نمایش نسخه قابل چاپ
من تو سایت همسریابی اشناشدم میدونم بهونش بوده دنبال رابطه بود اما من انقد دوسش داشتم نمیخواستم باور کنم که دنبال ازدواج نیس میخواستم یکار کنم مال من شه
میخواستم یکارکنم قصدش ازدواج باشه
چون من دختری نبودم بدرد رابطه بخوره
باورت نمیشه اون همین الانشم که ازش سرترم بازم واس من ناز میکنه
چقد بدبختم من
باورکنید دکترا،کار، تلاشام بیشتر بخاطر رسیدن ب سامان بود
سلام خانوم
از وقتی پست امروزتون رو خوندم، باوجود اینکه از قبولیتون کلی خوشحال شدم، ولی تمایل نداشتم بهتون تبریک بگم. خودتون بهتر میدونید که دلیلش همون بخش دوم صحبت هاتون بود.
---------
بگذریم،
بهتون بابت این موفقیت تبریک میگم و امیدوارم در تمام مراتب زندگی تون پیروز باشید.
---------------
خانوم zzzz چرا تلاش میکنید قدر خودتون رو ندونید؟!
احتمالا اگر همینجور ادامه بدین، تاپیک به دلیل انحراف از موضوع، قفل میشه.
لطفا یه تاپیک باز کنید با موضوع مناسب، تا دوستان نظراتشون رو بگن و شما هم هدف اصلی تون رو بیابید.
دوستان نگران شما هستن،
اونم قفل میشه
ساناز از دست رفت دیگه:((
سه ساله توفکرمه چکارکنم اخه
تواین سه سال میذاشتمش کنارتا ب کارام ب درسام برسم ولی تو ذهنم بود
اگه من خیلی با ارزشم چرا منونمیخواد؟ شاید قصدش ازدواجه که جوابمومیده اخه قبلا نمیداد
چقدخدا دوسش داره
تبریک می گم ساناز خانم :72:
بعضی وقتها فکر می کنم داری با ما شوخی می کنی
سه ساله داری با این افکار خودت را آزار می دی؟
خب چرا نمی ری دکتر دختر خوب؟