-
با سلام
خوب وقتی زنگ زده و ایمیل فرستاده یعنی اینکه جای نگرانی نیست ولی خوب شمام نباید زنگ بزنی.به این زودی ازت نامید نمیشه که بخواد به طلاق فکر بکنه یکم بهش مهلت بده رفتارای گذشتشو مرور بکنه.حالا که پای خانوادتو به میون کشیدی اگر بدون اطلاع اونا بخوای کاری بکنی حمایتشون رو از دست خواهی داد.
اگر هم نیاز به دارو رو در خودت حس میکنی بهتره زیر نظر پزشک باشه.
-
سلام المیرا خانم ... اینقدر بی تابی و ناراحتی نکن دختر خوب...
اخلاق شوهر شما یه جاهایی شبیه شوهر منه... پای منطق که وسط باشه دیگه دوست داشتن اهمیت چندانی نداره... البته من بعد از سه سال فهمیدن که ای دل غااااافل چه اشتباهاتی داشتم و کجاها باید چطور برخورد میکردم که نکردم... الان خدا رو شکر خیلی از مشکلاتمون حل شده و همش به خاطر اینه که من فهمیدم باید چطور برخورد کنم...
دختر خوب شوهرت بهت علاقه داره ومطمئن باش دیر یا زود دوباره به زندگیتون برمیگردید.
پس بهتره الان به جای ناراحتی فکر اساسی بکنی و واااااقعا از ته دلت بخوای که دیگه اون المیرای سابق نباشی
بزرگ ترین اشتباهاتت تا به الان که ازت میخوام تحت هیچ شرایطی اونها رو دیگه انجام ندی:
1- همیشه و در همه حال و در تماااااام شرایط به شوهرت جلوی خانوادش احترام بذار... حتی اگه از دستش عصبانی و ناراحت باشی.... این مسال خیلی خیلی مهمه.... خواهش میکنم هیچوفت فراموش نکن
2- هرگزززززززززززززز از خانواده شوهرت پیش شوهرت بدگویی نکن... هرگز و تحت هیچ شرایطی (حتی اگه خواستند تو رو بکشند.. البته ببخشیدا ولی واقعبته)
3- هرگزززززززززز از خانوادت پیش شوهرت طرفداری نکن و هروقت شوهرت انتقادی از خانوادت کرد مبادا به خانوادت منتقل کنی.... مباااادا.... اگر چیزی گفت بهترین راه سکوته... اصلا نیازی نیست طرفداری از خانوادت بکنی
4- فایل اقتدار مرد دکتر حبشی رو گوش بده و حتما حتما سیاست های زنانه رو توی زندگیت در پیش بگیر... که خیلی از قافله عقبی عزیزم
و اما الان:
اعتماد به نفست رو ببر بالا... به فکر جبران اشتباهاتت باش.. به خانوادت دیگه هرچی گفتی همینجا تمامش کن... وقتی شوهرت زنگ زد بهش بگو میخوام با هم حرف بزنیم..... بعد باهاش برو بیرون و به خاطر اینکه پیش خانوادش بد حرف زدی و به خاطر اشتباهاتت معذرت خواهی کن و بگو که تمام سعیت رو میکنی که اشتباهات گذشته رو جبران کنی بهش بگو ولی از تو هم انتظار دارم صبورتر باشی و نذاری بحثهای بینمون به خانواده ها کشیده بشه.. یادت نره حتمااا ازش معذرت خواهی کن... نترس پر رو نمیشه... بعدش هم با خانوادت حرف بزن وبگو که تو هم اشتباهات زیادی داشتی....
-
ممنون نارجیس عزیز.به خدا تا قبل این دعوا هیچی ازش به خانوادم نگفته بودم همه رو تو خودم ریختم ولی بعد این دعوا بدجور داغونم کرد بعد اومد اون طوری باهام برخورد کرد رفتنی از خونمونم فحش داد خیلی ناراحت شدم. کلا تو دعواها خیلی فحش میده .همه حرفایی که تا حالا زده بود و گفتم.چون اون این مدت هرچی من بهش گفته بودم به خونوادش خبر داده.پشت سر منم تازه حرف میزنه با خانوادش فکر کنم که اونا انقدر راجب من بد فکر میکنن.اخه این درسته جلوی مادرش هرچی از دهنش دربیاد بگه.همش میگه ازت راضی نیستم.همش میگه اشتباه کردم باهات ازدواج کردم.البته مادرشم خیلی دخالت کرد تو این موضوع.اگه عروسی کرده بودیم و خونه خودمون بود مطمناً دعوا به اینجا نمیکشید.فقط مادرشو نفرین میکنم که انقدر باعث ناراحتی من و خانوادم شد.مادرش خیلی اصرار می کرد ما از هم جدا شیم.همش میگفت کاش میمردی با این ازدواج نمیکردی.همسرمم خیلی وابسته است به مادرش فقط حرف اونو قبول داره.همیشه فکر میکردم انقدر که دوسم داشت موقع ازدواجمون همیشه پشتم می ایسته ولی اشتباه میکردم.کاش اصلاً خوشگل نبودم ولی شانس داشتم.میدونم خودمم خیلی مقصرم.دوستام میگن تو که چهره زیبایی داری طلاقم بگیری سریع ازدواج میکنی اما من نمیخوام جدا شم.میخوام زندگیمو بسازم.چون هیچ تلاشی نکردم برای این زندگی فقط غر زدم و گیر دادم و دعوا کردم. منم جای اون بودم دلزده میشدم.کاش بتونم تحمل کنم.
-
وااای خدای من کلی برات نوشتم همش پاک شد... چون کلاس دارم خیلی نمیتونم مثل قبل کامل بنویسم ولی اینو بدون:
شوهرت به مادرش وابسته است.... اینو همیشه یادت باشه.... پس باید چیکار کنی؟؟؟
بااااااااااااااااااااااید به مادرش احترام بذاری.... بااااااااااااید به شوهرت نشون بدی نه تنها با مادرش و خانوادش مشکلی نداری بلکه اونا رو دوست هم داری.............
بهت قول میدم وقتی تو پیش قدم بشی و به خانوادش احترام بذاری شوهرت کم کم خودش بدون اینکه تو چیزی بهش بگی متوجه اشتباهش میشه و با خانواده تو هم خوب میشه........
به عنوان تجریه بهت گقتم عزیزم.... هیچوقت هیچوقت یادت نره.... همیشه وقتی در مورد مادرش باهاش حرف مزنی طوری حرف بزن که انگار داری در مورد بهترین دوستت حرف میزنی.............
کیلد راه حل مشکلت تو زندگی همینه عزیزم... و بعد اون مواردی که بهت گفتم...
یادت نره وقتی زنگ زد حتما حوابشو بده و وقتی دیدی داره اروم حرف میزنه یگو مخواستم اگه میشه با هم حرف بزنیم... بعدش که رفتید بیرون اصلاااا حرفی نزن که جنبه انتقاد داشته باشه... وان خودش میدونه کجاها اشتباه کرده.. بهش بگو میدونم یه حاهااییی من اشتباه کردم .... البته اگه خوب سیاست داشته باشی کاری کنی که بیشتر اون حرف بزنه... هر چی گفت بگو باشه... بهش حتما بگو که چققدررررررررررررر دلت میخواد رابطت با مادرش خوب باشه.... (حتی اگه ته دلت اینو نمیگه).. بهش بگو مادرت زن خوبیه...خلاصه یه خورده هندونه بذار ذیر بغلش.... بعد هم به هم قول بدین همیشه بجثها بین خودتون باشه.
یادت نره: اول و آخر احترام به خانواده شوهرت همیشه و در همه حال
-
شوهرت نیومد دنبالت چون حمام بود و نمی تونست که بیاد
این که اشتباهی توش نیست
اون ساعتی هم که شما بهش گفتی برو حمام ایشون نرفتن حمام
اینجا هم شوهرت اشتباهی نکرده شما که مدیر برنامه یا برنامه ریز شوهرت نیستی که !
اما نمی دونم چرا شما که مهمون شون بودی رفتی تو خونشون بغ کردی و نشستی
چرا شوهرت گفت از سر کار میای خسته هستی شما متاسفاه نگرفتی و ناجور ا سر بالا بهش جواب دادی
حداقل براش لوس میکردی ناز می اوردی میگفتی امروز کارم زیاد بود ، استرس داشتم ،مدیر امده بود و....حالا هم پیاده امدم ماشین نداشتم و...
تو این دعوا شما اشتباه کردی شما اتیش اوردی که یه دعوا پا بگیره وگرنه خبری از دعوا نبود قرار بود با هم برید مهمونی
شما بی احترامی های خانوادش را قشنگ میبینی
اما بی احترامی هایی که خودت به اونا کردی را اصلا نمی بینی
خیلی واضح بهت گفته و ازت خواسته که احترام خانوادش را داشته باشی اما شما فقط همان کاری را میکنی که دلت می خواد به درخواست شوهرت هم محل ندادی به هر حال پدر و مادرش از شما بزرگ ترن شما باید احترامشون را نگه داری
ببین الان بابات باهاش چه برخودی داشته !!
چه جوری هست که پدر شما میتونه پشتت در بیاد و و ازت طرفداری کنه و به شوهرت هر چی خواست بگه
اما خانواده شوهرت باید در مقابل بی احترامی های شما چیزی نگن ؟!!؟ یه بام دو هوا شده
فرض کن زن دایی یا زن برادرت دقیقا همین رفتار شما را داشته باشه برخورد مادرت با ایشون چی جوری بود ؟؟؟
شما با هر کسی که زندگی مشترک آغاز کنی حتما و قطعا
باید احترام خانواده شوهر را نگه داری
باید به شوهرت احترام بگذاری
و حتما و قطعا باید این خودبینی را کنار بذاری
تا بتونی زندگی شیرینی داشته باشی
شما هر قدر خوش قیافه هم باشی شوهرت و بقیه ملت ایران به خاطر قیافه ات بهت احترام نمی ذارن
بلکه دقیقا اون طوری باهات برخورد میکنند و احترام میذارن که خودت برخورد میکنی
با قیافه خوب شوهر گیر میاری ولی با این اخلاقی که داری زندگی شیرینی و شادی نخواهی داشت
تو اگه بخوای اخلاق شوهرت عوض بشه ، خانوادش تو را دوست داشته باشن ،رابطه شوهرت با خانواده شما خوب باشه باید اول از همه خودت تغییر کنی و در ضمن به شوهرت هم فرصت تغییر بدی
-
سلام ،ببین عزیزم اگه زندگیو شوهرتو دوست داری باید بعضی وقتا از خود گذشتگی داشته باشی تو با یه زنگ چیزی از دست نمیدی،ولی اگه بعدا دیر بشه،بعد پشیمون بشی بگی کاش زنگ زده بودم چکار می کنی؟ تو زنگ بزن ولی حرف دعواینارو پیش نکش ببین شوهرت چی کیگه اصلا عصبانی نشو فقط یه احوال پرسی ساده راحب دعوا حرف نزنید،بعد که یکم گذشت راحت بدون هییچ عصبانبتی یا بدونه اینکه صداتو بلند کنی بهش بگو من میخوام مشکلمون حل بشه،هم من اشتباه کردم هم تو اشتباه داشتی میخوام زندگیمونو با هم بسازیم اگه میتونی پس با هم درستش میکنیم،خوبه که الانمشکلاتمونو حل کنیم،
-
شوهرت برا به دست اوردنت با خانوادش جنگید و جلو همشون ایستاد تا به تو برسه
اما شما تا خانوادت گفتن طلاق و جدایی فوری قبول کردی و حاظر نیستی پشت خانوادت را خالی کنی و مقابل شوهرت تو سنگر پدر و مادرت ایستادی
چقدر عاشقانه شوهرت تو را می خواست و متاسفانه چه اشتباهی تو انتخاب عشقش کرد
و هنوز ازش جدا نشدی و فقط تو دوران قهر هستی و میگی بی شوهر نمی مونم چه اهنگی از وفاداری سر دادی
-
ممنون از دوستان عزیزم.
همه اشباهاتمو به گردن میگیرم.من فقط میخوام برگرده.تو این 5 سال انقدر از هم دور نبودیم.به نظر شما هنوز دوسم داره.؟؟منظورش از این که دیگه زنگ نزده یعنی چی؟؟؟؟؟؟بخدا به زور حتی دارم نفس میکشم.احساس میکنم یه توجهی از روم قطع شده.اخه همش بهم زنگ میزد خیلی دلش میخواست من همیشه پیشش باشم باهم باشیم شاید این رابطه رو اون نگه داشته بود ولی من همیشه بهانه های مختلف نمیرفتم پیشش. یا اگه میرفتم یه بهونه ای میوردم که زود منو برسونه خونمون .خیلی احساس ناامیدی میکنم.کاش الکی دعوا نمیکردم.دوستان عزیزم دعا کنید برگرده.احتمالش خیلی زیاده مامانش نزاره برگرده.چون معتقده ما نمیتونیم باهم زندگی کنیم.ولی من همسرمو دوست دارم.دلم برای محبتاش تنگ شده.نمیخوام از دستش بدم.وای خدا..........
-
سلام... اینقدررر عجول نباش.. فرصت خوبیه که هر دو تون به اشتباهاتتون پی ببرید مخصوصا برای خودت...
اشتباهت رو قبول کردی؟ یعنی تصمیم جدیدی که از الان گرفتی چیه؟
میشه لطفا بگی تا ما هم بدونیم..؟
-
سلام
فعلاً که منتظرم ببینم چی پیش میاد.من که هیچ وقت نمیزنگم.خودش مقصر بوده.شاید اصلا اینطور صلاحه که ما از هم جدا شیم.اگرچه خیلییییییییی برام سخته.ولی کاری از دستم برنمیاد.خودش باید بیاد ببینم تصمیمش چیه. چرا قسمت من باید اینطور شه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟نمیییییدونم.