با سلام واحترام:72:
ممنونم از شما دوستان عزیزم که مثله همیشه نظرات خیلی خوبی دادید و بسیار مفید .
خانم مهندس عزیز ایده ی جالبی بود حتما این کارو انجام میدم دوست عزیز:72:
ستاره زیبای عزیز خیلی ممنون بسیار پیشنهاد های مفیدی دادین حتما عمل می کنم:72:
گر کوچکترین چیزی ازش میدیدم که از حقش دفاع میکنه اینقدر بزرگش میکردم و میگفتم افررررررررین چه شوهر شجاعی دارم یا چه شوهر زیرکی دارم و........ بهت افتخار میکنم
کم کم ایشون متوجه میشد باید چطر باشه البته گاهی هم زمان خوشی بهش میگفتم مثلا اگر فلان جا اینطور میگفتی بهتر بود اما قبلش حتما از خوبیاش بهش میگفتم بزرگش میکردم بعداین رو میگفتم
خیلی خوب بود حتما عمل می کنم. اما من وقتی ازش جلو دیگران تعریف می کنم منو ضایع می کنه و میگه بسه دیگه تمومش کن.یه بار که دلیل این کارشو پرسیدم گفت چون خواهرت از همسرش تعریف می کنه تو هم بعد اون شروع به تعریف کردن از من می کنی من ناراحت میشم خوشم نمیاد با هم مسابقه میذارین.اما من بارها بوده که هنوز خواهرم از همسرش تعریف نکرده شروع به تعریف از همسرم کردم ولی بازم منو ضایع کرده.تنها باشیم تعریف کنم ازش خوشحال میشه ولی توی جمع منو ضایع می کنه.
مثلاوقتی رفتین پیک نیک همه نشستن و به ایشون میگن وسیله بیار اون لحظه اصلا نباید چیزی،بگین به هیچ عنوان وقتی اومدین خونه مثلا بگو عزیزم خیلی خوبه کمک میکنی وسایلها رو میاری اما بعضی ها فکر میکنند این وظیفه شماست خودشون راحت میشینن و میگن فلانی میاره اینجوری اونا فکر کردن شما حالیت نیست نمیدونن ؟ه شما از سر مهربونی داری اینکار میکنی و تورو یه ادم سطح پایین میبینن که هرچی فگن شما باید غنجام بدی در حالی که من به شما افتخار میکنم و تو برای من خیلی با ارزشی و من دوست ندارم دیگران نسبت به تو اینطور تصوری داشته باشن اونها باید یاد بگیرن در یه پیک نیک همه باید کمک کنن نه فقط یه نفر ایندفعه شما هم مثل بقیه بشین اگر گفتن از ماشین وسیله بیار به طرف بگو بیا باهم بریم !!!!!! کم کم یادمیگیرن شما هم برخودت کسی هستی
بیشتر مواقع اینهارو بهش می گم اما میگه من نمی تونم برام این چیزها مهم نیست طرف خودش باید شعور داشته باشه اونم کمک بده من نمی تونم بشینم .خیلی از وقتها توقع داره منم مثله خودش کنه و ما دونفر بشیم مستخدم دیگران من نمی تونم قبول کنم که نه تنها تغییر نکنه بلکه بخواد منم تغییر بده.همش فک می کنم در آینده بچم پدره جراتمندی نداره.
آقای امین گرامی ممنون از راهنمایی سازندتون:72:
مانی تصمیم به تغییر میگیرد که در خودش توان و زمینه و دلیل تغییر را احساس کند.
به نظر شما این دلیل رو چطور میشه ایجاد کرد؟
آنچه از شما به عنوان همسر ایشان توقع میرود ابتدا پذیرش نوع شخصیت و خلق و خوی او و گوشزد منطقی و با استدلال صرفا همون رفتارهایی هست که از حد تعادل خارج هست
منم می خوام بدونم چطور گوشزد منطقی داشته باشم واستدلال کنم
با تشکر:72: