میدونی باید سعی کنی تفاوت ها رو بشناسی و بدونی که اصلا قرار نیست هیچ دو نفری مثل هم باشن.دیگه چه برسه به دو خانواده.... اونا رو هموجوری بپذیر نه اینکه به خودت بقبولونی که نمیشه عوضشون کرد همینه که هست.اجباری نیست تو این امر.اونا واقعا خودشونن...پس درکشون کن و از ته دل قبولشون کن بالاخره اونا خانواده همسرت هستن و یک پایه زندگی شما....
خیلی وقتت آزاده واینکه بهانه است دربه در دنبال کار گشتن و پیدا نکردن...کار اداری نبود،پاره وقت،کار روی پروژه با استادان دانشگاهت، کلاس های خارج برنامه...حساسی شما خیلی حساس!!!و این توی زندگی اثر میذاره.
همسرت حق داری خیلی پا رو دمش میذاری..ناراحت نشی رک بهت میگم ولی اینجور افراد ایجاد دافعه میکنن. پس بدون کارت اشتباهه و سعی کن جاذبه داشته باشی نه دافعه...
مقالات روانشناسی بخون.اگر مرکز مشاوره خوب و قوی میشناسی کارگاه های آموزشیش رو برو شرکت کن علی الخصوص اگر دانشگاه خوبی درس خونده باشی کارگاه های اونجا عالیه... یکم رو خودت کار کن.کلاس ورزشی و حتی هنری عالیه.یوگا عالیه.یکم ذهن و مغزت رو خالی کن...واقعا اینقدر وابستگی به یک نفر نه درسته نه قابل قبول! شما یک انسان مستقلی زندگی شما چرا باید بند این باشه که همسرت فقط برات صبح بخیر میزنه؟ باز خوبه که میزنه!! به همسرت گمون نمیکنم طعم عشق رو چشونده باشی و اونو توی راه آورده باشی! یک زن اونیه که مدیر باشه و تو نیستی!! تا دیر نشده عجله کن و در ضمن تاپیکت رو تا رسیدن به یه نتیجه خوب ادامه بده.
موفق باشی