بله ..هر چه زودتر مراجعه کنید بهتر میتونید به نتیجه برسید
با این جوابی که دادن شاید جای امیدی باشه
بهتره قبل از مراجعه به مشاور.. مشاور رو قبلا در جریان مشکلتون بذارید تا مستقیم وارد موضوع نشه.. چون ممکنه اقا حالت دفاعی بگیره و نتیجه ای حاصل نشه
نمایش نسخه قابل چاپ
خودتون رو گول نزنید
این آقا به خصوص تو بحث اینکه گفتند باید با خودم جایی برید اصلا کیس مناسبی نیست
تاپیک مشابه شما زیاد هست که ازدواج کردن به امید بهتر شدن
اگه الان مقداری انعطاف نشون می ده به خاطر اینه زیر یه سقف نرفتید
یه وقت هست یکی مخالف کار کردن هست دلایل خودشو داره
ولی اینکه به شما می گه حتی با خانواده امکانش نیست ، نشانه اصلا خوبی نیست و بهتر تو انتخابتون تجدید نظر کنید
دوست گرامی فرصت نکردم کل پست های شما رو مطالعه کنم اما باتوجه به مواردی گفتید این فرد در حال حاضر به طور گسترده از مکانیسم های دفاعی فرافکنی (این مکانیسم جزو مکانیسم خطرناک به حساب می اید که در کتاب های روانکاوی جزو مکانیسم های آسیب زا(خودشیفتگی) که استفاده کم اون بسیار نامطلوب است محسوب می شود)و دلیل تراشی(که مکانسیم که نوروتیک به حساب می اید ) استفاده می کند که نشانه خوبی نیست لطفا از خصوصیاتش بیشتر بنوسید مثلا آیا به همه کس و به همه چیز مشکوک است یا فقط در مورد شما این شما این طور است؟ از دیدگاه روانپزشکی و روانشناسی دلیل موضوع بیشتر به اتفاقات دوران کودکی و رویداد ها تروماتیک گذشته مربوط میشود موفق باشید
با سلام
به هیج وجه با دو خط مطلب از فردی نمی توانیم به این دقت در مورد تشخیص یا تشخیص های احتمالی اظهار نظر کرد. چون در آن صورت تقریبا همه ما به نوعی برچسب یک اختلال را خواهیم خورد:305:
دقت کنید مشکل مراجع این نیست که کار خانه بهتر هست و وظیفه تربیت فرزند مهم هست.
بلکه مراجع در مراحل انتخاب برایش مهم هست که آیا همسر آینده اش بدبینی و تعصب بی جا دارد یا خیر؟ آیا همسر آینده اش او را در خانه زندانی و از حقوقی شرعی و عرفی خودش محروم می کند یا خیر؟
با سلام
گاهی بعضی خصوصیات و یا مشکلات احتمالی شخصیت ممکن است خود را در قالب فرهنگ ها و عرف یا شرع آن محیط ، خودش را نشان دهد
مثلا وسواس در کشورهای غربی خود را به صورت رعایت بهداشت و در کشور ما به صورت رعایت نجاست و پاکی نشان می دهد.
همچنین بدبینی و سوء ظن گاهی دیده شده خود را به صورت غیرت و تعصب نشان دهد.
این بدان معنی نیست که هر غیرتی بدبینی هست. اما باید بدانیم هر بدبینی ممکن است خود را به صورت هنجار و غیرت نشان دهد.
تفاوت در چیست؟!
تفاوت در منطق آن هست.
آنجا که فرد گفتگو می کند، دلیل عرفی و شرعی قابل قبول ارائه می دهد و روش قانع سازی را دارد نشان دهنده غیرت صحیح هست.
اما اگر فردی دستور می دهد، خود را محور و رئیس قلمداد می کند و خارج از اختیارات خود تحکم می کند این تعصب هست.
مثلا اکنون شما منزل پدرت ، هماهنگی با خانواده خودت و والدینت دارید. و ایشان که هنوز شما را عقد نکرده است حقی برای تعیین رفت و امد شما ندارد. اگر کسی که اکنون هیچکاره شماست اینگونه سخت گیر شما هست ، نشان می دهد که بعدا که همسر شما می شود از حقوق خود ممکن است سوء استفاده کند.
همچنین اینکه مشاوره نیاید، یا گفتگوی مناسب جهت قانع کردن شما نداشته باشد و دستور یک طرفه بدهد همه اینها مهم ارزیابی می شود
مراجعه به روانشناس بالینی و دادن تست mmpi توصیه می شود.
با تشکر از همه دوستان عزیز به ویژه مدیر همدردی که برای این پست وقت گذاشتند. طبق سوالاتی که دوستان داشتن، خواستم چند مورد به توضیحات اضافه کنم:
_ حساسیت ایشون بیشتر روی خود من هست. پدرشون فوت شدن و با مادر و برادر کوچکترشون زندگی می کنن و تا حالا نشده ببینم حساسیتی از این نوع برای مادر و برادرشون داشته باشن. طبق گفته های خودشون این حساسیت و تعصب در خانوادشون برای مردها نسبت به همسرشون هست.
- طی چند روز اخیر چندین بار برای مراجعه به مشاوره باهاشون صحبت کردم ولی ایشون گفتن که پیش مشاور نمیان و خودم تنهایی برم. به نظرتون تنهایی پیش مشاور رفتن میتونه کارساز باشه؟. اخه بیشتر خودم قصد داشتم که مشاور با ایشون هم صحبت کنه و صرفا براساس حرفهای من نتیجه گیری انجام نشه.
- برای تمام حرفها و حساسیتهاشون دلیل دارن اما اون دلایل از نظر من قابل قبول و توجیه پذیر نیست. مثلا برای بیرون رفتن میگن حتما باید با خودم بیرون بری و استدلالشون این هست که اگه من پیشت باشم خودم حواسم بهت هست و کسی نمیتونه چیزی بگه و نگاه بد کنه و ... اما من بسیار ساده میگردم. اهل ارایش کردن و جلب توجه نیستم. تو محیط کار مانتو ازاد با مقنعه بلند میپوشیدم و با حجاب کامل بودم و خداروشکر تاالان مورد خاصی برام پیش نیومده که کسی بخواد تمام وقت ازم محافظت کنه.
- یه مورد دیگه اینکه شاید بتونه به راهنمایی ها کمک کنه و اینکه دوستان فرمودن ممکنه به دلیل وقایع گذشته ایشون باشه این هست که حدود 2 سال پیش از اشنایی با بنده با دخترخانمی به مدت 4 سال نامزد بودن. طبق گفته خودشون به دلیل سختگیری های زیادی که خانواده دختر داشتن و همچنین با عرض معذرت متوجه شدن که دخترخانم فاقدباکرگی هستن ازشون جداشدن. در مورد رابطه گذشتشون خیلی سربسته به من گفتن و وقتی سوالی هم پرسیدم خیلی سربسته جواب دادن و میگن اون رابطه تموم شده و دیگه نمیخوان راجع بهش صحبت کنن. اما من نمیدونم که اون دخترخانم به خاطر رفتاراین اقاجداشدن یااینکه این اقابه خاطر این چیزها جداشدن.:162: الان دارم باخودم فکر میکنم که شاید به خاطر تاثیری که ایشون از رابطه گذاشتشون داشتن دارن این رفتارهارو با من انجام میدن.:54: