-
سلام دوست عزیز :72:
داستان زندگیتون رو خوندم.
اول اینکه به نظر من خیلی کلی صحبت می کنید در بعضی موارد. مثلا از بی تعهدی یا خیلی موارد دیگه صحبت می کنید ولی توضیح نمی دهید کامل.
من از نگاه یک شخص سوم بیشتر حق رو به همسرتون می دهم. اینکه می فرمایید پیش مشاور رفته اید و مشاوران حق رو به شما داده اند برای من جای تعجب داره واقعا! شما همین مواردی که در بالا مطرخ شده رو به هر مشاور منصفی بفرمایید حق بیشتری رو به همسرتون می دهد. البته ایشون هم مقصر است در مواردی قطعا مثل عدم زنانگی و ... که این موارد هم بیشتر به کارکردن ایشون در بیرون از منزل مرتبط است. زنی که در بیرون از منزل کار می کنه وقت و انرژی کمتری برای زنانگی دارد.
می تونم یه سوالی بپرسم. خونه و ماشین و بقیه دارایی ها به نام شماست یا همسرتون؟ :82:
-
برای کسی که میخواد بره دلیل نیاز نیست، هزار بهانه وجود داره. برای کسی که میخواد بمونه هیچ بهانه ای لازم نیست.
دوست عزیز من
بیخود سعی نکن بهانه تراشی کنی و خودتو گول بزنی. گیرم که دیگران را بشه گول زد و ازشون تاییدیه گرفت اما با وجدان خودت چیکار میکنی؟
دست کم این دم آخر مثل مرد رفتار کن و طرفت رو نشکن. برو بگو تو خوبی و هیچ عیبی نداری اما من نمخوام زندگی کنم. بیخود عیب نذار. کارتو بکن
اما بهت بگم طرفت انقدر مرد بوده که حقوقش را بی کم وکاست برای زندگی گذاشته و کمکت کرده پیشرفت کنی و تحصیل کنی. گیرم ایراداتی هم داشته که همه دارن. میری و بعدها میفهمی چه اشتباهی کردی. ولی دیگه نمیتونی بمونی پس زودتر و بی دردسر برو تاوانشم بده و برو.
-
در سن 31 سالگی ازدواج کردی در حالی که
یه شغل ثابت با درامد متوسط هم نداشتی
پس اندازی نداشتی
خانواده محترم هم ازت حمایت مالی نکردن
اینا به چشمت نمیاد
حالا که زن (((کارمند ))) گرفتی بهت میگن زندگی الان شما به خاطر مدیریت مالی خوب شماست !!!!!!!! :58:
چرا این مدیریت مالی خوب الان را قبل ار ازدواج نداشتی ؟؟!!!
چرا برا بابات این مدیرت مالی خوبت را صرف نمی کنی تا زندگی شون از این رو به اون رو بشه ؟
شما که اینقدر خانواده خوبی با درک و فهم خیلی عالی داری خیلی بهتر می تونی با مدیریت خوبت زندگی اونها را متحول کنی !!!!
زنت همه حقوقش را دو دستی تقدیمت میکرد وتمام هزینه هاش را هم خودش تامین میکنه این اصلا به چشم شما و خانوادت نیامده (خیلی اقایی )
ببین مردی که میره سر کار وقتی میاد خونه خسته هست اگه کسی ازش توقع داشته باشه وقتی میرسه خونه ظرف بشوره جارو بزنه شام نهار درست کنه سبزی مرغ پاک کنه و فریز کنه و..... واقعا خیلی بی انصافه
حالا شما از همسرت توقع داری هم کار بیرون برات انجام بده و هم کار داخل خانه !!!!!
همه میدنند که خانمهای کارمند مثل خانمهای خانه دار نمی تونند خونه را اداره کننند
در مورد قضیه مالی هم کاملا حق را به خانمت میدم
خیلی ادم پر توقعی هستی
با حساب بانکی و پول ایشون وام گرفتی حواست کجاست ؟ نمیدونی که پول مال خودش هست ؟
در روابط زناشویی هم نمیشه با اطمینان خاطر گفت فقط یه نفر مقصره
شما همش دنبال تغییر خانمت بودی و اصلا هیچوقت به خودت نگفتی که شاید منم یه کناه خیلی کوچک داشته باشم
شما خیلی خودت را بالا می بری خیلی خودت را بیگناه و طلبکار میگیری و اصلا حاظر نیستی خودت را بببینی فقط می خوای ابر و باد و ماه و خورشید و فلک برا شما و به میل شما باشند
شما هم هیچ وظیفه ای نداری حنی تا حالا خانمت را تامین مالی هم نکردی و بر عکس همیشه ایشون بودن که شما را از لحاط مالی ساپورت کردن و نگذاشتن اب ته دلتون تکون بخوره و شما اصلا درک نکردی که ازدواج کردی و باید همسرت را تامین مالی کنی خوشبختش کنی مهربونی کنی تو کار خونه بهش کمک کنی و....
روی همه مردا را سفید کردی :104:
متاسفم برا زنی که با تو زندگی میکنه :54:
-
با سلام
من نظرات دوستان رو خوندم و با خیلی هاشون موافقم. دید از بالا به پایین شما، نداشتن نقش مرد در زندگی و در نتیجه نداشتن فرصت برای خانمتون برای زنانگی کردن،
کوتاه اومدن بیش از حد همسرتون و پذیرفتن همه مشکلات از سمت ایشون.
من حس می کنم تغییر نگاه شما و تغییر همسرتون البته نه در جهتی که شما انتظار دارین میتونه مشکلات شما رو تا حد قابل توجهی حل کنه.
ببینید.زن بودن و لطافت زنانه تا حد زیادی به مردی بستگی داره که در زندگی یک زن وارد میشه.شما نتونستید در طول زندگی زناشویی حس خواستنی بودن و
زن بودن و لطیف بودن رو به همسرتون بدین. ازش استفاده مالی کردین و متاسفانه جوری که در نوشته هاتون هم مشخصه ایشون رو مرتب مورد سرزنش و تحقیر قرار
دادین و این حس رو که اون نادونه و مدام اشتباه میکنه بهش انتقال دادین.
مطمئن باشین با وجود تاثیراتی که ایشون از این زندگی گرفتن با وجود جدایی از شما باز هم نمیتونن زندگی خوبی داشته باشن.
ایشون در طول زندگی با شما به یک زن سرکوب شده و تحقیر شده و دارای ویژگیهای مردانه تبدیل شدن.
حداقل برای راحت تر شدن وجدان خودتون هم که شده سعی کنین برای یه مدت هم که شده از رفتارهای قبلیتون دست بردارین.
البته اگر همسر شما کمی بیشتر قدر خودش رو میدونست و دست از تامین مالی شما برمی داشت ، و بیشتر روی زنانگی خودش کار می کرد و به قول شما دست از
تعصبات مذهبیش برمیداشت و به امور دنیایی بیشتر توجه میکرد، و به جای اینکه به شما قول تغییر بده خیلی قاطع باهاتون حرف میزد و از شما هم میخواست که تغییر
کنید،این در تغییر دیدگاه شما به این زندگی تاثیر داشت و شما در مقابل ایشون قدرشناس تر میشدین.
یادتون باشه ،یک زن در صورتی میتونه زن باشه که یه مرد واقعی کنارش باشه.
تغییر رو امتحان کنید،ضرر نمیکنید.
باهاش مثل یه زن برخورد کنین،حمایتش کنین .بهش عشق بدین براش مرد باشین تکیه گاه و حامی باشین.اون هم به مرور تغییر میکنه.
-
سلام.
یه سوال چجوری میشه قسمت خاصی از یک پست رو نقل قول گرفت؟ از دوستانی که بلدن این کار رو انجام بدن خواهش میکنم نقل قول هایی که صاحب تاپیک در مورد خانواده محترم خودشون و خانواده ی همسرشون گفتن رو نقل قول بگیرن و به ترتیب زیر هم قرار بدن. فکر میکنم صاحب تاپیک هم اگر نقل قول ها رو پشت سر هم بخونه به دیدگاه جانبدارانه و غیر منصفانه ی خودشون پی ببرند....
اگر هم دوستان وقت انجام این کار رو نداشتند شما خودتون یکبار دیگه برگردید و حرفهایی که در مورد خونواده ی خودتون و همسرتون میگید رو دوباره بخونید...
-
مادر من یک عمر کار بیرون کرد و خونه رو مثل دسته گل تحویل داد از همه لحاظ از پدرم بالاتر بود حقوقش هم چندبرابر پدرم بود تربیت ما بخش اعظمش توسط مادرم انجام شد اما اخرش فقط شاهد قدرنشناسی بودیم و چیزی جز این نبود...
تنها چیزی که بعنوان فرزند همچین خانواده ای میتونم بگم اینه که اگر زندگیتون ادامه پیدا کنه و فرزندی داشته باشید,حتی اگه همسرتون مثل مادر من مدام از خوبی های بابا بگه و بگه باید احترام داشت و دوسش داشت,باز هم فرزند واقعیت هارو میبینه
امیدوارم اگر زندگیتون ادامه پیدا کرد,کمی واقع بین تر باشید.
ببخشید که با سن خیلی پایین تر از شما حرفی زدم.
موفق باشید
-
خیلی ببخشید که اینطوری میگم ، تا حالا از خوندن هیچ پستی انقدر عصبی نشده بودم ، دوستان نظراتتون عالی بود ، من حرفاتون و تکرار نمیکنم ، فقط نمیدونم این آقا چطور روشون شده اینجا پست بذاره؟ نکنه توقع داشته همه بهش بگن باریکلام مرررررد ، تو معرکه ای که تا حالا با چنین زنی ساختی و اینهمه فداکاری از خودت نشون دادی ، دیگه وقتشه که این زن بی مصرف و طلاق بدی! توقع داشتی زنت خودش و فدات کنه ؟
-
سلام و سپاس از همۀ عزیزانی که نظر دادند، راهنمایی کردند، گله کردند، تحقیر کردند و به هر حال برای بهتر شدن اوضاع موضوع بنده را بررسی کردند.
باید بگم که به نظر میرسه بیشتر دوستان موضوع را خوب در نیافتند. ابداً این طور نبوده که با پول ایشون وام گرفته باشم. با پول ایشون درس خونده باشم، بهش توجّه نکرده باشم و ... . بخداوندی خدا اگر همین حرفهایی که زدید پیش خانمم بزنید، بهتون میخنده. چون حداقل اون منو توی این چند سال بهتر شناخته. البته تقصیر ندارید. شاید من نتونستم درست موضوع را مطرح کنم. من هم با نظرات غیرتمندانه و جانبدارانه دوستان موافقم.(هرچند برخی شمشیر را از رو بسته اند و فراموش کرده اند که کسی که اومده اینجا داره درد دل و بیان مشکل میکنه، راهنمایی و راهکار میخواد و نه تحقیر و سرزنش. حالا مهم نیست. نظر دوستان جهت خیرخواهی بوده و ازشون سپاسگزارم)
این را بگم که وقتی ما زندگی مشترکمون را شروع کردیم من شغل داشتم و درآمدم بیشتر از ایشون بود (فقط شغلم دولتی نبود). ماشین هم داشتم. مقداری پس انداز هم داشتم. هزینه هم میکردم. چون وظیفه ام بود. حقوقی هم که ایشون میگرفت بابت بدهکاریهاش جهت جهیزیه اش و وامهایی که پیش از ازدواج گرفته بود، هزینه میشد و چیزی ازش نمی موند که به قول یک از دوستانِ نظردهنده، دو دستی تقدیم من کرده باشه و من ازش بهره ای ببرم. فقط این را بدونید که هزینه قسط و اجاره های اولیه بالغ بر یک میلیون بود و حقوق طرف مقابلم حدود ششصد هفتصد تومان. حالا نمی دونم این معادله چطور با داوریهای دوستان، هماهنگ میشه!!!! اگر بگم من تا مدتها اصلاً نمی دونستم که چقدر حقوق میگیره، شاید باور نکنید... . این را بدانید که من مثل ایشون و البته در شرایط سختتر کار کردم. حتی همین زمانی که دانشجو هستم. چون وظیفۀ خودم می دونم. بی عرضه نیستم. پول در آوردن فقط با شغل دولتی نیست... من از مسیرهای موجّه دیگه پول در می آوردم. اگر میگم کار پاره وقت داشته یا دارم یا میگم درآمدم مطلوب نبوده، چون قانع نیستم و همیشه معتقدم باید تلاش کنم. فکر نکنید ایشون دو دستی پول را تقدیمم کرد و من هم اینقدر مغرور و نادان و تنبل و بی انصاف بودم که به بزرگواریهاش، خستگیهاش و ... توجّه نکرده باشم. الآن هم بحث ما سر مسئلۀ مالی نیست. من به عنوان نمونه یک مورد گفتم تا بدونید با پیامدی که از قِبَل چندبارۀ مسئلۀ مالی پیش اومد چه حال و هواهایی در زندگیمون شکل گرفت. مذهبی بودن افراطی و غیر قابل انعطاف که با خرافات توأم بشه و در تماما زوایای پیدا و پنهان شخصیت و زندگی یک فرد باشه، بسیار دردناک و خفه کننده هست. مسائل دیگه ای هم که ذکر کردم در جای خود مشکل ساز بود.
این نکته هم بدونید که معتقد نبودم که ایشون مثل یه زن خانه دار کار کنه. بلکه از اولش تا همین حالا تقریباً مشترک کار منزل را انجام دادیم. در مورد مسائل دیگه هم مثل بحث والدین، خانواده ها و ... عین حقیقت را نوشتم که خانمم هم قبول داره. در ضمن ما فقط با یک متخصّص و مشاور و روانشناس صحبت نکرده ایم که بخوان حق را به من بدهند. خانمم هم شخصاً صحبت داشته اند.
اگر در این زندگی ماشین خریدیم، در اختیار همسرم هست تا بتونه بهتر به کارش برسه. بارها گفته ام که هر زمانی بخواد اموال زندگیمون مال خودش. من چشم به مال و منال ندارم. همه مال و منال داشته و نداشته مان برای خودش. ولی چشم به داشتن آرامش و همون چیزی که خدا در قرآن میگه زن باید مایۀ تسکین و آرامش باشه، دارم. کاش همسرم فرمول این آرامش دادن و زن بودن را بلد بود. کاش به سفارشها و خواهشها و هشدارهای من توجّه کرده بود و فهمیده بود که به جای عبادتهای چندساعته در طول شبانه روز، اگر با من حرف بزنه، همفکری کنه، آرامش بده، به خودش برسه، با زنانگیش به خودش و من احترام بذاره و همسر بودنش را جدّیتر بگیره، بهتره. ولی افسوس که خدای اون خیلی ترسناک و عقده ای بود که شب و روز همسرم باید سجاده پهن میکرد و تسبیح و مفاتیح و ... . من هم بی اعتقاد نیستما. به خدا دین خیلی چیز خوبیه. خیلییییییییی. کاش بفهمیمش و عملاً توی زندگیمون باشه. نه اینکه فقط بخونیمش یا حفظش کنیم.
باز هم سپاسگزارم از عزیزانی که وقت گرانبهاشون را به موضوع بنده اختصاص دادند.
-
سلام جناب آرامش شما خیلی کلی صحبت میکنید اگه جزئیتز وبا ذکر مثال مشکلتون رو بیان کنید باعث جبهه گیری نمیشه ودوستان بهتر وروشنتر میتونند مسائل رو تحلیل کنند البته مشخص هست که مشکلات خیلی به شما فشار آورده وحالا که سر درددلتون رو باز کردید وگلایه میکنید به نظر برسه شما خیلی قدرنشناس هستید .
بهتر نیست مشکلاتتون رو به ترتیب اولویت بندی کنید و برای هرکدوم جدا توضیح بدید وهمفکری بخواهید ؟
برای مثال :1- زنانه رفتار نکردن همسرتون2- برداشت ایشون از مذهب واعمال مذهبی3- مسائلی که در ارتباط با خانواده شما وایشون پیش اومده و...
-
سلام آقای آرامش
مشاور هایی که رفتید آیا راهکاری برای حل مشکلتون ارائه دادند یا فقط همسرتون رو محکوم کردن و حق را به شما دادند؟فکر میکنم وظیفه مشاور راهکار دادن هست نه حکم صادر کردن!
همونطور که بعضی از دوستان اشاره کردند مطالب رو به طور کامل بیان نکردید و خیلی پراکنده گفتید.
چه ویژگی ای در همسرتان باعث شد شما ایشون را برای ازدواج انتخاب کنید؟
ببینید بعضی از خانوم های شاغل که وقت کمی برای خودشون دارند نمیتونند همزمان چند وظیفه را باهم انجام بدند و توانایی و ظرفیت بدنی و روحی آنها تا یک حدی هست.همسر شما اگر وقت زیادی رو بیرون از خانه میگذرونند مسلما فرصتی برای یاد گیری بعضی کارهای دخترونه را نداشتند. امکان این هست که همسرتان ساعت کاریشون را کم کنند یا مدتی را مرخصی بگیرند؟
حضور خانوم ها در محافل زنانه مثل مهمانی و باشگاه و مراکز آموزش هنری باعث میشه در کنار خانوم های دیگه ویژگی های زنانه شان پررنگ بشه.همسر شما نیاز دارن که تو این محیط ها قرار بگیرند.نیاز دارند مدتی وقت و انرژیشون رو صرف ظرافت های خودشون کنن.
توی همین سایت مطالبی در باره سیاست های زنانه وجود داره که خوبه شما این مطالب رو در اختیار ایشون بزارید.بهشون اعتماد به نفس بدید.برای تغییر کردن کمکشون کنید.مثلا براشون لباس هایی بخرید که دوس دارید.ازشون مهربانانه درخواست کنید آرایش کنن و وقتی این کارو کردن تعریف کنید و مثلا بگید:"واای چقد ناز شدی خانومم.همیشه همینجوری باش.شیطون تو هم بلدی دلبری کنیا ولی رو نمیکردی!"
همونقدر که خانوم ها باید سیاست زنانه بلد باشن آقایون هم نیاز دارند سیاست های مردانه را یاد بگیرند.اگر بهشون عشق و محبت بدید ،ایشون هم احساست زنانشون بیدار میشه.وقتی میخاهید از نحوه رفتارش انتقاد کنید بهش نگید :"تو چرا اینطوری هستی؟؟؟چرا مثل بقیه خانوما نیستی؟؟چرا ظرافت نداری؟؟"
باید بهش بگید: عزیزم دوس دارم یکم بیشتر وقت برای خوشگلیای خودت بزاری.تو ریحانه ای باید مثل گل:72: باشی.من بیشتر از مشارکت تو مسائل اقتصادی دوس دارم تو خانومِ خونم باشی.وقتی ناز میکنی و محبت میکنی واقعا دوس داشتنی میشی.:43:
همونطور که ایشون از مدیریت و درایت شما تعریف کردند شما هم از زحماتی که این مدت ایشون برای زندگی کشیدن قدردانی کنید.
لطفا کارهایی که این مدت برای بهبود زندگیتون انجام دادید کامل برامون توضیح بدید.حتی لحن حرف زدنتون را بگید.