-
سلام
خب عنوان رو كه خوندم و وارد تاپيك شدم، فكر كردم الان ميخواي كلي از روابط خاص سركار جاري صحبت كني! يكم كه پيش رفتم ديدم اصلا اصطلاح بي بند و بار به ايشون نميخوره و خب اولين اتفاقي كه تو ذهن من رخ داد، شك كردن به طرز فكر و رفتار شما بود!
القابي كه شما براي ديگران استفاده مي كني واقعا باعث نميشه شان اون فرد پايين بياد يا حتي بتوني ميزان حرص و عصبانيتت رو نشون بدي، بلكه مستقيما شخصيت خودت رو پايين مياري! حالا تصور كن با اين رفتار، چه جايگاهي تو ذهن همسرت پيدا مي كني؟! اين رفتارت تو رو تو ذهن همسرت از نظر شخصيتي مياره پايين و جاريت رو ميبره بالا! بنابراين كاملا حق داره كه بگه دختر خوبيه! اين دقيقا خود تويي كه باعث اين طرز فكر شدي!
واما بريم سر مشكلت. اكثر دوستاني كه نظر دادن، اين مسئله رو از جنبه مذهبي و شرعي نگاه كردن. افرادي كه مذهبي تر هستن، كار ايشون رو از نظر شرعي زشت دونستن و اونايي كه راحت تر هستن، ميگن كه شما حساس شدي و اين روابط كاملا عاديه.
اما من مي خوام از بعد رابطه زن و شوهري بهش بپردازم. ببين اين اتفاق كاملاااا ذايه كه وقتي ما به فردي احساس داريم، به هيچ عنوان دوست نداريم فردي از جنس مخالف ذره اي توجه نثار يار ما كنه. اين مسئله هم نه جنبه مذهبي و غير مذهبي داره و نه جنبه جنسيتي و زن يا مرد بودن!
بنابراين از نظر ذاتي بهت حق ميدم كه حساس شده باشي ولي از نظر رفتاري بسيار اشتباه عمل كردي. رفتاري كه در پيش گرفتي نه تنها تو رو به نتيجه دلخواهت نميرسونه بلكه باعث نتايج معكوس ميشه. عزيزم چون تازه ازدواج كردي بهت اينو ميگم تا آخر عمرت آويزه گوشت كن "زندگيه و سياست هاش" اگه تو رفتارهاي سياست مدارانه نداشته باشي و كاملا رك و مستقيم خواسته ت رو بيان كني، خيلي بعيده كه به نتيجه دلخواهت برسي و يه زندگي با آرامش داشته باشي.
براي مشكلي كه برات پيش اومده دو تا نكته رو بايد راجع بهش صحبت كرد:
١) بذار يه رازي رو بهت بگم. هر مرد يا زني، از ديدن حس حسادت طرف مقابلش بسيار خوشحال ميشه و باعث ميشه كه احساس كنه چقدر طرف مقابل بهش علاقه داره! بله تعجب نكن آقايون با اينكه غرش هاي مردانه خودشون رو دارن گاها دوست دارن رفتار حسودانه همسرشون رو ببينن تا بهشون ثابت بشه روشون حساس هستن!! شايد خيلي ها اين رو بيان نكنن و يا حتي كتمانش كنن ولي واقعا به اين بخش نياز دارن! اينو ته ذهنت داشته باش و حواست باشه كه ميخوايم از اين نكته به نفع خودمون استفاده كنيم ...
خب متاسفانه يه اتفاق خيلي بدي توسط غالب خانم ها ميوفته و اون تذكر هاي زياد و بعضا بي مورده. هر چي كه تو بخواي تذكر دادن هات رو بيشتر كني، فقط به همسرت يه حس ميدي "تو ميخواي كنترلش كني" و البته كنترل شدن براي هر انسان نرمالي بسيار زجرآوره و احساس اسارت ميده. بنابراين سعي مي كنه از بند تو فرار كنه و فقط در جهت عكس تو رفتار كنه تا از همين اول زندگي خودش رو اسير نكنه كه مجبور باشه تا آخر عمرش جواب پس بده. و البته به شدت بهش نشون ميده كه تو اعتمادي بهش نداري و درواقع دقيقا داري خود همسرت رو زير سوال ميبري!
حالا اگه ما مي خوايم از اون راز به نفع خودمون استفاده كنيم، بايد سعي كنيم تا جاي ممكن از حساسيت خودمون كم كنيم. بايد رفتارهاي خانم هاي ديگه رو بسنجيم و تشخيص بديم كدوم رفتارها به زندگي زناشويي ما آسيب نميزنه كه انصافا اكثر رفتارها توي اين بازه قرار ميگيرن. اگه رفتاري از يك خانم واقعا هيچ تهديد جدي براي زندگي ما به حساب نمياد، پس ما هم سعي مي كنيم وقار خودمون رو حفظ كنيم و با اون خانم وارد بازي نشيم. اين طوري اون حساسيت هاي هر از گاهي و سالي يه بار، باعث ميشه دقيقا به همون راز دست پيدا كنيم. اگه تو معمولا نسبت به رفتارهاي خانم ها حساس نباشي و فقط يهو يه رفتار برات آزاردهنده باشه، مطمئن باش همسرت هم ازش استقبال مي كنه!
٢) تو زمين همسرت بازي كن. راز بعدي اينه كه مردها هيچ وقت دوست ندارن امر و نهي بشن. پس ما خانم ها هم هيچ وقت اين كارو نمي كنيم! فقط بهشون مي قبولونيم كه فلان كار نتيجه فكري خودشه!!! كار چندان سختي نيست. نياز به كمي تمرين براي تلقين كردن داره. مثلا وقتي همسرت ميگه جاريت فرد باشخصيتيه، تو كه الان تو زمين همسرت هستي پس تاييدش مي كني! با جاريت خوب رفتار مي كني. (منظورم رفتارهايي در جهت تاييد كارهاش نيست) و حتي در جهت تاييد حرف همسرت بربيا و بگو خب بله كه باشخصيته مثلا فلان جا اين رفتارو انجام داد كه من هم واقعا لذت بردم. الان كه تو يه شخصيت بسيار نرم داري و مقابل همسرت نيستي بلكه كنارشي مي توني جمله اي بگي كه كمي به فكر فرو بره مثلا " منتها من خودم هيچ وقت دوست ندارم فلان شوخي رو با برادرت بكنم". خب تو اينجا فقط ذره اي همسرت رو از اون ديدگاه قبليش دور كردي و بهش اجازه ميدي كه فكر كنه لزوما همه رفتارهاي جاريت درست نيست. دقت كن كه تو هيچ امر و نهي اي به همسرت نميكني در حقيقت اين رو به گردن خودش ميندازي كه تصميم بگيره.
نهايتااااااا اگه يه رفتار جاريت بسيار آزاردهنده بود مثل همون كه همسرت رو از كنار تو بلند ميكنه، اينجا هم از همسرت خواهش مي كني كه واكنش ديگه اي داشته باشه مثلا " ميشه ازت خواهش كنم ديگه تو جمعا منو اينطوري تنها نذاري، من هنوز تو جمعتون غريبه م و خيلي معذب ميشم و احساس تنهايي ميكنم" (البته اگه من باشم با كمي لوس كردن اين كارو انجام ميدم كه نازم هم كشيده بشه و در واقع از دلم دربياد) دقت كن كه نه دستوري دادي و نه حتي از جاري بد گفتي. بلكه غير مستقيم همسرت رو جذب خودت ميكني.
- - - Updated - - -
پي نوشت ؛
وارد كردن هر فرد سومي مثل همكار، خواهر شوهر، مادر شوهر، مامانم و ... نه تنها كمكي به رابطه نميكنه بلكه تنش هاي بينتون رو بيشتر ميكنه. كمي جربزه به خرج بده و خودت براي زندگيت تلاش كن
-
جدا از تفاوت فرهنگی که دوستان گفتند و چیز بدی هم نیست؛
این نکته رو مدنظر داشته باشید که جاری شما سالهاست عضوی از خونواده شوهر شماست. شوهر شما مثل برادرش میمونه. این که فیلمهای بچه رو به شوهر شما نشون میده بخاطر علاقه ای هست که یک عمو (شوهر شما) به برادرزاده ش (بچه جاربتون) داره.
این که به اسم کوچیک صداش میکنه بخاطر اینه مه سالهاست جاری شما و شوهرتون مثل خواهر و برادر عضو بک خونواده هستند.
راستش من ادبیات شما در مورد جاربتون رو نپسندیدم. بیشتر بغض و کینه بود. بهتره این موضوع رو انقدر بزرگش نکنید. شاید سابها بعد وقتی شما هم با خونواده شوهرتون صمیمی شدید، برادر شوهرتون رو به ایم کوچیک صدا کنید یا دلتون بخواد شیرین کاریهای بچه ایندتون رو به عموش و عمه هاش نشون بدید.
اسم تاپیک شما خیلی رقت انگیز هست. صددرصد جاری شما لایق صفت بی بند و بار نیست.
-
عزیزم خیلی حساس شدی.منم زن برادر اولم از بین چند برادر و الآن چهارساله ازدواج کردم و بعد از چهارسال دیگه آدم با برادر شوهرهاش مثل برادر خودش برخورد میکنه.من حتی برادر کوچیکه شوهرم رو گاهی که حرف پدر و مادرش را گوش نمیده سرزنش میکنم چون وقتی وارد خانواده شدم 10 سالش بیشتر نبود.خب همین بچه چهارده ساله امروز یک روزی شوهر یک نفر دیگه میشه ولی برای من همیشه همون بچه تخسیه که وقتی نمیرفت بخوابه شوهرم بلندش میکرد مینداختش توی تختش:311:
میتونم درک کنم چرا ناراحت شدی.روابطی که برات خاص زن و شوهرهاست مثل رقصیدن و ... را شوهرت با کس دیگه ای انجام میده و ناراحتت میکنه.ولی نباید با دعوا بری جلو.آقایون دیدشون به این مسائل فرق میکنه شوهرت فکر میکنه این مسائل خیلی کوچیک و پیش پا افتاده است.باید با آرامش و یه روز که حالش خوبه براش توضیح بدی که چرا حس بدی بهت میده و توی صحبت هات هم متهمش نکن و از جاریت هم بد نگو.بیشتر تمرکزکن روی روشن کردن احساس خودت.
-
شما چند ساله ازدواج کردین ؟
جاریتون چند ساله که ازدواج کردن ؟
شما و شوهرتون چند ساله هستید ؟