نوشته اصلی توسط
tanhaeii
سلام دوستان
خیلی ناراحتم ذهنم آشفتس خونوادم بازم باهام قهرکردن و من دارم اذیت میشم یه بار با بابام تماس گرفتم خیلی سرد جوابموداد مادرمم کلا جواب نمیده انتظاری که دارن اینه اونا هرکاری کردن من ناراحت نشم و همش تماس بگیرم ازخودم بدم میاد خیلی ضعیف و بی عرضه شدم شاید دوستان بخاطر داشته باشن چقد نگران خونواده همسرم بودم که زندگی شراکتی اذیتم نکنه اما الان خونواده خودم باعث عذابمن.
گاهی وقتا به خودم لعنت میفرستم که چرا اینقدضعیفم خیلی دنبال راهی بودم که بهتربشم دوسال دانشگاه مشاوره رفتم بهترشدم اما بازم با رفتن خونه و رفتارمادرم همه چیز بهم ریخت چقد اینجا تاپیک دارم و واسه بهترشدن تلاش کردم اما یه مدت خوب بودم بعد مجددا روز از نو روزی ازنو.
دیگه نمیخوام غر بزنم ولی ازدست خودم خستم وقتی دنبال ریشه مشکلاتم میرم فقط به مادرم میرسم البته شاید اشتباه باشه و ریشه مشکلاتم خودم باشم اما هرجا که من ازمادرم دورم آرومم من فقط میدونم ازدست خودم خستم عصبانیم من خیلی ضعیفم