نمایش نسخه قابل چاپ
سلام دوست عزیز ...
ان شاالله خدا عمری بده فردا یا پس فردا یا همین روزا میام بهتون میگم دقیقا چیکار کنید...
هی یادش بخیررررر...روزای عاشقی !!!
اصلا کار سختی نیست...
فقط فعلا هیچ کار اضافه ای نکنید...
تا ان شاالله شرایط به خوبی پیش بره با رفتار مناسب شما... و اون چه خیره بشه ...
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سلام بر عشق
من تمام تلاشمو میکنم در حین صمیمیت نسبی که داریم بازهم پیشنهادم را کاملا جدی و رسمی بیان کنم و کاملا با احترام
در مورد خونوادش همینقدر میدونم که پدر بسیار مهربونی داره و اگر خودش راضی باشه پدرش هیچ مخالفتی نمیکنه اما اینم میدونم که مادرش یکم فمنیسته!
البته من کلا با خانوما رفتار خیلی محترمانه ای دارم و اهل خاله زنک بازی نیستم و نشده تا حالا احساس کنم کسی ازم تنفر داره (یه زمانی زبان آلمانی کار میکردم و استادم خانومی بود که گاهی خیلی خشن بود شدیدا مخالف آقایون اما با من هیچ مشکلی نداشت و برعکس خیلی هم باهام رفیق بود(البته ایشون 45سالشون بود) چون هر جور برخورد میکرد من درکش میکردم و باهاش لجبازی و بحث نمیکردم مثه بقیه)
از شما خیلی خیلی ممنونم که با جواب های معقولانتون راهنماییم میکنید واقعا نیاز داشتم که یک نفر به عنوان یه خانوم با این سطح شعور دیدگاهشو به من بگه باز هم متشکرم
اما یه سوال دیگه توی این پیشنهاده کاملا رسمی که حرفش شد جایی برای حرف های احساسی هم هست یا فقط منطق و عقله که کارو پیش میبره ؟ (امیدوارم متوجه منظورم بشید میخوام بگم همون کلمه تعلق خاطر کفایت میکنه بالاخره خانوما خیلی از آقایون احساساتی ترند هر چقدر هم که سرد باشند)
ببخشید که من اینقدر سوال میپرسم و وارد جزئیات میشم اگر کارم یه چیز به من یاد داده باشه اون اینه که بی گدار و بدون اینکه همه ی زوایای کارو بسنجم وارد عمل نشم و همونطورم که شما فرمودید طریقه پیشنهاد برای خانوما خیلی مهمه.
- - - Updated - - -
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فدایی یار
سلام به شما
راستش غیر از سلام علیکتون از بقیه حرفاتون زیاد سر در نیاوردم
در هر صورت متشکرم :72:
[QUOTE=mehrdad91.;416964]من تمام تلاشمو میکنم در حین صمیمیت نسبی که داریم بازهم پیشنهادم را کاملا جدی و رسمی بیان کنم و کاملا با احترام
در مورد خونوادش همینقدر میدونم که پدر بسیار مهربونی داره و اگر خودش راضی باشه پدرش هیچ مخالفتی نمیکنه اما اینم میدونم که مادرش یکم فمنیسته!
البته من کلا با خانوما رفتار خیلی محترمانه ای دارم و اهل خاله زنک بازی نیستم و نشده تا حالا احساس کنم کسی ازم تنفر داره (یه زمانی زبان آلمانی کار میکردم و استادم خانومی بود که گاهی خیلی خشن بود شدیدا مخالف آقایون اما با من هیچ مشکلی نداشت و برعکس خیلی هم باهام رفیق بود(البته ایشون 45سالشون بود) چون هر جور برخورد میکرد من درکش میکردم و باهاش لجبازی و بحث نمیکردم مثه بقیه)
از شما خیلی خیلی ممنونم که با جواب های معقولانتون راهنماییم میکنید واقعا نیاز داشتم که یک نفر به عنوان یه خانوم با این سطح شعور دیدگاهشو به من بگه باز هم متشکرم
اما یه سوال دیگه توی این پیشنهاده کاملا رسمی که حرفش شد جایی برای حرف های احساسی هم هست یا فقط منطق و عقله که کارو پیش میبره ؟ (امیدوارم متوجه منظورم بشید میخوام بگم همون کلمه تعلق خاطر کفایت میکنه بالاخره خانوما خیلی از آقایون احساساتی ترند هر چقدر هم که سرد باشند)
ببخشید که من اینقدر سوال میپرسم و وارد جزئیات میشم اگر کارم یه چیز به من یاد داده باشه اون اینه که بی گدار و بدون اینکه همه ی زوایای کارو بسنجم وارد عمل نشم و همونطورم که شما فرمودید
خواهش میکنم
من اگر نظراتم بهتون کمک کنه اتفاقا خیلی هم خوشحال میشم
من خودم به شخصه دوست ندارم پیشنهاد اولیه ی کسی که 26 سالشه خیلی عاشقانه و مثل پسرهایی 18 ساله باشه انتظار دارم رسمی و به دور از احساسات زیاد باشه در واقع همین که کسی به صورت رسمی از من خواستگاری میکنه و بیان میکنه که قصدش ازدواج هستش برام خیلی با ارزش تر هستش یعنی طرف منو برای زندگی انتخاب کرده در واقع این مدل پیشنهاد همه چیز را بیان میکنه نه اینکه طرف بگه من عاشق شما شدم و بدون شما نمیتونم زندگی کنم و... را نمی پسندم در واقع این مدل را من تو سن 18 سالگی می پسندیدم.
شما به نظر من اینطور بیان کنید که احساس تعلق دارید و علت این تعلق خاطر را هم میتونید بیان کنید و خانوادتون را هم در جریان این موضوع قرار دادید و اونها هم موافق هستن و میخواهید نظر ایشون را بدونید و تاکید کتید که نظرشون خیلی مهم هستش تا اگر با شما هم عقیده هستن شما قدم های بعدی را بردارید. البته حتما بیان کنید که هدف شما ازدواج هستش.
در واقع من خودم به شخصه این مدل می پسندم
امیدوارم که موثر واقعه بشه
- - - Updated - - -
[QUOTE=mehrdad91.;416964]من تمام تلاشمو میکنم در حین صمیمیت نسبی که داریم بازهم پیشنهادم را کاملا جدی و رسمی بیان کنم و کاملا با احترام
در مورد خونوادش همینقدر میدونم که پدر بسیار مهربونی داره و اگر خودش راضی باشه پدرش هیچ مخالفتی نمیکنه اما اینم میدونم که مادرش یکم فمنیسته!
البته من کلا با خانوما رفتار خیلی محترمانه ای دارم و اهل خاله زنک بازی نیستم و نشده تا حالا احساس کنم کسی ازم تنفر داره (یه زمانی زبان آلمانی کار میکردم و استادم خانومی بود که گاهی خیلی خشن بود شدیدا مخالف آقایون اما با من هیچ مشکلی نداشت و برعکس خیلی هم باهام رفیق بود(البته ایشون 45سالشون بود) چون هر جور برخورد میکرد من درکش میکردم و باهاش لجبازی و بحث نمیکردم مثه بقیه)
از شما خیلی خیلی ممنونم که با جواب های معقولانتون راهنماییم میکنید واقعا نیاز داشتم که یک نفر به عنوان یه خانوم با این سطح شعور دیدگاهشو به من بگه باز هم متشکرم
اما یه سوال دیگه توی این پیشنهاده کاملا رسمی که حرفش شد جایی برای حرف های احساسی هم هست یا فقط منطق و عقله که کارو پیش میبره ؟ (امیدوارم متوجه منظورم بشید میخوام بگم همون کلمه تعلق خاطر کفایت میکنه بالاخره خانوما خیلی از آقایون احساساتی ترند هر چقدر هم که سرد باشند)
ببخشید که من اینقدر سوال میپرسم و وارد جزئیات میشم اگر کارم یه چیز به من یاد داده باشه اون اینه که بی گدار و بدون اینکه همه ی زوایای کارو بسنجم وارد عمل نشم و همونطورم که شما فرمودید
خواهش میکنم
من اگر نظراتم بهتون کمک کنه اتفاقا خیلی هم خوشحال میشم
من خودم به شخصه دوست ندارم پیشنهاد اولیه ی کسی که 26 سالشه خیلی عاشقانه و مثل پسرهایی 18 ساله باشه انتظار دارم رسمی و به دور از احساسات زیاد باشه در واقع همین که کسی به صورت رسمی از من خواستگاری میکنه و بیان میکنه که قصدش ازدواج هستش برام خیلی با ارزش تر هستش یعنی طرف منو برای زندگی انتخاب کرده در واقع این مدل پیشنهاد همه چیز را بیان میکنه نه اینکه طرف بگه من عاشق شما شدم و بدون شما نمیتونم زندگی کنم و... را نمی پسندم در واقع این مدل را من تو سن 18 سالگی می پسندیدم.
شما به نظر من اینطور بیان کنید که احساس تعلق دارید و علت این تعلق خاطر را هم میتونید بیان کنید و خانوادتون را هم در جریان این موضوع قرار دادید و اونها هم موافق هستن و میخواهید نظر ایشون را بدونید و تاکید کتید که نظرشون خیلی مهم هستش تا اگر با شما هم عقیده هستن شما قدم های بعدی را بردارید. البته حتما بیان کنید که هدف شما ازدواج هستش.
در واقع من خودم به شخصه این مدل می پسندم
امیدوارم که موثر واقعه بشه
با سلام
بعضی از دوستان عزیز جدیدالورد به تالار همدردی لطفاً تاپیک آفت های احتمالی در کار مشاوره را مطالعه فرمایید و همچنین پستهای مدیر همدردی و کارشناسان تالار را مطالعه فرمایید که در همدردی مشاوره و راهنمایی دادن باید همگرا با مدیریت تالار باشد .... بعضی از راههنماییهای دوستان مغایر با روند کارشناسی تالار هست و سلیقه شخصی است که بدون آفت نیست
و اما جناب مهرداد
ابتدا ورودتان به همدردی را خوش آمد می گویم و سپس خدمت شما عارضم که :
لطفاً از ابراز هرگونه احساسات و تعلق خاطر به خانم مورد نظر خود داری فرمایید و نیز بدانید همین شناخت ابتدایی شما از ایشان به معنای سنخیت مطمئن شما دو نفر با هم نیست لایه های درونی افراد را بخصوص در این سن و سال جز از راه تعامل رسمی زیر نظر خانواده ها و حتی کمک مشاوران ازدواج به خوبی نمیشه شناخت ... لذا اگر ایشون گزینه جدی شما برای ازدواج هست بطور رسمی از ایشان بخواهید که اجازه دهند که از طریق خانواده خدمتشان برسید و بعد با اولین مراجعه به عنوان خواستگار به طور رسمی و همراه خانواده، پروسه شناخت را بطور جدی و بدور از احساسات آغاز کنید .... بیش از این هم نیاز نیست با ایشون هم کلام بشوید و گفتگو .... و اگر حتی ایشون خواستند ابتدا همدیگر را بشناسید ، هم این نکته را یکی از کدهای شناختی در نظر بگیرید و هم اعلام کنید تمایلی به شناخت غیر رسمی ندارید و بهتر می دانید ابتدا از طریق خانواده ها خدمت خانواده و ایشان برسید و سپس باب شناخت زیر نظر خانواده و حتی کمک آنها را آغاز کنید .
راه درست و منطقی این است
امیدوارم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط فرشته مهربان
دوست عزیز از نظر شما ممنونم
اما حتما خوب میدونید همه مشاورا و جامعه شناسان عالم هم نمیتونن ادعا بکنن که انسان رو به خوبی میشناسن چون انسان یه موجود خطی و تابع یه برنامه خاص نیست هر انسانی اخلاق و رفتار بخصوص خودشون داره پس به نظر من این کاملا درخواست اشتباهی هستش که اعلام کنید همه باید همگرا با شما نظر بدن اگر من میخواستم یه نظر با این الگو بشنوم با روحانی محلمون مشورت میکردم و وقت کلی آدم محترم دیگه و همچنین خودمو نمیگرفتم که مرتب سایت رو چک بکنم و در تعامل با کسانی که پاسخ میدن باشم پس حتما میخواستم نظرات و نگاهای مختلف هرچند از نظر شما درست یا غلط رو بشنونم و اینو رو هم بگم این اولین بار که میبینم یه سایت مشاوره آزاد ( فروم ) برای صحبت کاربرانش تو این زمینه محدودیت تعیین میکنه به اندازه کافی در این زمینه ها جامعه محدودیت داره ...
ممنون از توجهتون
سلام
فکر می کنم این خواستگاری به نتیجه مثبت نمی رسه. اما پیشنهاد نمی کنم بی خیالش بشین.
لازم هست که این مسیر را برید و تجربه کسب کنید و خودتون واقعیت را لمس کنید.
تجربه ای که برای ازدواج و انتخاب همسر و ... می تونه کمکتون کنه.
پخته تر و عاقل تر می شید.
(آقای فدایی یار) ببخشید که مثال می زنم
موضوع خواستگاری ایشون باعث تغییراتی در نگرش ایشون شده که کاملا در پستهاشون مشهوده.
هیچ اتفاق بد یا نکته منفی ای هم نیست. خواستگاری که جواب منفی بود.
شما هم بهتره رسما از ایشون خواستگاری کنید.
--------------------------------
میانگین دخترها از میانگین پسرهای همسنشون عاقل تر و بالغ ترند. مخصوصا در سنین پایین تر.
پسر 26 ساله با دختری حدود 4-5 سال کوچیکتر از خودش هماهنگه ... چیزی بین 22-23
دختر مورد نظر شما 29 ساله است. یعنی هفت هشت سال بزرگتر از دختری که ممکنه مناسب شما باشه.
البته ممکنه ایشون به اندازه سنش پخته و بالغ نباشه و مثل یک دختر کوچکتر از سنش فکر و رفتار کنه.
مسائل جسمی و جنسی را هم در این اختلاف سن در نظر بگیرید.
نقل قول:
نوشته اصلی توسط شیدا.
ضمن تشکر از مشارکتتون
میشه خواهش کنم با دلیل صحبت کنید ینی چی به نتیجه نمیرسه؟
"میانگین دخترها از میانگین پسرهای همسنشون عاقل تر و بالغ ترند."
شماهم که دارید کلی نظر میدید والا این چیزی که شما میفرمایید رو من حداقل تو خانومای دهه ی 70 به بعد بصورت کلی اصلا قبول ندارم چون پسرها هنوز خیلیاشون شبیه قدیم در جریان زندگی و کار و اینطور چیزا قرار میگیرند و جدی بودن زندگی رو درک میکنن اما خانوما خییییلی کم شرایطشون شبیه گذشتس و طوری در نازو نعمت رشد میکنن که زندگی براشون هنوز یه چیز رویاییه ( این حرفا یه نگاه کلی هستش و قابل تعمیم به همه نیست )
حتما قسمت اولیه سوالم رو هم خوندید حالا نمیدونم چقدر قبول دارید که سن شناسنامه ای فقط یه ملاک قانونیه و سن واقعی افراد میتونه بیشتر یا کمتر از اون باشه
شما از کجا میدونید شاید ایشون اندازه سنشون بالغ باشن اما من بیشتر از سنم باشم.
مسائل جسمی و جنسی اصلا برای من مهم نیست من ترجیح میدم کنار کسی باشم که باهاش آرامش داشته باشم و بتونم بعنوان یه همراه نه یکی که همش دقدقه بچه بازیاشو دارم روش حساب کنم در مورد انسان اولین چیزی که فاسد میشه قیافس حالا 5 ... 6 سال اینور اونور زیاد فرقی نداره
نقل قول:
نوشته اصلی توسط سلام بر عشق
سلام
امیداوارم هنوزم اینجا سر بزنید
بازم به کمکتون نیاز دارم
امروز بالاخره بهش گفتم ینی غیر قابل تصور چه کار سختی بود قلبم تو دهنم میزد
اون فقط تو چشام نگاه کرد و با سر حرفامو تایید میکرد و در آخر هم هیچی نگفت ( خودم در حین درخواستم بهش گفتم الان هیچ جوابی نمیخوام هر چقدر زمان میخوای داری واسه فکر کردن و اینکه هرچیزیم که راجع به خودم و خونوادم نمیدونه میتونه بپرسه و با صداقت کامل جوابشو میدم) و جالب اینکه اصلا رفتارش عوض نشد و دقیقا با همون صمیمیت و گفتار گذشته رفتار کرد چون تا 2 ساعت بعد درخواستم هنوز پیشش بودم
حالا بیشتر به کمک شما نیاز دارم ! چی فکر میکنید نظرش چی خواهد بود؟ از ته دل به نظرات دلگرم کننده شما نیاز دارم.
این چند شب اخیر دیگه نمیتونستم بخوابم واقعا تمام فکرم اشباع شده بود از فکرش اگر امروز نمیگفتم امشب دیوونه میشدم.
سلام آقا مهرداد
کار خوبی کردین گفتین...باید این کارو میکردین که دلتون آروم شه
ایشالا هر چی خیره براتون اتفاق میفته.. ما رو هم در جریان بذارین :18::18:
خودت را در بلاتکلیفی نمی ذاشتی
شاید تا یه ماه هم جواب نده. بهتر بود بهش می گفتین الان لازم نیست جواب بدین تا آخر هفته یا ... نظرتون را بهم بگین.
یا دوشنبه مجدد مزاحمتون می شم که نظرتون را بپرسم.
بعید می دونم ایشون بیاد جواب بده.
باز شما باید برید برای جواب گرفتن