-
سلام عزیزم
راستش این مشکلی بزرگ هست که خانواده همسرتون به اون مبتلا هستن، تأکید میکنم در حال حاضر صاحب فرزند نشین اینطور اوضاع شما بمراتب بدتر از قبل خواهد شد. فرزند دار شدن نیاز به بستر سازی داره و باید پدر و مادر در شرایط مطلوبی باشن.
فرمودید خانم برادر شوهرتون ۹ سال باکره بودن ؟!!! برخی افراد بخاطر رفع نیاز جنسی به فساد و فحشا کشیده میشن و حالا مردی که ۹ سال نه میل جنسی داره ، نه رابطه ای ...، ایشون دقیقا هدفشون از ازدواج چی بوده؟ اگر اون خانم رو نمیخواستن پس چرا گیرش دادن و شاید هم میترسیدن اگر نزدیکی کنن، حتما باید برای همیشه خرجشو بدن .. البته اگر ایشون باکره باشه نصف مهریه بهش تعلق میگیره و اگر زن باشه مهریه کامل!! اگر دختر باشه رد کردنش خیلی ساده تر هست...
اون خانم باید پس از یک سال رسماً جدا میشدن نه ۹ سال با فردی مثل خواهر ، برادر زندگی کنن! این مسایل ریشه در مشکلات روانی داره که متأسفانه دامان خانواده همسر شما رو گرفته و سؤال اینجاست شما قبل عقد چطور متوجه این مسائل نشدین؟
همونطور که گفتم از فضای آلوده این آدمها حتی الامکان جداشون کنین و به فضاهایی ایشونو سوق بدین که در اون افراد نرمال حضور دارن، ایشونو تشویق کنین و بخاطر خرید ازش تشکر کنین. در پایان از مادرتون بخواین به منزلتون بیان و زمانی که شما در آشپزخانه هستین و همسرتون پیش مادرتونه، مادر بگن که شما در چه شرایطی و چه رفاهی بزرگ شدین و دوست دارن که دومادشون برای دخترش این امکانو همیشه فراهم کنه و ازشون بپرسه من نوه میخوام و فکر میکنم دخترم مشکلی نداره شما چرا خودتونو از داشتن فرزند محروم میکنین؟ اگر اسم هزینه آورد رُک بگه که هزینه برای همه هست چه روستایی چه شهری، چه فقیر چه ثروتمند... من نگران دخترم هستم و نمیتونم این مسئله رو قبول کنم روی افکارت تجدید نظر کن و بپذیر مردی و زندگی مستقلی داری و باید برای داشتن خانواده خوشبخت و شاد شبیه دیگران باشی./دیر پاسخ میدم اما مجدداً سر میزنم/
-
سلام
ببینید تعریف افراد از بدبختی متفاوته... مثلا یه زن ممکنه شوهرش کتکش بزنه ... زنهای صیغه ای داشته باشه ... خسیس باشه.. دهن بین و بد دهن هم باشه... ولیییییی... زنش دوستش داشته باشه... این به خود اون زن مربوطه و کسی حق نداره این شادی رو از اون بگیره و مجبورش کنه حس بدی نسبت به شوهرش داشته باشه...ولی وقتی صحبت از فرزند میشه هیچ تضمینی وجود نداره که فرزند هم با داشتن چنین پدری خوشحال باشه... عقده ای و سر بار جامعه نشه ...کدوم یکی از ماها با مادرامون هم فکریم ؟؟... شاید تعریف فرزند شما از بدبختی چیزی شبیه تعریف اقا مهدی از بدبختی باشه!!! اون وقت جواب شمابه فرزندتون چی میتونه باشه؟ که خدا خواست تو بوجود بیای؟ من کاره ای نبودم ؟ کسی نبود منو راهنمایی کنه ؟ هر آن کس دندان دهد نان دهد؟ فرزند پر توقعی هستی ..خیلیا تو کوچه بزرگ شدن و باید قدر پدرتو بدونی؟... فقر برادر کفر نیست؟؟ خسیس فقیر نیست؟ وقتی فقر از یه در اومد تو ( البته برای فرزند نه پدر )ایمان از اون در نمیره بیرون؟... !!! ....با تمام این اوصاف شما مختاری... میخوای بچه درست کنی؟؟؟!!!! بفرما... ولی فقط مشکل اینجاست که تاوان تصمیم اشتباه شما رو یه انسان دیگه باید بده...
-
سلام ممنونم از شما عزیزان که راهنماییم می کنید:72:
از راهنمایی هاتون حتما استفاده می کنم فقط یه سوال دارم یعنی من باید هیچ وقت بچه دار نشم؟آخه بچه خیلی دوست دارم
-
سلام عزیزم
فرزند حق شما هست مثل همه ی مادران. اما چون شرایطت شما اینه ما اینطور پیشنهاد میدیم.
نوزاد از ماه اول بارداری تا زایمان یکسری هزینه و ویزیت داره که باید پرداخت بشه چون مادر زیر نظر دکتر میره.
مادر در طی بارداری باید تقویت بشه یعنی غذاهای مقوی، یکسری ویتامین ها و همچنین داروهای مختلف تحت نظر پزشک استفاده کنه.
مادر زمان زایمان خرج زایمان و بیمارستان داره که علاوه بر اون یکسری اقلام بهداشتی هست که باید پدر تأمین کنه،
در طی این دوران خرید سیسمونی و یکسری مایحتاج ضروری هست.
پس از اون هم نوزاد نیاز به یکسری اقدامات پزشکی داره و این در صورتی هست که مادر بعد زایمان دچار مشکل نشه که نیاز به مراجعه به پزشک داشته باشه.
اگر مادربهر دلیلی مشکل داشته باشه نوزاد نیاز به شیر خشک داره... سوای پوشک، انواع پودر و کرم ،شوینده های مخصوص و غیره .. که مکمل ها رو نمیشه نادیده گرفت.
بعد از این مراحل با رشد نوزاد و بزرگ شدنش در هر سنی یکسری نیازها هست مثل لباس و تنقلات و بسته های سرگرمی و آموزشی و ... تا زمان آمادگی و مدرسه و الی آخر
فکر نمیکنم همسرتون زیر بار این مسئولیت بره و نمیتونه بپذیره. تنها ضربه ی اون برای شما هست یعنی باید از جیب مادرتون هزینه هاتونو بدین و ایشون بیان و ازتون پرستاری کنن یا خونه ایشون برین در حالی که مادرتون به اندازه کافی زحمت خودش رو کشیده و واقعا الان تایم استراحتش هست.
فرزند خیلی خوبه اما همین فرزند در آینده از شما کینه به دل میگیره که مادر تو که میدونستی پدرم خرج نمیکنه چرا منو بدنیا آوردی؟من میخوام لباسهایی شبیه مال دوستانم نه متوسط بپوشم اما بابا پول نمیده، من میخوام ناهارمو بیرون بخورم اما بابا دوست نداره و میگه پول اضافی نده، من میخوام برم شنا و بدنسازی اما بابا بدش میاد... این تفکرات در سنین نوجوانی عامل بزرگی هست که افراد رو بسمت استعمال مواد، قلیان و یا سیگار بکوشنه یا اینکه دچار فساد اخلاقی کنه. همسر شما نوجوان نیست و در جامعه زندگی میکنه باید تابحال فهمیده باشه مال برای جان هست، نه جان برای مال! باید بین پول جمع کردن و داشتن یک کانون گرم یکی رو انتخاب کنه یعنی اگر دوست داره خانوادش بزرگ بشه پس این تفکرات بیهوده رو دور بریزه. اگر چه شما هم برای باروریتون دیر میشه و این سوای مشکل همسرتون در باروری هست اما در هر حال باید بفهمن. ناباروری در مردان دو تا از عواملش بنیه ضعیف و افزایش سن هست. مخصوصا اگر درمان هم نشه! شما اسم بچه نیارین تا مزه ی دهن خودشو بدونین اما مادرتون باید بگه چون بزرگتر شماست و اجازه اینو داره برای فرزندش نگران باشه، باید همسرتون بفهمن که شما خانوادتون پشتتون هست نمیتونن این رویه رو پیش بگیرن ، اما شما دخالت نکنین و بذارین مادرتون با همسرتون تنها باشه که راحت حرفشو به دومادش بگه... اگه شوهرتون گفت تو در جریان بودی بگو کدوم جریان؟ من نمیدونم مادرم چی گفته .. چون بفهمه از قبل نقشه چیدین اصلا خوب نیست. بالاخره این مال جمع کردن تا به کی؟ پسنداز خوبه اما نه به هر قیمت ...
-
سلام
از پستهای شما برداشت من این بود که همسرتون اونقدرها هم خسیس نیست. شاید من اشتباه متوجه شدم.
اما به نظرم کمی نگران یا حسابگر هست، ولی خسیس؟؟
شما خودتون شاغلید و قرار شده پولتون را پس انداز کنید که توی خرید خونه سهم داشته باشید ( در واقع پولتون کاملا برای خودتونه و می خواهید باهاش ملک بخرید)
همسرتون هم مخارج زندگی را می ده ولی گاهی یکی دو تا سوال می کنه یا کمی تردید داره ... شاید از چیزی یا جایی نگرانه.
وقتی هم مشکلش را مطرح می کنه شما به جای برطرف کردن نگرانیش، بهش دامن می زنید!
می گه می ترسم بچه خرجش زیاد باشه، شما می گی آره خیلی خرج داره. هفته ای یه بار باید ببریمش بیمارستان فوق تخصصی بهترین متخصصهای کشور ویزیتش کنن ... حق داره نگران بشه خب !! :82:
اونقدر که بچه به حس امنیت و آرامش و محبت والدین به خودش و بین والدینش نیاز داره، به متخصص کودکان نیاز نداره.
مگر این که با بیماری یا مشکل خاصی متولد بشه.
در شرایط عادی، اونقدر که فضای خونه و خانواده مهمه، بیمارستان تخصصی و درمانگاه محل اهمیت ندارن.
اگه خیلی شرایط سخت شد از درآمد خودتون خرج می کنید.
-
سلام ممنون از یار مهربان عزیز و شیدای عزیز :72::72::72:
یار مهربان عزیز مامانم با دوماداش خیلی صمیمی است. و خیلی نرم باهاشون حرف میزنه اصلا نمی تونم اینجور مواقع روش حساب کنم
شیدا جون همسرم ترسش از پول خرج کردنه و من به نگرانیش دامن نمیزنم وقتی میگه من می ترسم که دو روز دیگه همش بچه رو برای هر چیزی دکتر ببری من میگم برا مثائلی مثل وزن کشی و این کارها بهداشت خوبه ولی برای مریض شدنش من نمی تونم به بهداشت اعتماد کنم.
-
سلام دوستان همسرم دوباره موضوع بچه دار شدن رو مطرح کرد. و گفته که تا یکی دو هفته دیگه در مورد دکتر تحقیق کنم و برای بارداری اقدام کنیم.منم ترسیدم مثله دفعه قبل تا من قبول کنم دوباره لج کنه بگه نه منصرف شدم(حس می کنم منو مسخره می کنه) من هم گفتم که دفعه قبل که در این مورد حرف زدیم شما گفتی فعلا بچه دار نشیم و من هم برنامه ریزی کردم برا اوقات فراغتم و می خوام برا ارشد شرکت کنم و تا دوسال دیگه بچه دار نشیم.مخالفت کرد و گفت نه باید بچه دار شیم داره دیر میشه.منم گفتم چندتا دلیل بیار که منم به شوخی بهش گفتم اینبار دلیل بیار که چرا بچه می خوای ؟ ایشنن گفت خیلیا می گن دیگه داره دیر میشه مامانم خواهرام دوست پدرم و خیلی ها بهم گفتم بچه دار شین داره دیر میشه.
من هم گفتم عجب , من هم که تا الان همین رو می گفتم و تو مخالفت می کردی بقیه تا می گن قبول می کنی؟ناراحت شدم که چرا حتما بقیه باید برا زمان بچه دار شدن ما تصمیم بگیرن.
منم بهش گفتم جواب قانع کننده نیست به شوخی بهش گفتم برات زوده پدرشدن.ایشون هم خندید و گفت دارم جدی میگم دنبال یه دکتر باش.
نمیدونم چیکار کنم؟
راستش من خودم یه مشکل دیگه با بچه دار شدنمون دارم شاید فکر اشتباهیه ولی بهتره بگم من از اول با ظاهر همسرم مشکل داشتم و برام مورد پسند نبود و الان هم می ترسم بچمون شبیهش بشه.
-
دوستان خیلی به راهنماییتون نیاز دارم راهنمایی کنید لطفا