یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من زمانی بود که نمنمک به این رسیدم:
هیچ وقت خودمو تو هیچ چیزی ،هیچ جایی ... فاتح کمال نبینم و همیشه رهرو باشم.
نمایش نسخه قابل چاپ
یکی از بزرگترین تجربه های زندگی من زمانی بود که نمنمک به این رسیدم:
هیچ وقت خودمو تو هیچ چیزی ،هیچ جایی ... فاتح کمال نبینم و همیشه رهرو باشم.
سلام. بزرگترین تجربه من اینه که در تمام مشکلات ببینم در مورد اون مشکل ضرب المثل های قدیمی چی می گن .
باور کنید راست می گن باید ضرب المثل ها رو با اب طلا نوشت.
بزرگترین تجربه زندگی من اینه که به احساس خودم اطمینان کنم، معمولا وقتی بهش توجه نکردم بزرگترین اشتباه رو انجام دادم.
رفتن به دانشگاه دید منو به زندگی کاملا تغییر داد. موقعیت های مختلفی رو تجربه کردم و به اعتماد به نفس رسیدم
بزرگترین تجربه من اینه که به راحتی به کسی دل نبندم اگه دل بستم به راحتی فراموشش نکنم
سوال بسیار مهمی کردید !
بزرگترین تجربه من ، رویگردانی از خدا و عدم اعتماد به او ، که خداوند از روی مهربانی خود سیلی محکمی در همین دنیا به من زد ، تا بچشم مزۀ تلخ رویگردانی از او را ، درس بزرگی گرفتم که همیشه او را باور کنم ، به او اعتماد داشته باشم ، خدایا شکرت که مرا دوست داشتی و همین جا به من فهماندی ، الحمدلله .
شاید خیلی ها بگویند ما خدا را باور داریم و به او اعتماد داریم ، اما من میگویم روند زندگی خیلی از ماها خلاف این را ثابت میکند .
نگرانی از آینده ، نگرانی از مشکلات ، دروغ پردازی ها در کار و زندگی ، دزدی ها در هر جایگاه و تحت عناوین مختلف ، پوشاندن واقعیت ها برای رسیدن به پست و مقام و پول ، پارتی بازی ها ، رشوه دادن و گرفتن ها ، کلاهبرداریهای روزمره ، و ................ هزاران عنوان دیگر که در هر زندگی وجود دارد ، اینها نشانگر این واقعیت است که ما نه خدا را باور داریم و نه اعتماد به او داریم ، آری ما علم داریم به رزاقیت و قادر و عالم و بودن او نه یقین
خداوندا : علم ما را به یقین تبدیل کن تا همه تو را باور داشته باشیم
آمین
عجب سعادتی
مهاجر بینشان تبریک...
بزرگترين تجربه: براي زندگي بهتر بايد از تجربه هاي ديگران استفاده كنيم
بزرگترين تجربه زندگي من، تجربه 12 سال زندگي عاشقانه است كه امروز بايد آن را كتمان كرده و حرفي از آن دم بر نياورم.
بزرگترین تجربه زندگی من این بود که تنها آرامش دهنده و پناه دهنده ما اول خدا و بعد خانواده ست .
من تجربه شکست عاطفی رو داشتم و فکر میکردم دیگه بی اون نمیتونم کسی رو دوست داشته باشم و دنیا به آخر رسیده ولی وقتی خودمو به خدا سپردم و تمام وقتمو کنار خانوادم پر کردم به آرامشی رسیدم که انتهایی نداشت و حالا خدا و خانوادم شدم همه چیز و همه کسم و الان فقط عاشق اونام .........