لطف دارید آقا هادی. :72::72::72:
نمایش نسخه قابل چاپ
لطف دارید آقا هادی. :72::72::72:
درود
رابطه شما بنظر کاملا تموم شده است این چیزی که می فرماید دقیقا روش بخشی از زن ها برای تموم کردن یک رابطه است اگر هم زیادی بخواهید پافشاری کنید تنها چیزی که پیش میاد اعصاب خوردی ، خیانت و عذاب وجدان است.
همون جوری که دوستان گفتن اهیمت ندارد که ایشون دلیلش برای این رفتار ها چه چیزی است مهم این است که ایشان نسبت به رابطه بی تفاوت شده است.
یک پند دوستانه هم از من جدا از این موضوع داشته باشید با دختری که همسن شما و یا بزرگ تر از شما است ایجاد رابطه نکنید به ویژه به نیت ازدواج ....
سپاس از لطف شما
ایشون تو یه دوره ای رفتن که میتونن 100درصد منو رد کنن نه 100 درصد منو بخوان،خودم حس میکنم به قولی منو گذاشته تو اب نمک،یه جورایی از زیر زبونش کشیدم علت این حالش گیر دادن من به چیزای مختلف بود،من اون زمان فکر میکردم اینم نوعی عشقه که بخوای هرجا رفت بگه و هرجا بود اس بده عکس تو اینستا نزاره و ...
خودش میگه علتش ایناست،من از بس فکر و خیال کردم اصلا افرده شدم،همش تو فکرم،همش دلم گرفته،بخدا دارم داغون میشم،این حرف برا مرد سنگینه ولی افسار زندگیم از دستم در رفته،جفتمون خودمونو متاهل میدونستیم و بیرون که میرفتیم حلقه دست میکردیم ولی الان ...
اين آره بعضي خانوما خوششون نمياد و اسمش رو ميذارن «گير دادن»!
ولي سعي کنيد زياد ناراحت نشيد (البته ميدونم سخته) http://www.shiaupload.ir/images/5282...2657174937.gif اون کسي که ناراحتي شما واسش اهمّيتي نداره لايق عشق شما هم نيست.
هيچ کس لياقت اشکهاي شما رو نداره و اون کسي هم که چنين ارزشي داره باعث اشک ريختن شما نميشه.
شايد اصلا مصلحت نيست که با ايشون ازدواج کنيد.
سلام .اگر یه شوهر به همسرش بگه دوس ندارم عکست رو توی اینستا بذاری رابطه اینجوری که برای شما شده نمیشد.چون هردو رسما به هم متعهد شدند ومسئول.
ولی این رابطه ای که شما دارید هرچقدر هم خودتون رو متاهل بدونید فرقی به حال اصل قضیه نمیکنه چون به قول گفتنی نقدا متاهل نیستید.
مساله بعدی زندگی مشترک بسیار با زندگی دوستی فرق داره حتی اگه سالیان سال دو طرف بدون مشکل دوس باشن باز به اون شناختی که زیر یک سقف بهش میرسن دست پیدا نمیکنن.اونم به خاطر یک اصل مهم وتعیین کننده.احساس قبل از عقل وجود داره واحساس به منطق جهت میده.ولی در شناخت و ازدواج اصولی عقل قبل از احساس وجود داره واین منطق هست که به احساس جهت میده.
شما میخوای یه انسانی رو بشناسی وتشخیص بدی آیا این فرد مناسب کسی با خلق وخو ویژگی های شما هست یانه؟ خود این اونقدرمساله پیچیده وغامضی نیست که حتما بخوای با اون فرد دوست بشی وبفهمی. وقتی صورت مساله رو کامل بشناسی اونوقت با جلسات درست ومنطقی میتونی به این شناخت برسی نه معایب شکل سنتی وقدیمی خواستگاری داره که با یه جلسه گفتگو کار تمام شده میدانستن نه معایب وآسیبهای دوستی.
طبق فرمایشات دوستان پس من باید در اولین فرصت ازش بخوام تصمیم بگیره،البته یه مشاور رو پیدا کردم که باهم بریم و موافقه،من حس میکنم این موافقتش یعنی خودشم دوست داره از بلاتکلیفی دربیاد،یعنی حال الانمون خواسته ی اون نیست،پس این موضوع که بخواد به این روش رابطه رو تموم کنه منتفی هست،نظر شما عزیزان چی هست؟
در جواب امین عزیز که به اسیب های دوستی های امروزی اشاره کردن باید بگم باهاش موافقم،شاید اگه به عقب برمیگشتم این رابطه رو به صورت احساسی شروع نمیکردم،ولی الان دیگه دیر شده،جالبه بدونید بارها گفته که پیشنهادش برای رهایی از این وضع،اتمام رابطه تا زمان خواستگاری هست،یعنی حدود یکسال و سه ماه دیگه،علت این پیشنهادش هم این بود تا اون موقع جفتمون با ذهن ازاد فکر میکنیم و شاید تا اون موقع هم یکم تشنه تر بشیم و قدر همو بیشتر بدونیم،بار ها شده این پیشنهاد رو داده ولی من قبول نکردم چون دلیل هاش برام منطقی نیست،البته اینم بگم تهه دلم میترسم اگه با این وضع فاصلمون زیاد بشه دیگه دستم بهش نرسه،در این موردم راهنماییم کنین ممنونتون میشم.
سلام مجدد اقا رامین ...
پسر خوب مرد که غر نمی زنه ... فقط بعضی وقتا مردانه ! گلایه می کنه ... مختصر کوتاه و مفید ...
ببین دوست عزیزم شما در سنی با اون خانم وارد رابطه ی احساسی و عاطفی شدید که هر دو در شور و هیجان بودید با این تفاوت که خانم ها جلوتر هستند(منظورم اصلا بحث این نیست که زودتر فهمیده میشه یا بر عکس و ..) می خوام بگم ایشون الان در سنی هستند که خیلی بهتر و عاقلانه تر از شما می تونند تفکر کنند راجب اینده زندگی خودشون با شما ... نه این که شما بدید یا خوب ... ولی خیلی بهتر از شما می تونند احساساتشونو الان کنترل کنند چون اون مرزو رد کردند ... حالا این حرف من یادت باشه ... شما هم بذار به سن 24 یا 25 برسی متوجه میشی چی می گفتم این موقع ... اما خب الان مشکل چیه و چاره اون چی !؟
ببین اقا رامین ما نه شما رو می شناسیم ... نه اون خانم ... نه می تونیم قضاوت کنیم بین شما اصلا عشق واقعی بوده یا نه ... اگه واقعی بوده الان هست یا نه ... اون خانم ته دلشون شما رو الان هم دوست دارن یا نه ... واسه ایشون خواستگار مناسب اومده یا نه ... ایشون مثلا غیر مستقیم از شما به خانوادشون و شرایط شما گفتن و مثلا خانواده ایشون مخالفت کردن ... و ایشون در پی چاره هستن یا خیر ... ببین اینا فقط چند دلیل از هزاران دلیل خوب یا بد بود ... اما به نظرم مهم دلیل نیست ... مهم میدونی چی هستش ؟!
الان وقت این نیست بخوای فکر کنی که چی شده و چی نشده ... به نظرم هر دوی شما عاقل هستید ... فکر می کنم اگه دلیل .. دلیلی قابل گفتن بود ایشون بعد این همه مدت و صمیمیت بهتون می گفتن ... پس اگه نمی گن... یا صلاح نمی بینند که به نظرم بهتره به ایشون اعتماد کنید ... یا واقعا بنا به دلایلی نمیشه الان بگن پس بهتره صبر کنید .... گیریم یک خواستگار خوب برای ایشون اومده باشه (ببنید فرض محال میگیم و یه وقت مدیون ایشون نشیم و شما هم به ایشون بدبین نشید) و ایشون مردد شده باشند.. به نظرتون صلاحه ایشون بگن من این شرایط پیش اومده و ... الان سرد شدم ... یا اصلا گفتیم فرض محال و این طور نباشه و شما مستقیم و غیر مستقیم این سوال رو از ایشون بپرسید ... می دونید چقدر ایشون از شما دلگیر می شند و نسبت به شما حس های منفی پیدا می کنند و... ؟! می دونید یا نه .. . . . . . .
شما میگی همه جوره تامینش کردید و... منظورت فقط عاطفی هستش دیگه !؟ اخه در رابطه ی پنهانی شما که نمیشه همه جوره ایشونو تامین کنی ... به این فکر کردی شغل و درامد شما چقدر هستش چقدر در شان ایشون و خانودشون هستش ؟ به این فکر کردی روز خواستگاری تونی سرتو بالا بگیری و بگی چی هستی ؟ به فکر این هستی که بعد ازدواج بتونی زندگی درست و حسابی برای ایشون درست کنی ؟ هر وقت به اون مرحله زسیدی اون موقع میتونی بگی همه جوره ایشونو تامین کردی ...
دوست من اقا رامین ... سخته ... منم این روزا رو داشتم حالا نه مثل شما و به شدت شما... البته تا شدت رو پی تعریف کنیم و واحد اندازه گیریش چی باشه ... فقط خواستم بگم می دونم سخته ... ولی یادت باشه یک پایان تلخ بهتر از یکی یک تلخی بی پایان هستش ... تو قراره مرد زندگیت باشی ... باور کن اگر احساس عجز کنی از چشم هر زنی می افتی ... اگه قرار باشه با منت به ایشون برسی واقعا ارزششو داره ؟! اینو روزی می فهمی که اگه با منت برسی و دیره ... ببین اگه این رابطه همین طور ادامه پیدا کنه چی میشه !؟ ایشون هی دلسرد تر ... شما هی بیش تر غر زدن و.. باعث میشه از چشم هم بیفتید تا جایی که حریم ها بینتون شکسته بشه و از هم خداحافظی کنید برای همیشه و....
ولی اگه دور شید و قسمت هم باشید ... ایشون خوب قکر می کنند ... یا در نهایت دوباره مثل گذشته میشند و چه بسا مشتاق تر از گذشته برای وصال با شما ... یا کلا رابطه تموم میشه ولی بدون هیچ کینه و...
اقا رامین ... ببین البته رفتار های شما اقتضای سنتون رو داره و... ولی واقعا یک مرد این طور نیست دم به دقیقه هی بخواد همسرش بهش پیام بده ... هی براش تنش و استرس ایجاد کنه ... فلان جا رو بهم گفتی یا نه و...
یک مرد میدونی مثل مرد به همسرش نظارت داره طوری که خودش هم متوجه نشه ... اگه یک روز داشت خطا می رفت قبل این که دیر بشه خیلی به روش مردانه ی خودش اونو از اشتباه باز میداره ... عکس تو اینستا گذاشتن یا نه رو هم باید یا باید به عنوان یک معیار قبول کنی یا نه ... یا دوست داری همسرت اهال این چیزا نباشه یا باشه برات فرقی نداره پس باید برای یکبار این مسایل رو مردانه بین خودتون حل کنید و تمومش کنید این بحث ها رو ....
پسر خوب از من می شنوی عجله نکن ... نه نیازی به مشاوره رفتن هستش ... نه به این که به ایشون استرس وارد کنی و مثلا فلان روز مهلت بدی و.. چون اولین نفری که پشیمون میشه خود شما هستی ...
فقط فعلا زیاد تو دست پاشون نبایشید. .. هی هم بهشون غز نزنید ... تا بهتون یک متنی بگم با اون کلیت بهشون بگید ... مطمئن باشید به امید خدا در نهایت هر چی بشه شما در اوج خداحافظی خواهید کرد !!! یا در اوج ادامه خواهید داد ...
ادامه دارد ... .
تشکر و قدردانی فراوان از دوست عزیزم فدایی یار(ببخشید اسمتون رو نمیدونم)
عرض کنم خدمتت که همه ی فرمایشاتت رو قبو دارم و خودمم کم کم دارم به همش میرسم و خداروشکر الان خیییلی شبیه اون مرد واقعی که میفرمایید شدم،فقط بدیش اینه اثر اون روزهای به قول شما بچگی خودم به راحتی از ذهنش پاک نمیشه،فقط درمورد بند 5 که فرمودین باید بگم خانواده های دو طرف کاااامل در جریان برنامه های ما و اینده ای که چیدیم بودن،از لحاظ خواستگاری و درامد و ازدواج خداروشکر من هم کار میکنم هم درس میخونم،از لحاظ مالی هم خداروشکر دستم خالی نیست،یعنی از اون لحاظ هم اون میدونه هم خودم که از پس اداره زندگی برمیام.بازم ممنون از لطفت،منتظر بقیه راهنمایی هات هستم.
با سلام
شما به نظرم ناپخته عمل کردید که البته به خاطر سنتونه.اولا که عشق و محدودیت جور درنمیاد. شاید اولش بعضی از خانم ها خوششون بیاد از اینکه ببینند نامزد یا همسرشون بهشون بگه فلان کار رو نکن و یا فلان چیز رو نپوش ولی این ها اولشه. دوست دانشگاه خود من با همچین مردی در ارتباط بود و آخرهای رابطه واقعا خسته شده بود. اگرم نگران سلامتی و امنیت ایشون هستید قضیه رو به همین شکل مطرح کنید.من خودم به شدت برای شوهرم نگران میشدم چون محل کارش خارج از شهر بود و گاها موبایل خط نمیداد و به همین شکل ازش خواهش کردم هر وقت جلسه ای داره یا به هر دلیلی مکانش عوض میشه اینکه کجا میره و مسیر چقدر طول میکشه رو بهم اطلاع بده تا نگران نشم و خودم هم متقابلا همین کار رو کردم.پس اگر قراره ایشون به شما اطلاع بده کجا میره و چکار میکنه شما هم باید بهشون اطلاع بدید. مورد دوم اختلاف ستنونه.این قضیه پذیرشش برای جامعه در کل هنوز آسون نیست.با اینکه اختلاف سنتون کمه ولی همین بزرگتر بودن ایشون باعث میشه تا حدودی به درستی این رابطه شک کنه.حالا اگر شما خیلی ناپخته و احساسی عمل کنید کار بدتر هم میشه.بهتون پیشنهاد میکنم کتاب "رازهایی درباره زنان که هر مردی باید آن ها را بداند" را تهیه کنید.میتونه توی درک نامزدتون خیلی کمکتون کنه.نویسنده کتاب خانم باربارا دی آنجلیس هستند.
در مورد پیشنهادی که دادن در مورد قطع کردن رابطه تا خواستگاری هم این نظر شخصی منه و من اون خانم رو نمیشناسم که بخوام بگم حتما نظرم درسته.ولی به عنوان یک زن این رو میگم که ایشون به نظر میاد به شدت مردد شدن و یا نمیخوان از نظر احساسی وابسته بشن به شما و قصدون اینه که فاصله بگیرن و اگر قضایا جدی شد بتونن منطقی روی شما فکر کنن یا اگر وابسته شدن میخوان این وابستگی کم بشه باز هم به همون دلایلی که بالا گفتم.به هرحال یکی از مهم ترین جنبه هایی که برای خانم ها توی مرد زندگیشون مهمه "قبول داشتن" طرفشونه.یعنی طرف انقدر پخته باشه که ما بتونیم قبولش داشته باشیم و وقتی نظری میده 60 درصد موارد ببینیم روی پایه و اساس درست و منطقی و با فکر حرف میزنه و کار میکنه.اگر توی رابطه مثلث "قبول داشتن" و "دوست داشتن" و "احترام گذاشتن" نباشه خانم ها نسبت به رابطه سرد میشن اکثرا.