شيرين جون بهترين كارو كردي كه از اونجا اومدي بيرون و ديگه هم اصلا برنگرد حتي اگه پيشنهاد بهتري هم بدهند .
نمایش نسخه قابل چاپ
شيرين جون بهترين كارو كردي كه از اونجا اومدي بيرون و ديگه هم اصلا برنگرد حتي اگه پيشنهاد بهتري هم بدهند .
شیرین ، فکر کن یک سال دیگه اونجا بودی ، دچار آسم با خدای نکرده س ر ط ا ن ریه می شدی.
سلام به همه دوستاي عزيزم... باور كنين وقتي ميبينم هنوز هستند كساني كه واقعيت رو درك ميكنند و منو ميفهمند چقدر خوشحال ميشم از راهنمايي همتون ممنونم... من دختر مستقلي هستم و با وجود مشكلات بسيار زياد و سختيهايي كه در زندگي متحمل شدم بسيار شكرگذار خداي رحمانم كه هرچي ازش خواستم بهم داده ... من زماني كه 11 ساله بودم باباي مهربون و قشنگمو از دست دادم يه سال بعد پدربزرگ و برادر كوچكم رو از دست دادم ... وضع زندگي ما از حالت صعودي كه داشت بسرعت به ركود رسيد مامان طفليم با اين كه جوون بود به پاي ما نشست و ما رو بزرگ كرد... من هيچوقت هيچوقت دوست ندارم از گذشته ام تعريف كنم ولي هميشه شكرگذارم كه با سختيهاي زياد الان جايي وايستادم كه ميتونم تا حدودي بخودم افتخار كنم... هميشه دنبال پيشرفتم... كار ميكنم و شبا كه خسته ميرم سمت خونه به آسمون نگاه ميكنم و از اينكه يه روز ديگه بهم سلامتي داد تا كار كنم و محتاج كسي نباشم از خداي مهربون تشكر ميكنم... تنها سرمايه هنگفت من غرورمه و اگه كسي اونو بشكنه هيچوقت اونو نميبخشم.... من بسيار غني ام ... غني از احساسات پاك... غني از عشق و علاقه ... غني از خوبيهايي كه هيچكس اونها رو نفهميد ... غني از فهم و درك ديگران....
اما افسوس كه در اين زمانه هيچكس براي خوب بودن ارزشي قايل نيست....
كاش قدري انسان گونه بهم مينگريستيم تا خوبيها نميرند....
از من خواسته شده كه فردا به دفتر برم تا از نزديك صحبت كنيم من هنوز روي حرفم هستم و شرايط خاصي رو قراره واسشون بذارم ولي بسيار بسيار غمگينم... من مجبورم فردا برم... اما دوست ندارم اونجا كار كنم...
من پستهای شما رو خوندم از چیزی دلگیر هستید بانوی گرامی به اسم نگاه هرزه . بانو این برای شما نیست و هر شخص دیگری نیز در جایگاه شما باشد چنین رویکرد پست و منفعت جویانه ای رو ممکنه ببینه. پس تا حدودی که مشکلی رو براتون بوجود نیاره باهاش بی تفاوت رفتار کنید. باز هم می گم اینو نشونه بدی برای خودتون ندونید" که منی که اینقدر سنگینم چرا همچین نگاهی به من می شه" شما مریم مقدس هم باشید نگاههای هرزه و بی رحم وجود دارند. برای فوت پدر بزرگوارتون بسیار متاسفم وشیرین گرامی بسیار خرسندم از آشنایی با وجودی تا این حد پاک و مقاوم.
غروری رو نگه دارید که شما رو به مشابه الانتون پاک و بی منت دیگران نگه داشته.درهر حال به عنوان برادرتون توصیه منو بپذیرید . کارتون رو با التیماتوم دادن و گفتن شرایطتون شروع کنید. ابتدا حساس برخورد نکنید ولی جزئیات رفتارهای منفی رو که می بینید رو با رئیستون در میون بذارید. به مرورجستجو هم کنید تا کار بهتر رو پیدا کنید. فشار بی کاری شرایط رو یخورده ای براتون بدتر می کنه. یک مقدار تحمل بفرمایید. خدا با شماست و کسانی که لیاقت فهم خوبی های بی شمار شما رو داشته باشند هنوز هم به راحتی مشاهده می شوند.بودن با کسانی که این را نمی فهمند چه ارزشی دارد.
سورنا - آرمان عزيز و محترم سلام ممنون از توجهتون...
زماني كه احساس ميكني در تاريكي اسيري و نگراني كه راه خروج از تاريكي چيست؟! ناگهان رسيدن دستهاي مهربان كه به كمكت آمده اند چه زيباست و چه دلگرم كننده...
متشكرم كه منو راهنمايي ميكنيد دوستان عزيز و دوست داشتني از همتون ممنونم كه بي اعتنا از كنار يك احساس قلبي نميگذريد و درد درون قلبم رو جدي ميگيريد... گاهي فكر ميكنم چقدر بچه گانه دارم مينويسم هرچي كه اتفاق ميافته و چقدر شما دوستان با محبت با بزرگواري همدردي ميكنيد باور كنيد همين واسم كافيه... همين كه احساس ميكنم اگه باباي نازنينم نيست خدا دوستاني به من هديه كرده كه حمايتم ميكنند و مثل رئيس و كارمندان اطراف من احساساتم رو له نميكنيد...
از همتون ممنونم ضمنا من قصدم از بكار بردن كلمه "زورگويي" اين نبود كه قشر آقايون را متهم به داشتن اين صفت كنم...
منظورم فقط روي رئيسمه و متاسفانه سورنا - آرمان عزيز وقتي درد آدم از خود رئيس باشه بايد به كي بگه؟؟؟؟
مشكل سر رئيسمه....
شیرین عزیز، چی شد؟ صحبت کردی؟
غرور و صبر و روش زندگیت تحسین برانگیزه عزیزم، همونطور که آقای سورنا هم گفتن مشکل نگاه هرزه مربوط به شخصیت شما نیست، بلکه مربوط شخصیت کسی است که این طور نگاه متعلق به اوست...
:72:
سلام :72:
با اجازه گلتون من یکی اگه معذرت می خوام یه چیز دیگه ای هم بکشند از کارم استعفا نمی دم عمراً
توی این اوضاع بی کاری هیچ وقت همچین کاری نمی کنم.:160:
امیدوارم شیرین جان یه کار خوب گیرت بیاد وگرنه مجبوری تا عمر داری حسرت بوی سیگار رو بکشی:203:
سلام به شاد عزيز و نازنينم ... سلام سلام سلام به همه ... باورم نميشه... امروز قرار بود سرساعت هفت و نيم اونجا باشم
اما من ساعت نه رفتم .... چند بار زنگ زدند و اس ام اس بهم دادند كه چرا نمياي؟؟
دير رفتم چون ميخواستم بفهمند كه ناراضي ام...
انگار همه چيز عوض شده بود بچه ها... جاي سيگار كشيدناشون ... رفتارهاشون .... حتي أبدارچي مهربون كه يك پيرمرده گفت باور كن من از رفتنتون مريض شدم همشون چنان عوض شده بودند كه باورم نميشد... ناگفته نماند كه دو روز بود يه دخترخانومي رو به جاي من آورده بودند كه طفلي حتي نتونسته بود يه كمك كوچولو بكنه ... رئيسم انقدر خوشحال بود كه بمن گفت برو به اون دختره بگو بره و تو برو سرجات ... اما واقعا وقتي نگاش كردم از كارشون ناراحت شدم آخه باز يه نفر بيكار ميشد...
رفتم تو اتاق رئيس بست نشستم گفتم تا شرايطم قبول نشده نميرم سركارم ... اونم خيلي خيلي راحت قبول كرد حقوقم رو افزايش بده و بيمه ام كنه و تازه بهم گقت ميخواد دفتريار دوم اعلامم كنه.... باورش يه خورده سخت بود اما اونا كمي بخودشون اومدن...
همه چيز خوب پيش رفت و بقول معروف هرچي سنگ انداختم قبول كردند.... حتي فرستادند شيريني بگيرن....(من نذاشتم) آخه جلو دختره طفلي بد بود!!! طفلك هاج و واج به من نگاه ميكرد كه من كيم؟؟
حالا نگران اون دخترخانوم هستم نشستم كنارش و سعي كردم توي اون چند ساعت بيشتر تجاربم را در اختيارش قرار بدم بهش كمك كردم كلي فوتاي آهنگري كه بلد بودم رو يادش دادم (منظورم تو سندنويسيه) و شماره اش رو گرفتم البته اون گفت كه راهش به اونجا دوره و توي دو روز حتي نتونسته يه پرينت كوچولو بگيره حتي نميتونست تايپ كنه.... حالا من تصميم گرفتم بهش كار ياد بدم تا جاي ديگه بتونه موفق باشه به نظرتون چطوره ..؟؟؟
دوستاي عزيز اگه فكر خاصي دارين بگين آخه شايد فردا هم بياد .... :303:
ضمنا رئيسم قول داده از اين به بعد محيط كاري همونجوري ميشه كه من دوست دارم .... خدا كنه!!!!:73:
راستي دانه جان از راهنماييات خيلي پند گرفتم .... شيلا جوون مرسي ... اما من ياد گرفتم كه ميتونم بقيه رو تغيير بدم اگر نگاهمو تغيير بدم.... من دو سال و نيم صبر كردم و هيجكس نفهميد كه من ناراحتم اما وقتي به خودم احترام گذاشتم و اعتراض كردم اونا تازه منو ديدن و اعتراضمو شنيدن....:305: خدايا شكرت اميدوارم فردا پشيمون نشم از كاري كه امروز كردم.:203:
شیرین گرامی بسیار خوشحالم.در پناه خدا موفق باشید
سورنا - آرمان عزيز... ممنون...
اميدوارم بتونم در آينده هم در موارد ديگه از راهنماييتون استفاده كنم....:shy: