همسرم بهم محبت نمی کنه

سلام
شما بهتر ایشون ترغیب کنید به خانه داری
مثلا عکس خانه های دیگه رو بیارید به ایشون نشان بدید بعد باهم تبادل نظر کنید
یا عکس مدل اتاق خواب مثلا خانومتون از یک روتختی خیلی خوشش اومد برید همون تهیه کنید
واقعا چه اشکال داره اگر هر چند وقت یکبار دکوراسیون اتاق خواب تغییر بدید
یا اشپزخونه رو هر چند وقت یکبار طبق مدلی که دارید تغییر بدید با هم

مطمان باشید خانوم شما حداقل چند وقت به انجا میرسد
راستی لزومی نداره حتما لوازم منزلتون عوض کنید تغییر جا میتونید بدید هم مثلا کاور مبلاتون میتونید تغییر بدید

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط mardian

ممنون از شما
مشکل من این نیست . هر چند که تو کارهای خونه تا اونجا که بتونم کمک می کنم.
منظور بیان یک طرز فکر اشتباه بود که ببینیم کار را تا کجا می رسونه.
اشتباه اول از خودم بوده که دقت نکردم (هرچند که همسرم یک جورایی با من روراست نبوده تو این زمینه ) . به هر جهت گذشته گذشته دیگه . از الان به بعد چطوری میشه بهترش کرد ؟

---

پس الان مشکل شما دقیقا چیست؟
اگر براتون امکان داره 5 خصوصیت مثبت همسرتون رو بنویسید . همینظور 5 خصوصیت مثبت و منفی خودتون.

سلام
ممنون از شما
همونطور که عنوان تایپیک نشون میده " همسرم بهم محبت نمی کنه "
بیان کردم ریشه اصلی میتونه طرز فکر غلط از ابتدای کار از هر دو طرف بوده . اون نسبت به من صد در صد با جواب مثبت نبوده و بله را داده (با تایید اطرافیانش یک جورایی قانع شده ) . و من هم باید بیشتر دقت می کردم ( هر چند فهمیدن این موضوع تو اون زمان نشدنی بوده )
به هر جهت گذشته ها گذشته و افسوس گذشته فایده نداره .
شش هفت سال اسم من را صدا نمی زد . کی باورش میشه زنی چند سال با شوهرش زندگی کنه و صداش نکنه ؟ وقتی نخواهی یا نتونی اسم همسرت را صدا کنی چطور میشه به اون محبتی داشت.
صدا نکردن من خودش داستانی داره که دیگه الان فکر می کنم مهم نیست گذشته دیگه . خودش می گفت که نمی تونه صدام کنه نه اینکه نخاد.
مگه این محبت چی هست که دایم باید داد زد. کلا هر چی تو زندگی کم باشه دنبالش میگردن دیگه .
از خصوصیات مثبتش میشه به قناعت ، ساده بودن ، (نشد 5 خصوصیت مثب ذکر کرد )
از دیگر خصوصیات منفی بودن ، کو توجه به همسر و فرزند ، اعتماد به نفس بسیار پایین ، خانه دار نبودن و... (خصویا منفی را خیلی بیشتر میشه ذکر کرد ولی بی خیالش )
من گیر و بندی به نوع رفت و آمد و پو شش و اعتقادات و ... ندارم آزادش گذاشتم هر جور میخاد (شایدم اشتباه باشه ) توقع انچنانی ندارم که باید نسبت به من و زندگیش چطور باشه . اما آرزومه حداقل های زندگی مشترک را بدونه و رعایت کنه.
چند سال اول زندگیمون هفته ای یک تا سه روز خونه مادرش میموند مواقعی هم به چهار پنج روز می کشید و الان هم که محل زندگیمون نزدیک شده دیگه اینطوری نیست.
همیشه من بهش زنگ می زنم و سراغش را می گیرم. اون هر وقت کارم داره زنگ می زنه .
رفت آمدش با خونواده من کمه و سخت . میانگینش دو سه هفنه یک بار خونه بابام اینا بیاد. و باقی خونوادم را نمیاد. وی بعکسش من خونه همشون میرم .
هیچ وقت خونه فامیلاش پیش من نمیاد مثلا سر سفره پیش من نمی شینه (یک جورایی بد میدونه ) ولی خونه بابام برعکس میشه.
داشتن وسواس و اعتماد به نفس پایین قضیه را مشکل تر می کنه .

مطمئنا همسرتون خصوصیات مثبت دیگه ای هم دارن مه در گرد و غبار زندگیتون دیده نمیشه. کمی بیشتر دقت کنید و اون خصوصیاتی که در ابندا به همون دلایل تصمیم به ازدواج با ایشون رو گرفتید پیدا کنید و بنویسید.

اما...

اگر دقت کرده باشید من نوشتم خصوصیات منفی خودتون رو بنویسید نه همسرتون و البته مثبت خودتون.