سلام مریم عزیز.ممنونم از احساس مسئولیتت نسبت به این مورد واقعا برام باارزشه.ولی بایدبگم که متاسفانه من درانتقال پیامم دچار اشتباه شدم واین اشکال به من وارده.درواقع منظور من از اینکه گفتم همیشه میاد دنبالم نه برای اینکه من جامو جدامیکنم بلکه منظورم وقتیه که باهاش قهر میکنم میاد سراغم که نیومد.در مورد اون شب هم بگم که من در حال گرفتن دخترم از شیر هستم مجبوربودم بیشتر از سایر شبها پیشش باشم.ولی خوب قهر بهونه شد که دیگه به اتاقمون نرم.اتفاقا من در این مورد خیلی حساسم.انقدر که تقریبا از۱۹ ماهگی دخترم جاش رو جدا کردم وهر وقت شب بیدار میشد میومدم بهش شیر میدادم ودوباره برمیگشتم به اتاق خودمون.قبل از اونم ۳نفری میخوابیدیم ولی هیچوقت نذاشتیم دخترم وسطمون بخوابه.دخترم برای ما خیلی عزیزه ولی ما این قول رو از هم گرفتیم که هرگز به همسر طرف مقابل اولا تر نشه.مثلا همسرمن هر وقت از سرکار بیاد اول من رو میبوسه بعد دخترم رو کلا رو اینجور چیزا هر دومون خیلی حساسیم.
اما ارم عزیزتا حدودی حرفات درسته.من تقریبا زیادی سرویس میدم تقریبا تو دور برم زنی رو سراغ ندارم که به اندازهءمن به همسرش برسه.البته مطمئن نیستم که اینو همسرم هم بدونه.مثلا در مورد بچه داری تقریبا هیچ مسئولیتی براش نذاشتم.این بیشتر بخاطر اینه که همسرم خیلی کم تو خونه حضور داره وتقریبا۳شب در هفته رو سرکاره.بقیه ش رو هم روزها درگیره.من خیلی از کارهای شخصیه همسرم رو هم انجام میدم.چون چندبار اول بهش اعتراض کردم اونم با خیلی خوشرویی وارامش بهم گفته تو که میبینی من چقدر وقت کم میارم واقعا نمیرسم.خوب منم میبینم درست میگه وخودم کارهاش رو انجام میدم.چون وسواس فکری هم دارم عملا نمیتونم منتظر بشینم خودش بیاد کاراشو انجام بده.یا مثلا تو محل کارش غذا داره ولی خوب میگه من غدای تورو دوس دارم.و من هر روز براش غذا میذارم که ببره.حتی یه بارم که غذاشو دادم آژانس ببره راننده بهم گفت خوش به حال آقای دکتر که انقد خانومش به فکرشه:227:یامثلا وقتی میاد خونه موقع خوابش خیلی رعایت میکنم خونه آروم باشه.انقد که اطرافیان میگن دخترت چقد عاقلانه رفتار میکنه وقتی کسی خوابه چون طفلک بچم وقتی ببینه کسی خوابه یا با پچ پچ حرف میزنه یا به همه میگه هیس که یعنی سروصدا نکنید از بس من اینکارا رو کردم یاد گرفته:43:از حق نگذریم همسرم خیلی وقتا تو جمع ویا حتی خلوت از من تعریف میکنه.کلا خونوادگی اینجورین.خیلی از ادم تعریف میکنن.ادم واقعا دلش گرم میشه.در مورد سرویس دادنم به همسرم شاید اینجا زیاد نتونم توضیح بدم ولی در حدیه که یه بار مامانم بهم گفت همسرت خودش باید یه سری کارهارو انجام بده ولی من گفتم مامان شاید اینجور باشه ولی خواهش میکنم در این مورد دیگه صحبتی نکن.من مشکلی ندارم.ولی خوب باید اعتراف کنم بعضی مواقع همون حس حسادتی که گفتم میاد سراغم ومن رو به شدت آژیته میکنه.آقایون هم لطفا بیان بگن آیا من واقعا همسرم رو زیاده خواه کردم؟یا باید تغییر رویه بدم؟نمیدونم.بعضی وقتا واقعا مستاصل میشم