-
ممنونم صبای عزیز
امیدوارم بتونم تنهایی این مساله رو پیگیری کنم
اخه مشکلی که هست اگه بستری بشه یا بره کمپ مسلما خانومش متوجه میشه و همه چیز لو میره
برای همینم هست که پدر مادرم حاضر نیستن ببرنش کمپ چون میترسن ابروریزی بشه و خانومش متوجه بشه
اما من همیشه میگم بالاخره که خانومش همه چیو میفهمه...
خدا کمکمون کنه فقط...
-
سلام ،
نگین جان اتحاد خانواده شما به چه صورته ؟
کسی هست که خانواده رو به هدف و مسیر مشخصی هدایت کنه ؟ (توی بعضی خانواده ها برادر یا خواهر بزرگ یا عمه و عمو میتونن این کارو کنن ، برخلاف تصور عموم، پدر کمتر این نقش رو داره و یکی باید پدر رو توجیه کنه )
از لحاظ عاطفی ، چه حسی بینتون بوده ؟
خیلی از معتادها برمیگردن و برای همیشه ترک میکنن
خیلی از معتادها هیچوقت ترک نمیکنن
اونایی که هیچوقت ترک نمیکنن معمولا خانواده هایی دارن که واقعا تلاش نکردن ، ( تلاش درست )
نگین جان من بارها با خانواده کسایی که نتونستن معتادشونو ترک بدن صحبت کردم ، اونا حق دارن . اذیت شدن و تقصیر زیادی نداشتن ولی واقعا تلاشی که در حد ترک دادن یه معتاد باشه نداشتن.
برای ترک دادن برادرتون نیاز به تلاش گروهی هست ، میتونی با این گروه مذاکره کنی ؟
درصد خیلی کمی از کسایی که ترک میکنن ، بدون کمک خانواده بوده .
و تعداد خیلی زیادی از اونایی که ترک نکردن رابطه عاطفی عمیقی توی خانواده هاشون نبوده . من اینو مطمئنم .
گفتی آبرو ، جمعیت معتادای کشور از کجا اومده ؟
الان اگه توی هر خانواده یه معتاد نباشه ، ولی هر کسی بین فامیل درجه یک اش یه معتاد داره یا داشته ، (الان که دارم اینو مینویسم این جمله رو به عنوان یه آمار با همکارام که کنارم هستن مطرح کردم و همشون تایید کردن ، اتفاقا همه این 7نفری که ازشون نظرسنجی کردم ساکن مناطق اعیان نشین تهران هستن )
باور کن خیلی ها معتاد دارن ، ترک میدنش و کسی هم متوجه نمیشه .
-
نگین جان پست قبلی رو زدم که یکم فکر کنی ببینی میتونی یا نه ؟ اگه نه چرا ؟
خانواده شما ظاهرا گروه نیستن که بخوان برای نجات ایشون یا حداقل خودشون اقدامی کنن ،
اما چرا ؟
بخاطر خانواده زن داداشت .
پدرت هر اقدامی که به ذهنش میرسه، خانواده زن داداشت محدودش میکنه ،
اگه پسرم همسرشو از دست بده ، اگه پدرخانومش از من جواب بخواد ، اگه همه چی بدتر بشه ...
پدرتون هم خسته شده اما برای خودش محدودیت ایجاد کرده ، مطمئن باش بیشتر ازینکه فکر برادرتونو کنه، به فکر خانواده ایه که مقابلشون مسئوله .
شما باید تکلیف این محدودیت رو روشن کنید .
مرگ یه بار شیون یه بار ، اگه زن داداشت و خانوادش در جریان این موضوع قرار بگیرن 2حالت داره : یا میرن یا میمونن در هر 2حالت برای برادرت و شما بهتره .
اگه نمونن و درخواستشون طلاق باشه که شما چیزی که باید اتفاق بیوافته رو محقق کردی . عوضش دیگه محدودیتی ایجاد نمیشه که پدرت مجبور شه منفعل رفتار کنه . و شما گروهتونو تشکیل میدید . (بدون ترس و محدودیت برای نجات خانواده و برادرتون با هم اقدام میکنید = گروه)
اگه بمونن هم به گروه شما اضافه میشن .
** شما بهترین کاری که از دستتون برمیاد همینه ، میتونید یه نامه بفرستید دم خونشون و پدرخانوم برادرتونو یه بار دیگه دعوت کنید بیاد تحقیق حتی نشونی بدید که از کجا ها تحقیق کنن . اینطوری خودشون میفهمن و بین خودشون تصمیم میگیرن .
** عمو دایی کسی نیست بتونه با همه صحبت کنه و حرفش برش داشته باشه ؟ (به پدر مادرتون بفهمونه که دقیقا دارن چیکار میکنن)
-
گیسو کمند عزیز از لطفت خیلی ممنونم
شرایط واقعا بحرانیه نه راه پس داریم نه راه پیش
در واقع الان دو سال از عقدشون میگذره یعنی به همین راحتی نمیشه بهشون مساله اعتیاد رو فهمون چون قطعا شاکی میشن که چرا دوسال پنهون کردین.از طرفی خانومش و کلا خانوادشون فوق العاده آبرومند و نجیبن یعنی از همه لحاظ خانومش عالیه و همین بیشتر مارو دچار عذاب وجدان کرده...خود من شخصا اگه ترس نداشتم تاحالا هزار بار مساله رو مطرح کرده بودم اما میترسم چون برادرم ادم نرمالی نیست.واقعا هرکاری ازش برمیاد.
از اتحاد پرسیدی،باید بگم اتحاد خوبی توی خانواده ما وجود نداره.یعنی دلسوزی های نا به جای مادرم خیلی وقتا باعث شر شده.مثلا پدرم خیلی وقت پیش خواسته برادرمو بفرسته کمپ اما مادرم نمیذاره یا خیلی کارهایی که پدرم خواسته در برابر کارهای زشت برادرم انجام بده مامانم ممانعت کرده.برای همین اصلا وضعیت کلا متشنجه.متاسفانه پدرم گوش به فرمان مادرمه و هرکار اون بگه انجام میده.و کلا دوتاشون ادمای منفعلی هستن.و دارن اجازه میدن پسرشون هرکاری دلش خواست باهاشون بکنه.
گیسو کمند راستش انقدر برادرم به ما بدی کرده که من شخصا اصلا دیگه دلم نمیخواد برای ترک کمکش کنم.چون واقعا بهترین سالهای جوونیمون پای کارهای زشتش و ازار اذیتهاش رفت.حتی مواقعی که بیرون میرفتیم پدر مادرم همش راجع به اون با هم بحث میکردن.در کل یه روز خوش نداشتیم و نداریم.به همین خاطر دیگه ازش بریدم.اصلا نمیخوام جلوی چشمم باشه.شاید خیلیها قضاوت کنن بگن چقدر سنگدل.اما هیچ کس جای من نیست.هیچ کس نمیدونه زندگی با چنین افرادی چقدر غیر قابل تحمله.اگه حتی کسی شوهرش اعتیاد داشته باشه نهایتش اینه جدا میشی و دیگه نمیبینیش.اما اینکه یکی از اعضای خانواده ت اینطور باشه،یعنی تا اخر عمر وبال گردنته.مساله اینجاست که به مصرفش افتخار میکنه و خودشو خیلی ادم مهمی میدونه و اصلا حاضر به ترک نیست.الان دوساله شبانه روز توی خونه ست میخوره و میخوابه.چطور میشه به چنین آدمی کمک کرد و دوستش داشت؟
من که واقعا نمیتونم...
متاسفانه توی فامیلمونم زیاد با کسی ارتباط نداریم.و بازم به خاطر ترس از ابرو نمیتونیم مساله رو با کسی مطرح کنیم.یعنی همه چیز انگار دست به دست هم دادن که به نفع برادرم عمل کنن.
-
نمیشه شما رو مجبور کرد به انجام کاری
ولی میشه خواهش کرد که بشینی با خودت و درنظر گرفتن راهنمایی های اینجا فکر کنی و نتیجه گیری کنی ،
نگین و خانوادش یا میخوان ازین وضعیت بیرون بیان یا نمیخوان .
اون خانواده آبرومندن، اوکی . خوب چه ربطی داره به اینکه ندونن دامادشون اعتیاد داره ? بعدش هم از عوامل محدودیت پدرت برای اتخاذ تصمیم حذف بشن ?
یعنی بخاطر این محدودیت که اونا نباید بدونن دستتون بسته نباشه
ببین نگین جان یه وقتایی هست که ما واقعا نمیدونیم کار درست چیه ،
ولی الان تو میدونی اگه اونها بفهمن به جز بهتر بودن و حسن هیچ نکته منفی نداره ، چرا نمیخوای به خودت کمک کنی ?
هیچ کدوم از شما کاری نمیکنید چون نمیتونید جواب خانواده عروستون رو بدید ، اوکی ، یک سال گذشت ، اونها فهمیدن ، اونوقت میتونید جواب بدید ?
اونوقت برادرتون کارخطرناکی نمیکنه ?
خودت بگو فرقش چیه جز اینکه شما یکسال از رسیدن به هدف دورتر شدی و کارتون پیچیده تر شده .
-
الان یکی از مشکلات شما مادرتونه ،
برید به یه کمپ ترک اعتیاد و با یه راهنما صحبت کنید و شرایطو شرح بدین ،
بهش بگید که دفعه بعد مادرتون رو همراهتون میارید ، ازش بخواهید عملکرد مغز یه معتاد شیشه ای رو برای مادرتون تشریح کنه ،
نمونه ای از کارهای خطرناکی که انجام دادن رو مثال بزنه ، مادرتو برسونه به این نتیجه که اگه برادرت دیرتر ترک کنه دیگه کاری نمیشه براش انجام داد،
لازمه مادرت بترسه که اگه دست روی دست بزاره برای همیشه شانس نجات پسرشو از دست میده ،
و مهمتر باید با روشهای ترک از زبان یه همچین آدمایی آشنا بشه ،
نگین جان این راهنماها همون معتادای ترک کرده ان ، سوادشون اغلب کمه و شاید توی زندگی شخصیشون موفق نباشن اما خوب میدونن اعتیاد چیه و باید چیکارا کرد برای ترک یه معتاد یا خلاص شدن از دستش .
یه نکته مهم اینه که خیلی ها فکر میکنن یک معتادو باید ببری بسپاریش به کمپ و یه ماه بعدم پاک تحویلش بگیری ،
اگه پاک نشده باشه یا اگه برگرده و دوباره مواد رو شروع کنه پس زحمات خانواده به باد رفته ،
این تصورات اشتباهه ، ممکنه ده بار ببریدش و ترک نکنه ولی همین پاک شدن و دوباره معتاد شدن خودش جرقه های کوچیکه ،
باعث میشه هر بار که دوباره میکشه وجدانش تحریک شه ، یکم یاد بگیره یکم درس بگیره برای دفعه بعدش .
میخواستم خیلی چیزا بنویسم ولی نتونستم ، کاش سورمه ای بودی:72:
حتما بیا اینجا بنویس ،موفق باشی عزیزم .
-
گیسو کمند عزیز ازت خیلی ممنونم از همه وقتی که گذاشتی و توصیه های مفیدت
من تمام حرفهای شما و سایر دوستان رو به پدرم انتقال دادم و براشون خوندم.تصمیم بر این شد که برادرم رو به زور ببرن کمپ اما متاسفانه خواهر بزرگم مخالفت کرد و گفت آبروریزی میشه.مادرم هم متاسفانه نظر خواهرم رو داشت و باهاش موافق بود.این شد که دوباره برگشتیم سر نقطه اول..
واقعا بابت این شرایط برای خودم متاسفم و اینکه پدر مادرم هیچ اقدامی نمیکنن واقعا اذیتم میکنه.جالبه توی خونه ما فقط کافیه متا کوچکترین کاری مخالف میل پدر مادرم انجام بدیم یعنی من و خواهرم...اونوقت کلی باید سرزنش بشیم اما به کارهای زشت و ننگین براردم هیچ کاری ندارن و فقط سکوت میکنن...به کسی که شرم دارم بگم ولی حتما سایر دوستانی که فرد معتاد توی خونشون دارند میدونن...کسی که میره دستشویی رو کثیف میکنه و هیچی رو نمیشوره و بارها من مجبور شدم برم کثافت کاریش رو بشورم.فقط عمدا این کارو میکنه حرص مارو دربیاره.یا گاهی توی حمام دستشویی میکنه و مادرم مجبور میشه حمام رو بشوره.کسی که مسئولیتش توی این دنیا فقط خوردن و خوابیدن و مصرف مواده.و همه چیز در اختیارشه.من که دخترم شرم دارم که صبح تا عصر برم سرکار و وقتی برمیگردم اون هنوز توی خونه باشه و در حال مصرف یا بخور بخواب.حالم به هم میخوره وقتی برمیگردم خونه و میبینم توی اتاقشه.
حیف از اون همه جوان فرهیخته و به درد بخور که در حادثه سقوط هواپیما کشته شدند ، اونوقت بی مصرف هایی مثل برادر من باید بخورند و بخوابند و انگل جامعه باشند.واقعا حیف...
-
سلام. اطراف من افراد معتاد هست و هر بار که خفت شدن و رفتن کمپ بعد از برگشتن باز هم ادامه دادن.
این نکته مهم هست که افراد معتاد )از هر نوعی) بیشتر از نظر روحی وابسته میشن و کم کم جسمی
اما نکته مشترک افراد بیمار به مواز مخدر ترسو بودنشون هست و شما میتونید از این نکته حداقل به نفع زندگی 4 نفرتون و عروستون استفاده کنید
اینجا به بعد یک پیشنهاز محسوب میشه و صلاح مملکت خویش خسروان دانند از نظر بنده با کلانتری یا پلیس هماهنگی کنید یا از طریق دادگاه شکایت کنید چرا که اینگونه بیماران ناخواسته ممکنه ضرر های جبران ناپذیری بزنه بهتون.
با عنوان اعتیاد دزدی و تهدید به مرگ از طریق قانونی پیگیری کنید.
پیشنهاد من رو جدی بگیرید و در عین پنهانی اقدام کردن به هیچ وجه نترسید. بیمار شما خطرناکه.
یا حق
-
ممنون فرهنگ عزیز از پاسختون
ولی متاسفانه تا خانواده م نخوان من عملا هیچ کار نمیتونم بکنم و اونها هم چشماشونو بستن و منتظرن معجزه بشه
-
پیشنهاد من به شخص شما این که اگرشده با کمی تلاش بیشتر مستقل بشید محض حفظ جونتون( نمیخوام فتز منفی بدم ولی نمونه توهم این که جلوت یک انسان ایستاده اما فرد یک گوسفند میبینه و به راحتی میتونه ذبحش کنه!!!!)
اینطور که پیداست خواهرتون خیلی تاثیرگذار هست اگر بتونید با این کلک که تحقیق خواستگارا حتما روی زندگی شخصی تو و من تاثیر میذاره و فردا کسی نمیاد زنی بگیره که برتدرش معتاده و از این زاستانا( هرچند ک واقعا ممکنخ این هم ملاک باشه واسه خواستگار, البنه من و شما میدونیم ک ایشون بیمارن ولی خب نه مثل یک بیمار به مواد سنتی)و با این کلک احتمالا کارتون پیش بره
در هر حال شما کلاهت رو سفت بچسپ و اگر شد به دور مسالمت امیز مستقل بشید که خطر زندگی با این بیمارا مثل زلزله میمونه.
یا حق