نوشته اصلی توسط
mohammad-ra
نمیدونم شاید پستهای قبلی من رو خونده باشید من سر همون قضایا و عذاب وجدانی که داشتم دست به کار احمقانه تری زدم و به اصرار خواستم خونه دو طبقه ی حیاطدارمون رو که در منطقه ی متوسط همدان بود و 6 کیلومتر تا مرکز شهر فاصله داشت(که البت یه طبقه اش رو غ مجاز و بدون سند ساختیم) رو سر قضیه نمای سرامیک بفروشیم و متاسفانه بعد مدتها در حالی که پدر و مادرم تازه از کربلا اومده بودن دو سه روز بعدش مشتری پیدا شد که کاش نمیشد و پدرم دلش خیلی صاف و ساده است که بنظرم تو فروش خونه سرمون کلاه رفت و ارزانتر از اون چیزی که باید خونه رو فروختیم و 1ماه هم شرط تخلیه گذاشتیم به خیال اینکه که خیلی زود میتونیم خونه پیدا کنیم و(که ایکاش 2 ماهه شرط خالی کردن میذاشتیم) و از ترس خونه پیدا نکردن خیلی سریع یه اپارتمان در مرکز شهر خریدیم و اون رو هم به نظرم گرون خریدیم(در حالی که من به پدرم اصرار میکردم که ایکاش جایی رو سه ماه اجاره کنیم و بعد با خیال اسوده بریم دنبال خرید خونه جدید) حالا من لعذاب وجدان صد برابر بدتر از نما و مبل و این چرندیات گرفتم و همیشه غصه ام میشه که پدرم چطور تو این سن56 سالگی باید تازه جابجا بشه اسباب کشی کنه و تو اپارتمان زندگی کنه دارم از خودم خجالت میکشم بدتر اینکه جلوی روی من میگن ما راضی هستیم من حس میکنم سالها خون پدر ومادرم رو تو شیشه کردم و الان دیگه هیچ راه بازگشتی نیست ای کاش ای کاش سکته کنم از فکر زیاد تا از شر من خانواده خلاص شن در حالی که من الان باید فکر منبع درامد باشم احساس میکنم اینقدر ناشکری کردم خدا زد پس سرم به این مرحله رسیدم و الان کلا تو گذشته سیر میکنم :102::102::102::102::grief::grief::grief::grief: اگه میشناسید یه روانشناس خوب در همدان معرفی کنید