نوشته اصلی توسط
Alone boy..
سلام؛ چند تا نکته رو لازم دونستم بگم که شاید بهتر بتونین راهنمایی کنین. درضمن بازم ممنون که وقت میزارین.
اول اینکه یه جورایی فکر می کنم دلیل مخالفت همکارمو فهمیدم. ایشون به شخص دیگری علاقمند بودن که اون شخص زمستون پارسال عمرشو داد به شما و باعث شد همکارم حدود یک ماه افسردگی کامل داشته باشه در حدی که غم از چهرش می بارید. البته من بعد از مرگ طرف فهمیدم این قضیه رو. دلیل اینکه توی آخرین باری هم که ازش خواستگاری کردم باهام تند شد فک می کنم همین بوده چون اون زمان هنوز مدت زیادی از فوت اون شخص نگذشته بود و من احساس می کنم همکارم هنوز سوگوار اون شخص بود. اما الان خداروشکر کاملا حالش خوب شده. مورد دومی که لازم می دونم بگم اینه که من واقعا نمی تونم ایشون رو فراموش کنم. توی این مدت بارها خواستم، حتی با قدرت هم خواستم، راه های مختلف رو امتحان کردم اما نشد که نشد. تنها راه هایی که هنوز امتحان نکردم دو چیزه: یکی ازدواج با یه شخص دیگه و دومی عوض کردن محل کارم. الان چندین ماهه که من دنبال کارم، سه تا کاریابی ثبت نام کردم اما بی فایده بوده تا به امروز. می دونم که اگه نبینمش می تونم فراموشش کنم. چون بعضی وقتا که مثلا سه چهار روز به تعطیلی می خوریم و من سر کار نمیرم و نمی بینمش واقعا دیگه خیلی کمتر بهش فکر می کنم.