سلام سلام
خرسندیم ،،، برای اینکه قابل دونستید و درد دل خودتان را ،،،، براي بچه های همدردی نوشتید .
میگن آدما باید ناراحتی های خودشون را یه جا ، یه مکانی خالی کنند – بالاخره این غم و غصه ها باید به بیرون ریخته بشه
نوشتن و درد و دل کردن یکی از اون راه هاست - چون باعث میشه هیجانات ما تخلیه بشه
ناراحتی ، تو قلم شما موج میزنه – اون هم به حق !
همدلی منو بپذیرید
متشکرم .:72:
ازدواج درسته مهمه ! ولی همه زندگی نیست !
اجازه ندید نگرانی از این مسئله ،، باعث بشه تمام زندگی شما را مختل کنه
دختران خوب و پاکی همچون شما ،،، هستند که ازدواج نکرده اند ،
کم نیستند افرادی که دیرتر از بقیه ازدواج کردند و ازدواج موفقی هم داشتند
اینقدر نگید سنتون رفته بالا !!!
رفته بالا دیگه حقیقته من هیچ وقت ازدواج تو سن خیلی بالا رو دوست نداشتم اونم تا این سن .میگن از هر چی بترسی به سرت میاد:47:
برای هر مردی زنی هست و برای هر زنی یه مردی.
من قبول ندارم دختر و پسراهای مجرد زیادی دیدم هیچ وقت ازدواج نکردن تو تنهایی خودشون مردن.پس خدا همه رو زوج نیافریده!
.................................
اين مشكل متاسفانه در جامعه هست و شاهد هستیم دخترهاي بسيار شايستهاي ( از هر لحاظ )
به هر دليلي خواستگار نداشتهاند و یا مثلا خواستگار داشتند ولی حداقل معیارها براشون فراهم نبوده ......
سن ازدواج در جامعه ما بالا رفته و طبيعتاً دخترها هم ديرتر ازدواج مي كنند.
قدیما مثلا دختر می رسید به 25 سال، دیگه امید به ازدواج نداشت - الان این جوری نیست که !
من خودم چه مرد و چه زن در سن های 38 سالگی و حتی بالاتر دیدم ، تازه به گمشده ی خودشون رسیدند - و الان هم زندگی خوبی دارنند
چرا ؟
چون :
خداوند بهتر مي دونه صلاح هر فردي در ازدواج در چه سني ست. بی ترديد خداوندى كه شما را آفريده ، كفو و همسر مناسب و متناسب با شما را نيز در نظر گرفته
و به موقع شما ها را به هم میرسونه ، به گونه اي كه هيچ چيزى نخواهد توانست مانع ايجاد پيوند و ازدواج شما بشه
"" البته من کلی خدمتتون میگم : برای شخصی که خواستگار نداشته و یا سختی گیری آنچانی نداره ولی به هر طریقی تا حالا قسمتش نشده ""
متاسفانه در جامعه ما قانون نانوشته اي در ميان مردم باب شده كه ، میگه دختر خوب را ميشه از تعداد خواستگارانش فهميد.
يعني هر دختري كه تعداد خواستگارانش زياد باشد معلوم مي شه كه دختر خوبيست و اصل و نسب دار است
اما اگر دختري در زمان متعارف جامعه ازدواج نكنه يا خواستگار زيادي نداشته باشه اين طور تعبير مي شه كه حتماً مشكلي داره كه كسي سراغش نمي رود
( متاسفانه ):47:
آن وقت است كه دختران و خانواده هايشان روز به روز نا اميدتر، نگران تر مي شند و اعتماد به نفس خود را در زمينه ازدواج از دست مي دهند.
اینجا ایرانه دیگه تو کشور مثلا مردمی ومسلمان وبا فرهنگ وپر مدعای ما.... ارزش دختر رو با یه عدد میسنجن هر چی سن یه دختر میره بالاتر به همون اندازه از ارزشش میاد پایینتر
حالا هر چی بگی ین دختر از هر نظر کامله نجیب با شخصیت با شعور میگن نه سنش زیاده چرا؟ چون به زن فقط به عنوان وسیله برای لذت جویی زاد و ولد نگاه میکنن همین!
آقای باغبان من دلم از این مردم با این افکار پوچ وباورهای غلط خیلی پره اونقدر که اگه امکانش داشتم یه روز تو ایران نمیموندم! خیلی چیزا مثل این منو آزار میده
.....................................
به نظرم اون دختر خانم یا اون آقا پسر باید به خودش بگه :
همسر آینده من یه جا تو این دنیاست ! ما یه روزی همدیگر را پیدا می کنیم
( به قول یه بنده خدایی )
من یه شخصی را می شناسم که جمله بالا را توسعه داده بود و می گفت :
" من یه روزی به همسر آینده ام می رسم یا در این دنیا یا در اون دنیا ! "
به نظرم این جمله یعنی رهایی ! یعنی اون شخص به خودش میگه اگر باز هم بهش نرسم باز شادم و زندگی خودم را ادامه میدم
ادامه میدم اون هم با قدرت و امید ! – چون شادی من وابسته به عامل بیرونی نیست !
اگر به این باور ، باور واقعی داشته باشیم ،،،،، دیگه آزادیم !
در این موقع کائنات هم یه جور دیگه به کمک انسان می یان!
شما دلتون برای همسر آیندتون تنگ شده !
خب می تونی بری وضو بگیری و برای سلامتیش نماز هدیه بدی
اتفاقا دعا میکنم زمین بخوره ودیگه بلند نشه به احتمال زیاد هم یه طوریش شده از بس نفرینش کردم یه جای افتاده و دست پاش شکسته وعلیل شده اگه سالم بود تا حالا پیداش شده بود:311:
.......................................
در مفهوم رهایی از وابستگی ها میتونیم به یه پرنده و قفس و زندان بان دقت کنیم !
در حکایت قفس و پرنده ، هم زندان بان ناراحت هست و هم پرنده !
وقتی صاحب قفس ، اون پرنده را در آسمان رها کنه ، وقتی بذاره تو آسمون خودش پرواز کنه ،
وقتی اجازه بده آزاد باشه و نفس بکشه ! - اون موقع صاحب قفس هم آزاد میشه !
آزاد میشه از دلواپسی های اون پرنده - آزاد میشه از نگاه گریون پرنده !
وقتی رویاهیمان را به خداوند بسپاریم و برای اون تلاش کنیم و به آن دل نبندیم !
اون رویا از قفس دل ما رها پیدا میکنه و در آسمان خدا پرواز میکنه ،
وقتی اون آزاد شد، ما هم آزاد میشیم - و با همدیگه در آسمان پرواز می کنیم !!
پرنده : همسر آینده
صاحب قفس : خودمان
.............................................
خانم آبی بیکران
من اگر یه دختر بودم . و مثلا این شرایط داشتم سعی می کردم علاوه بر موارد بالا (رهایی از وابستگی ها + سپردن به خداوند ) کارهای زیر در مورد خودم توسعه تر بدم !
البته منظورم این نیست که شما این کارها را نکردید – منظورم اینکه چیزی که از توانم بر می یاد به عنوان یه عامل فردی ،، به عنوان چیزی که به خدا بگم تمام تلاشمم را کردم - خودم را بهتر تر کنم - انجام بدم.
و اگر هم نشد – ازدواج هم نکردم ...به خودم میگم بی خیال بابا – خدا را فقط عشقه !
(دیگه مدیون خودم نیستم - و میگم یه پسر گور به گور
نشده اصلا نخواد بیاد خواستگاریم ،
خلایق هر چه لایق )
اقای باغبان حرفاتون همش قشنگ وتاثیر گذاره ولی قبول کنید زندگی یک روز ویک ساعت نیست که بشینم خودم گول بزنم بگم گور بابای ازدواج گور بابای غم غصه شاد باش بیخال زندگی کن برای یه مدت کوتاه میشه خودت گول بزنی ولی برای عمری که نمیدونی چقدر طولانیه نمیشه!!همش بگی حال به چسب به گذشته واینده کاری نداشته باش من وقتی در حالم شاد نباشم حال زندگی من پر از مشکلات و سرخوردگی من الانم دارم میبینم الانِ من میخواد خوب باشه میخواد خوشبخت باشه
میخواد دیگه تنها نباشه. الانِ من یه دختر تنهاست تو یه جامعه کوچیک که بد نگاش میکنن خیلی بد چون بد شانسی اورده تحصیلات بالا داره قیافه خوبی داره یه دختر سخت کوش بوده به سختی تا اینجا خودش کشونده ولی زندگیش بلاتکلیف میگن پس چرا؟ چطور این زندگی رو داره؟اگه اینقدر خوبیا داره چرا تنهاست؟ نکنه...؟نکنه...؟ نکنه...؟همیناست که منو ازار میده اگه مشکل دار بودم اگه تنبل وبی خاصیت بودم اگه بی وجدان وسنگدل بودم اگه دنبال عشق و حال لذتهای زودگذر بودم اگه دختر سطحی و مادینگری بودم اگه حسود بودم اگه زندگی رو فقط در لباسای خوشگل پوشیدن وزر زیور میدیدم اگه درکم از دنیا وزندگی اینقدر بالا نبود خوب حق میدادم که حقمه الان این وضعیتم باشه . گر چه الان گاهی میگم دخترای که این خصوصیات دارن الان خوشبخت تر هستن وسهم خودشون از زندگی گرفتن این بی عدالتیهاست که هر روز میبینم و ازارم میده!
(هیچ وقت دوست ندارم در مورد این مسائل ودغدغه هام حرف بزنم چون بهم این حس انتقال میده انگار ادم ضعیفی هستم:crushed: واینکه گفتنش سودی نداره ومشکلی رو حل نمیکنه فقط الان برای شما در جواب حرفای قشنگتون گفتم که من واقعیت اینجوری دارم مبینم)
خب بریم سراغ کارها :
- سعی می کردم اگر درون گرا هستم ! خودم را بیرون گرا تر کنم کم رویی را کم رنگ تر می کردم - و تو جمع های خانوادگی – اقوام دوستان و .... پررنگ تر و شاد تر ظاهر می شدم ( چه دختر بلایی می شدم ):biggrin-new:
- اگر خانواده منزوی داشتم ، کمک می کردم که اونها هم مثل خودم بشن و روابط اجتماعی بهتری داشته باشند ( در حد توانم )
اتفاقا فامیل و خانواده من بسیار گسترده با روابط اجتماعی خیلی بالا . من بین اونا یخورده عجیب وغریبم :303:
- سعی می کردم در مکان های زیارتی – مجالس زنانه مانند روضه - هیات های مذهبی و ......(با خانواده بهتره ) حضور پیدا کنم ( بالاخره این هم یه جور معاشرت هست برای آشنایی )
من یه بنده خدایی را می شناسم خودش 40 سالش بود تو هممون مجالس مادرش یه دختر 38 ساله را می بینه و اتفاقا باب آشنایی باز میشه و ازدواج می کنند
و الان بسیار خوشبخت هستند و دیگران حسرت اون ها می خورنند.
- در جمع های جدید شرکت می کردم مثلا سمینارها – دانشگاه و ....... عقايد خودم، شخصيت و ظرفيت اداره يك زندگي را به ديگران نشان می دادم – در زمینه درسی و تحصیلی سعی میکردم خدمتتم را بیشتر کنم
- مهارت خودم را به عنوان یه دختر بیشتر می کردم : آشپزی بهتر - خیاطی و.....
من از 5 دبستان همچی بلدم دلم از همین به بیشتر به درد میاد
- سه صدر و مهربانی خودم را بیشتر می کردم ( البته نه بر خواستگار بلکه برای خدا )
- توقع ها و معیارهای خودم را سبک تر می کردم – یعنی بین عقل و احساسم تعادل مناسبی ایجاد می کردم
فکر کنم اگه یه دختر واقعا و راست و حسینی کم توقع تو ایران باشه خودم اولین نفرم!
- بعضی موقع ها هجرت ! - مثلا مثلا مثلا : باغبان به عنوان یه دختر شاید در شهر یا روستا خودش همتایی نداشته باشه :43:
دلیل نمیشه اونجا بمونه بهتره با خانواه هجرت کنه بلکه جای دیکه بتونند این جواهر را پیدا کنند !
اقای باغبان شما خبر ندارین من بین خانواده ودوستان به عنوان خانم مارکوپولو شهرت دارم:311:من تا دبیرستان بیشتر کنار خانواده نبودم تمام دوران تحصیل وچند سال تدریس دانشگاه همش شهرهای دیگه بودم
کلا اگر دختر میشدم دختر شیطونی میشدم .:biggrin-new:
ولی باغبان چه داند از حکمت تو
ای خدای دانه های انار
..........................................
خب در مورد کار یه خورده با شما صحبت کنم .
نمی دونم چیزی به نام استارتاپ ویکند شنیدید یا نه !
تو استارتاپ ویکند افراد می تونند ایده های خودشن را بگند – و سرمایه دار پیدا کنند و کاریشون را توسعه بدند !
این برای افرادی خوبه که ایده دارنند یا اصلا ایده ندارنند ولی می خوان با یه مهارتی کار را گروهی انجام بدند .
اونجور که دوستان تعریف می کردند یه گروهی بود به نام " مامان پز " چند تا جوون جمع شدن یه ایده دادند سرمایه دار جذب کردند و کاریشون را توسعه دادند و الان هم موفق اند
میتونید سرچ کنید و پیدا کنید .
ایم سایتش :
https://www.mamanpaz.ir/
شما هم میتونید همچنین کارهایی را انجام بدید و یا در تخصص تحصیلی خودتون این کار را کنید !
خانم آبی بیکران : اندکی صبر ، سحر نزدیک است
فکر کنم شبهای زندگی من مثل قطب هر 6ماه یه بار سحر میبینه به خاطر همین اینقدر دیر میگذره
باور داری به جمله بالا!
امیدتو از دست نده چون امید چیز خوبیه
و چیزهای خوب همیشه میمونه :72:
خودت را رها کن و شادی واقعی را وابسته عامل بیرون ندون ( به خودم هم میگم )
ازدواج کنیم و چه نکنیم باید شاد باشیم
اگه دختر بودین عمرا همچین حرفی میزدین!
تو برنامه زندگیتان تفریح بذار- سینما برو – کوه برو و .........
من شنا میکنم تنها دلخوشی من همینه. عاشق کوه نوردی هستم ولی جایی که من زندگی میکنم امکانش نیست
نذار فکر منفی بیا سراغت - به حرف مردم هم توجه نکن !
خودتون میدونید که نمیشه بین این مردم داری زندگی میکنی نمیتونی چیزی که هست نادیده بگیری!
با خدا باش و پادشاهی کن .
به قول به بنده خدایی :
آهان آهان ......یادم رفت یه جیزی بگم :
باد با شمع هاي خاموش كاري ندارد، اگر بر تو سخت مي گذرد ،،،،، بدان كه روشني
همیشه روشن باش ،،،، همیشه و گرما و امید خودت را هم به دیگران هدیه کن:72:
.................................
پ.ن :
حامد جان سلام
چند وقته نیستی
منم ، فدای مهربانی و مهربونی تو
راستی بوی الرحمن میدی !:biggrin-new:
( تو تاپیک خانم بی نهایت )
به قول بچه های دانشکده : اللهم صلی علی محمد و آل محمد