خلاصه مادرم بیخبر ازینکه چه اتفاقهایی بین ما افتاد گفت میخام با اقا پسر تماس بگیرم منم به ایشون گفتم و گفتم هرچی پرسید حقیقت رو بگو گفت چشم و مادر من تماس گرفت ولی جواب نداد،
حتی پیام داد که الان جلسه هستم بعدا تماس میگیرم اما تماسی نگرفت...
موندم چیکار کنم...
مگه میشه همچین چیزی؟
همچین تهمت دروغ و بی رحمی؟؟؟
شما که بی طرفید قضاوت کنید