من برای هر رویداد جدید یا هر اتفاق تازه ای هر تجربه جدیدی دچار استرس می شم.که از قرص پروپرانول ۱۰ استفاده می کنم ولی این برای چیزای کوچیک است برای اتفاق های سخت مثل مرگ عزیزان سودی ندارد ادم تنهایی هستم از هیچ کاری لذت نمی برم واقعا موندم چیکار کنم
اخه وجود من چه سودی داره؟!من که خودم لذت نمیبرم اعتقادی هم به معنویات ندارم برای اطرافیانم همچنین سود که ندارم هیچ ضرر هم دارم. بمیرم بهتر است این ها فکرایی است که من کردم
متاسفانه
از بیرون فکر می کنند من خیلی زندگی خوبی دارم چند روز پیش یکی از هم کلاسی هام در دانشگاه گفت سوالی ازت دارم گفت تو چه احساسی داری که با دیگران متفاوتی و ایا دغدغه ای هم داری
خنده دار نیست!!!؟؟؟
نمیدونم چه چیزی باعث شده این چنین فکر کند شاید به خاطر شخصیت کاذبم است
من شخصیت ضعیف!خودم از خودم متنفر!تنها!نادان!کندذهن!بی تجربه!بدون استقلال هستم
برای همه این هایی که گفتم دلیل دارم و این ها برچسب نیستند
برای هر چیز کوچکی استرس میگیرم این یعنی شخصیت ضعیف.هیچ دوست صمیمی ندارم و دوستی هایم ناپایدار هستند.به علوم روز که بقیه بلدند اکثریت بلدند من نابلدم این یعنی نادان و بی دست پا.مطلبی میخوانم متوجه اش نمیشوم چون استرسی هستم تلاشی برای کسب تجربه نمی کنم و خانواده ام هم من را جوری بزرگ کرده اند که خودم به تنهایی نمی توانم تصمیم مهم بگیرم مثلا اگر بخواهم ازدواج کنم مانع می شوند در حالی که بقیه این گونه نیستند
این لحظه غم انگیزی است که من بگویم هیچ سود و فایده ای ندارم میخواهم هر انچه دارم به اطرافیانم ببخشم و هرچه از من باقی مانده اعم از عکس ها و وسایل و البسه و دنیای مجازی حذف کنم تا هیچ اثری از من باقی نماند