من خودم تا 28سالگی تو شرایط خونه بدی زندگی میکردم. هنوزم مجردم. یه خونه 50 متری با همون شرایطی که تو الان توشی. خیلی سعی هم کردم اطرافیانم رو تغییر بدم ولی نشد. خیلی از کیسهامو از دست دادم. از خونواده پدرمادرم هیچکدوم برای خاستگاری پا پیش نذاشتند چون خونه زندگیمون خوب نبود ولی همه شون خاستگار دخترخاله دوسال بزرگتر از خودم بودند چون زندگی مرتب و بنظر مرفه ای داشتند. خیلی از خاستگارهای محیط دانشگاه رو خودم قبول نمیکردم چون میترسیدم بیایند و خونه مارو ببینند و پشت سرشان رو نگاه نکنند. خلاصه اینکه خوب میفهممت.
من همش سعی کردم اطرافیان رو درک کنم.همه ش سعی کردم بگم عیب نداره. فوقش مجرد میمونم. ولی اشتباه بود. بین اطرافیان خودم دخترانی رو دیدم که در خونه 40متری زن پسری شدند که توی خواب هم نمیدیدند. چون خوشبخت شدن رو حقشون میدونستند. چون یاد گرفته بودند چطور مشکلاتشون رو مدیریت کنند. البته من هنوز هم با 33سال مجردم با اینکه الان خونه زندگیمون بعد از عمری قناعت تغییر کرد ولی دیگه نمیدونم شاید قسمت نبود...دوست ندارم بگویم ولی شاید دیر شد!
ولی بیشتر از همه وقتی که تلف کردم بخاطر احساس حقیر بینی خودم بود. چون من از همه دخترانی که ازدواج کردم چیزی کم نداشتم و بلکه از خیلی لحاظ هم بهتر بودم. ولی این حس کوچک بینی خودم و بزرگ بینی ادمهای دیگر بهم اجازه نمیداد اونچه در اطرافم هست را نشان بدهم.عزیزم من فکر میکنم اول از همه تو باید خوشبخت شدن رو حق خودت بدونی. وقتی به همه چی و همه کس حق میدی داری در حق خودت اجحاف میکنی. اون اقای خاستگار هم اگه پا میشه میاد خونه شما شما اطلاعی از وضع خونه زندگیش نداری. پس بهتره خیلی خودت رو زیر ذره بین نبری و بقیه ادمها رو بی نقص ببینی. من دخترانی رو دیدم که خونه زندگی خوبی نداشتن ولی همسر مرد خوب و پولداری شدند. اصلا امیدت رو از دست نده. بیشتر روی شخصیتت کار کن چون شخصیتت همه زشتی های ظاهری فضای اطرافت رو میپوشونه. وقتی تو بتونی دل کسی رو با شیرین زبونی و مهربانی و خوش برخوردی بدست بیاری دیگه مسایل دیگه کمرنگ میشه.
نمیگم خونه زندگی مهم نیست برای خاستگار. خیلی هم پارامتر مهمی هست. ولی به خاطر این موضوع خودت را سرزنش نکن و بخاطر این موضوع هم سعی نکن کسی رو بپذیری که از اون شرایط بیرون بیای. تو حق داری خوشبخت باشی و خوشبخت زندگی کنی. اینو همیشه ملکه ذهنت کن