-
[QUOTE=باغبان;426387]
با سلام
هر عزیزی که در تاپیکی نظر میده،،،،به نظرم قصدش کمک هست ،،،، و باید تشکر کنیم ! ( حالا اگر تشکر هم نکنیم ،،احترام را نگه داریم .)
نباید گارد دفاعی داشته باشیم !! ،،،، و دیگران را به خاطر نظرشون مورد قضاوت قرار بدیم .
بالاخره دوستان دارنند وقت می ذارنند ،،،، و زمان خیلی ارزشمنده !
نظرات دیگران را ارزشمند بدونیم ،،،حتی اگر صحیح نباشه !
تو مدیریت تاپیک تون بیشتر کوشا باشید ! ( اگر دوست دارید نتیجه بگیرید )
ممنون.:72:
......................................
می تونید عضو انجمن آزاد بشید و از مدیر همدردی و دیگر کارشناسان مشورت بگیرید .
انتخاب و پرداخت حق اشتراک در همدردی
ان شالله این دغدغه شما حل بشه .:72:[/QUOT سلام
من از همه کسانی که نظر دادند تشکر کردم
شما راست میگین، ولی هر نظری هم نباید گفته شه
اگه درست از سیستم سایت سر در آورده باشم، برای هر پست به اعضا امتیازاتی داده میشه و این باعث میشه بعضی از دوستان به خاطر امتیاز هم شده گاهی اوقات نظرات غیر حرفه ای بدن
شما خودتون میدونین یه انسان که میاد و مشکلش رو اینجا مطرح میکنه، از نظر روحی اوضاع خوبی نداره و گفتن بعضی حرفا باعث بدتر شدن اوضاع میشه
در دو خطی که ایشون زحمت کشیدن و وقت گذاشتن و تایپ کردن، کمک خاصی دیده نشد ( این برداشت من هست)
حالا باز هم شما بیشتر از من میفهمین
تلاش بیشتری برای برقراری آرامش میکنم
متشکرم از تذکرتون :72:
-
سلام
دوست عزیز چه نامزد چه ازدواج..چه فرقی داره این وسط.. مسئله مشکل شماس که به اون نکته اشاره دارم..
کسی اینجا واسه امتیاز و این چیزها نظر نمیذاره و صرفا جهت کمک کردنه
بهتره زودتر همسرتونو به روانشناس ببرید فی الفور
-
سلام .همسرمن هم بهم شک داره.دوماهی هست ک برادرشوهرمجردم ک ازمن گوچکتر هم هست بخاطر شرایط شغلی میادخونمون . همسر من هم گاهی شب کار هستن .زمان هایی ک شوهرم نیس وبرادرشوهرم خونه ماست اگر اتفاقی به یه تماس شوهرم جواب ندم و تواشپزخونه باشم و نشنوم صدای گوشی و .شروع میکنه به عحش و داد و بیدادپیامکی ک داشتی چکارمیکردی ک حواب ندادی چی پوشیدی الان ک جواب نمیدی .دوبار این اتفاق افتاد و فحش ودعوا و قهر .براش توضیح دادم ک من شوهرمو دوس دارم چرا باید اینچنبن فکری کنی .داداشت جای داداش منه .خیلی هم بچه خوبیه .نمیدونم چرااین فکر و میکنه شوهرمن .بااینکه منو میشناسه و میدونه تاحالا نه دروغی گفتم بهش نه کاراشتباهی کردم تا بخواد شک کنه .خودش میدونه اشتباهه کارش اما باز شروع مبکنه .الانم دقیقا که سرکاره برا بار سوم این موضوع تکرار شد ک من مشغول ظرف شستن بودم و نشتیدم صدای گوشی و .شروع کرد به فحش ک کجایی داری چکارمیکنی ک جواب نمیدی و.....
منم گفتم کافیه بخدا شورشو درنیار.گفتم بخدا داری مجبورم نیکنی ب دادلشت بگم دیگه تیاداینجا.من و شوهرم خیلی باهم خوب و خوش و خوشبختیم .اما هردفعه داداشش میاداینجا و خودش نباشه خونه اینجورمیکنه
وقتی دیدم حساس شده تمام سعیمو کردم همش پیش گوشیم باشم اما خب یه لحظه پیش میادادم حواسش نباشه به گوشیش.نمیدونم باید چکارکنم ک دست از شک بی مورد برداره .ماهمو خیلی دوس داریم .خیلی خیلی زیاد.اینم بگم من ۲۶ سالمه همسرم ۳۱ سال و زندکیمون پراز عشق ودوست داشتنه
لطفا کمکم کنید ک چکارکنم .ب داداشش بگم ک نیاد اینجا ؟
یا به خانوادش بگم ک باهاش حرف بزنن دست از شک بی موردش برداره؟
اما دوس ندارم کسی از مشکلمون چیزی بدونه