در آستانه اقدام براي طلاق هستم ولي مي ترسم

من قبلا حتي از كلمه طلاق هم ميترسيدم ولي الان وقتي فكر مي كنم دوباره چطور با اين موجود تو يه خونه زندگي كنم آزارم ميده. ولي با اين وجود بازم منتظره تماسش هستم. از خودم بدم مياد. هرچي بهم بدي كرده من شدم مقصر ١٠٠درصد و اون هيچ كاري نكرده
چطور باهاش برم مشاوره وقتي كه اصلا نمي دونم كجاس و چه كار ميكنه و اصلا امكان نداره زنگ بزنه
هيچوقت براي آشتي و عذرخواهي پيش قدم نميشه
هميشه سره موضوع الكي به شدت قاطي مي كنه و دادوفرياد و حمله مي كنه بعد گوشيش خاموش و اصلا جواب نميده و قهر مي كنه منتظر ميمونه تا من چه كار كنم
هميشه ميگه طلاقت ميدم و الان نمي دونم شايد كاراي كرده و حساب و ايناش رو جابجا كرده باشه

سلام عزیزم متاسفم اما من چندتا از پستهای گذشته ات رو خوندم که مین حرفها دقیقا اونجا تکرار شده بود و دوستان راهنماییهای خوبی کردن اما مشخصه شما هنوز اون راهکارها رو بکار نبردی که وضعیتت تکرار شده من کاملا درکت میکنم که همسرت چطور با پرخاش شمارو ناراحت کرده اما با یقین میگم شما تا 80_90%میتونی زندگیت رو تغییر بدی همونطور که خیلی از بچهای اینجا تونستن با همسرهای پرخاشگر تر از همسرت
اما کاری که الان باید کنی حداقل تا یه هفته اصلا زنگ نزن مطمین باش خودش یه خبری میگیره بعد یه هفته اگه زنگ نزد اونوقت بیا بگو نزد
امااگه زنگ زد خیلی با احترام و ارامش برخورد کن زندگی شما فعلا نیاز به چسب داره تا بعد بگم چیکار کنی
من تو همه پستهات دیدم که دایم همسرت قهر کرده و شما اومدی گفتی من بلاک کرده حالا چیکار کنم نکنه رفته اقدام به طلاق کرده و......
حالاهم کاری نکن لطفا ازین به بعد حرفها رو گوش کن تا تغییر تو زندگیت ببینی انشالله

ازدواج دو انسان نابرابر درون خود،کتک،صيغه آوردن،تهديد و... داره.
شما که کار خودت رو خواهي کرد.
فقط اگه دفعه ي بعد کتک زد، لطفا يه صورت جلسه توسط کلانتري محل تهيه کن و تو آرشيو نگه دار براي روزي که کاسه ي صبرت لبريز ميشه
که ديريازود ميشه.

من پارسال با راهنمايي شدم خودم بهش پيام دادم و برگشتم خونه
ولي الان اصلا دلم راضي نميشه كه بهش زنگ بزنم. حتي ميترسم باهاش تو جاده تنها باشم
هفته ديگه تولد من و سالگرد ازدواجمون و اين موضوع خيلي ناراحتم كرده
همه ميگن آخه چرا منتظر اين آدمي
من مي دونم اون انقدر بي تفاوته هيچي براش مهم نيست و فقط منو مقصر ميدونه
دارم دق مي كنم خيلي حالم بده
يعني انقدر مردها بي احساسن؟

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط جوادیان

سلام..

دوست عزیز چرا با اینکه شوهرتون با عصبانیت و به قصد خفه کردن شما و گفتن جمله ازت متنفرم , خودش برا طلاق پا پیش نمیگذاره؟ اگه ازتون خوشش نمیاد چرا ادامه میده و خودشو شمارو زجر میده؟

و ایا بعد از عصبانیت خشمش فروکش کرده و پشیمون میشه؟؟

این دو تارو جواب بدید لطفا

---

من نمي دونم چي از جونم ميخاد
شايد براي اينكه حق و حقوق من رو نده خودش اقدامي نمي كنه كه البته قبلا تهديد مي كرد و من الان خبري ازش ندارم
بعد از عصبانيت قهر شديد مي كنه و ارتباطش رو كاملا با من قطع مي كنه

سلام

مرسی از پاسخ گوئیتون

منم پیشنهاد دوستانو تایید میکنم و میگم که یک هفته تا دو هفته بعد از قهر شوهرتون هیچ تماسی باهاش نگیرین.. انگار اصلا ایشون نیستند .. تفریح کن..به خودت برس.. راحت و ریلکس.. هی به وجودت خوره ننداز و نگران چیزی نباش
این قبیل فکرهارو مثله : خدایا الان داره چیکار میکنه.. من آدم حقیری هستم و کسی دوسم نداره.. آینده من چی خواهد شد.. مردم چی خواهند گفت.. بعد طلاق چه سرنوشتی منتظرمه و ... رو به ذهنت راه نده

تو حالت عادی زندگی کن با اینکه میدونم سخته ولی تمرین لازم داره... بعد این مدت که سراغی ازت نگرفت با خونوادت مطرح کن ..

سلام
ديشب همسرم رفت تهران. تو اين مدت نه خودش نه خونواده اش اصلا خبري نگرفتن ( من از طريق پيامك ريموت متوجه شدم برگشته خونه). خيلي وضعيت بدي دارم. اصلا دوست ندارم برگردم تهران. اينجا هم نه مشاور خوبي هست نه چيزي. كارم شده دعوا با خونواده ام صبح تا شب گريه زاري.
تا كي به اين وضعيت ادامه بدم؟
بخاطر طلاق هرچي سرچ مي كنم هيچ حقي به من داده نميشه. ميگن اگه ثابت نشه ديوونه است براي خودت بد ميشه. چون هيچ شكايتي بخاطر كتك كاري هم نداشتي از اونم نميشه استفاده كرد
لطفا بگين چه كار كنم؟
چرا انقدر منو اذيت مي كنه؟
توهين مي كنه حمله مي كنه از خونه بيرون مي كنه بعد زندگي عادي خودشو از سر مي گيره!!!!
هميشه اينطوري بوده من ديگه خستم
وكيلم گفت جلوي حساب و ايناش رو بگيرم ولي اين كار ميشه آغاز جنگ
من هنوز دلم مي خاد زنگ بزنه ولي محاله اين كار رو كنه
خواهشا بگين چه كنم؟

سلام
انگار نوشته ها و نظرات ما برا شما باد هواس..

دوست عزیز واضحه که شوهر شما علاقه ای به ادامه زندگی با شما نداره و در ذهنش شما رو آویزون خودش میبینه, درجه خشمش میره بالا و چون ادم عصبی هستش کنترلشو از دست میده و بهتون حمله میکنه..

ایشون خودش نمیخواد پیش قدم بشه واسه طلاق..چون با این کارا میخواد شما پیش قدم بشید تا مهریه نده و راحت طلاقتون بده..

حالا شما خودتون تصمیم باید بگیرید یا مدرک جمع کنید با کمک وکیل و مهریتونو بگیرید و جدا بشید و یا جمله معروفه مهرم حلال و جونم آزاد

دوست داشتن و محبت کردن شما به شوهرتون در این برهه هیچ تفاوتی براش نخواهد کرد و خودتونو کوچیک میکنید.. اگه تو شهرتون روانشناس خوب پیدا نمیشه با پرداخت در این سایت از نظر مدیر سایت استفاده کنید..

نقل قول:

---

نوشته اصلی توسط nasimmng

سلام
ديشب همسرم رفت تهران. تو اين مدت نه خودش نه خونواده اش اصلا خبري نگرفتن ( من از طريق پيامك ريموت متوجه شدم برگشته خونه). خيلي وضعيت بدي دارم. اصلا دوست ندارم برگردم تهران. اينجا هم نه مشاور خوبي هست نه چيزي. كارم شده دعوا با خونواده ام صبح تا شب گريه زاري.
تا كي به اين وضعيت ادامه بدم؟
بخاطر طلاق هرچي سرچ مي كنم هيچ حقي به من داده نميشه. ميگن اگه ثابت نشه ديوونه است براي خودت بد ميشه. چون هيچ شكايتي بخاطر كتك كاري هم نداشتي از اونم نميشه استفاده كرد
لطفا بگين چه كار كنم؟
چرا انقدر منو اذيت مي كنه؟
توهين مي كنه حمله مي كنه از خونه بيرون مي كنه بعد زندگي عادي خودشو از سر مي گيره!!!!
هميشه اينطوري بوده من ديگه خستم
وكيلم گفت جلوي حساب و ايناش رو بگيرم ولي اين كار ميشه آغاز جنگ
من هنوز دلم مي خاد زنگ بزنه ولي محاله اين كار رو كنه
خواهشا بگين چه كنم؟

---

شما 2 راه کلی در پیش دارید که هر دو ممکنه مقداری ریسک براتون داشته باشه اما خوب فکر کنید و عاقلانه ترین کار رو انتخاب کنید:

1- برید دنبال مراحل طلاق و مهریه و وکیل و ....و به قول خودتون اعلام جنگ! البته با ریسک از دست دادن زندگی مشترک (ریسک قوی)

2- یه مدتی هیییچ کاری نکنید و دنبال مهریه و وکیل و بستن حساب ها نباشید و با همسرتون هم تماس نگیرید و دلتنگی و .... نکنید و البته با ریسک از دست دادن مهریه چندماهی یک سکه (ریسک ضعیف چون به هرحال مقداری از مهریه اجباریه و برگردنشه)

من اگر بودم راه دوم رو انتخاب میکردم!

البته در راه دوم زمان برای فکر کردن و آروم شدن دارید و همسرتون هم آرومتر میشه - خودتون یا اطرافیان یا حتی همسرتون ممکنه راه خوبی به ذهنش برسه برای اصلاح و مشاوره آمدن و عمل کردن. یعنی اگر صبر کردید و اون مدته مثلا یک ماهه گذشت و اوضاع هیچ تغییری نکرد بعد دنبال راه دیگه و وکیل و ...باشید

درود برشما تایپیکاتونو خوندم اینجوری ک مشخصه خود همسرتون هم علاقه ای ب ادامه دادن نداره شماهم ب هر دلیلی ترس از طلاق دارین اگه واقعا تصمیم ب طلاق دارین تصمیمتونو بگیرینو برین جلو وترس بزارین کنار ادامه دادن با هم چین از می غیرممکنه من ک نمیتونستم نمیدونم شما دیگه واقعا منتظر چی هستین هی توجیه میکنین بعدم میگین چی کار کنم