-
سلام دوست عزیز
:72:
اون میخاد یه جوری خودشو راضی کنه که اره در زندگیش یا در انتخابش اشتباه کرده و منتظره بهانست
پس بهانه دستش نده خانمی از امروز به بعد بیشتر در رفتارهای خودت دقت کن
تمرکزت را در کارهای خونه و رسیدن به خودت داشته باش اصلااااا در بحث ها جواب نده که مایه دلخوری بشه
سکوت کن اگه اون مقصر باشه خودش شرمنده میشه وازت معذرت خاهی میکنه خانه را پر از مهر ومحبت کن غذای مورد علاقشو درست کن
باید بشی یه خانم نمونه میدون هستی ولی گاهی وقتا ماها وقتی دلگیر میشیم دست پامون بسته میشه میخام بگم این جوری نباش خودتو نباز
لطفا این لینکها را به دقت بخون که اقای kha قید نمودن خیلی موثره
دیگه اسمی از دختره همسایه نیار چون حساس تر میشه اینکه میگی جلو تلوزیون میشینه سعی کن وقتی نیس کارهاتو انجام بدی زمانی که خونه
هستش پیشش بشین باهم گپ بزنین ببین به چه موضوعی علاقه داره یه کم طلاعات داشته باشی و مطرح کنی اونم مثل بلبل برات صحبت میکنه
در کاراش خیلی تاییدش کن
موفق باشین
-
ممنون از راهنماییتون
دوستانی ک گفتید به دخترهمسایشون گیر دادم بخدا حالم خیلی بده گیرندم چیکارکنم
میترسم ک منو دوست نداشته باشه و اون توی ذهنش باشه
آخه توی یکی از دعواهامون داشت تحقیرم میکرد منم یکی از خواستگارامو به رخش کشیدمو گفتم فلانی ۴سال پاشنه ی درمونو کنده بود و تو داری میگی چرا ۱سال ما داشتیم فکرمیکردیمو جوابمون برای ازدواج دیر بود و خیلی تحقیرم کرد ک نمیشه اینجا بیانش کرد. بعدش اون از دختر همسایشون ک ازدواجم کرده تعریف کرد گفت اخلاقش خیلی ازتو بهتر بودو.. منم کشم ازونجا شکل گرفتو گوشیشو چک کردم دیدم بلهه اسم دختره توی بلاک لیست تلگرامشه، بعدشم خیلی حالم بدشد و گریه کردم اون بازم میگفت اونیک فکرمیکنی نیست ک با پیگیریهای بنده بعدیکساعت اعتراف کرد ک اونه و تو چقدر باهوشی !! حالم بیشتر بده بخاطر اینکه من خودم یکی یکی مچشو گرفتمو اون دروغ میگفت بهم
حالا بهم گفته اون فقط درددل کرد باهام تازگیا و بعد ازدواجشونم بهم پیام داد ۲سال پیش،
حرفاش باهم تناقض داشت
دختره عشقش یکطرفه بوده به شوهرم قبلا و خانواده ی شوهرم اونو اذیتش کردند
حالا من میترسم ک شوهرم با دختره دست به یکی کنن و مارو دور بزنن ،شوهرم توی دعوا میگ این زندگی درست نمیشه و تمومش کن و دوستت ندارمو...
همه چیز دست در دست داده ک من فکرکنم شوهرم هوایی شده و به این دختر علاقمند شده توی فضای مجازی
خیلی حالم بده
ازطرفی هم ظاهر این دختره نسبت به من خیلی بدتره یعنی خوب نیست ظاهرش
ولی میترسم....
خواهشا دوستان عزیز کمکم کنید
ازکجا بدونم شوهرم منو دوست داره یا اونو?
درضمن شماره اون دخترو سیو کردمو بهش پیام تهدید آمیز فرستادم و گفتم ک بروبه شوهرت بچسب
من خانوادتو میشناسم و اگر مزاحم شوهرم بشی میام آبروتونو میبرم اونم جوابی نداد.
آخه شوهرم گفته بود اون اول پیام داده
-
هلنای عزیز ممنونم
درسته همش منتظر بهانست
مثلا میگ امروز و دیروز ۳ بار اعصابمو بهم ریختی و من هیجی نگفتم درصورتیک من چیزی یادم نمیاد و شاید اون از کارای من برداشت اشتباه کرده
خیلی خودشم حساسه
درصورت نیاز خودش فقط مهربون میشه بنظرم خودخواهیه
-
شما دوست داری مشکلت حل بشه یا همینطوری فقط میخوای تایپیک بزنی و پست بزاری؟!!!!
والا بخدا بعضی وقتها خودمو میگم وقتی تایپیکی رو میخونم توی جواب دادن حداقل نیم ساعت وقت یمزارم کلی فکر میکنم میگردم دنبال مقاله مناسب که بتونه کمک کننده باشه برای مراجع ولی خدایی به اندازه نصف وقت و انرژی که من میزارم مراجع این زحمت رو بخودش نمیده تا مطالعه کنه.یعنی حسی که دارم.....................................
برگرد مقالاتی که معرفی شده رو بخون میخوای زندگی ات را درست کنی یا نه؟
اینجا سایت مشاوره ای هستش لطفا شان و منزلت سایت را حفظ کنید بانو :72: میخوای مشکلت ریشه ای حل بشه خوب شروع کن از تغییرات در وجود خودت اعتماد بنفست را تقویت کن مهارت ارتباطی خودت را بالا ببر شناختت از مردان را بالا ببر توانایی ها و نقاط مثبت وجود خودت را کشف کن.از تجربیات و نظرات تخصصی مدیر و مشاورین و کاربرهای باتجربه استفاده کن...
شما فقط نشستی زوم کردی روی اینکهش وهرت چی میگه چیکار میکنه با کی حرف میزنه کی بهش پیامک میده و .....
این تمرکز را بزار روی خودت برای درست شدن زندگیت باید وقت بزاری انرژی بزاری و صبور باشی
نظر شخصی:بزار راحتت کنم اگه فکر میکنی با کاراگاه بازی و جستجو کردن و خانوم مارپل بازی در آوردن توی زندگیت میتونی شوهرت را ور دلت خودت نگهداری از الان بگم اشتباه میکنی.شخصیتت را طوری بالا ببر که شوهرت خودش دنبالت بیاد نه اینکه همش بهش چسبیدی و آویزونش هستی اینقدر خودت را پائین نیار دختر :102:
پ.ن:بانو اینجا کلاس درس نیست قرار نیست بیای پای تخته یا اینکه ازت سوال بپرسیم که سریع پاسخ میدی.مقالاتی که به شما معرفی کردم حداقل خواندن و بکار بردندش 3تا 4 ماه طول میکشه خود من که 3سال توی سایت هستم بعضی وقتها برمیگردن یک مقاله را چند باره میخوانم هردفعه هم یک مطلب جدید یاد میگیرم.پس لطفا بجای ادامه دادن این تایپیک شروع کن به خواندن مقالات و یادداشت برداری از نکات مهمش
-
سلام جناب ممنونم از راهنمایی دلسوزانتون. چک کردن گوشی همسرم فقط برای یکی دوشب بود و من همیشه در تعجب این بودم ک چرا شوهرم گوشیشو دست من نمیده و یا واهمه داره ازینکه من برم سمت مویایلش،ولی جرات نمیکردم چکش کنم ک یکی دوبار اینکارو کردم البته جلوی خودش . این اتفاق هم برمیگرده به قبل اینکه من عضو این سایت مفید بشم و در جهت کامل شدن توضیحاتم عرض کردم ولی اگر تکه تکه گفتم معذرت میخوام چونکه من تازه وارد هستم . حتما هم چندین بار مقالاتتونو میخونمو بهش فکرمیکنم ممنونم. تا مدتی بعد.:72:
-
سلام
خیلی خوبه که راه مشاوره را در پیش گرفتی و در پی حل مشکل هستی .... خیلی خوبتر خواهد بود اگر تمرکزت را از روی همسرت برداری و در پی رفع ضعفهای خودت باشی .
در میان کلام شما یکی از رفتارهاتون که آسیب جدی به مرد میزند ... رفتار مادرانه هست .... شما مادر همسرت نیستی .... همسر او هستی .... تذکر دادنهای آمرانه و عاقل اندر سفیه شما مرد را از مردی میاندازه و قدرت و توان را در او انکار میکنه و به ضعف اعتماد به نفس میرساند ..... چه بسیار مردان ضعیفی که یک زن دانا با زنانگی خودش به قوت رسانده ... و چه بسیار مردان توانایی که زنان ناآگاه به ذلت و ضعف مردانگی رسانده .....
هرگز به او بکن نکن نداشته باش ... از او ایراد نگیر و سرزنش نکن .... اینرا در حق بچه ها در روند تربیتی هم نباید داشت چه رسد به یک مرد .... گویی جای شما عوض شده و شما داری با ولایت با او برخورد میکنی ... گویی سرپرست وولی او شمایی و مواظبی اشتباه نکنه و اگر اشتباهی سرزد خودت را مسئول می دانی او را تربیت کنی و درستش کنی ...... این سیکل معیوب زندگی شماست و آسیب هایش ملاحظه می شود ..... در حالی که او بر شما ولایت دارد و شما باید تبعیت داشته باشی و انتظار شما برعکس است
وقتی در نگاه شما همسرت با 9 سال بزرگتر بودن بچه جلوه میکند و با همه ضعفهایی که به زعم شما دارد بزرگتری و مرد بودن او را نمی بینی .... از او غیر از اینگونه رفتار کردن انتظار داری ؟
کشش جنسی او به شما و کلاً این رابطه یک نکته مثبت هست ... اگر شما زن باشی و درست عمل کنی و ظرافتهای زنانه ات را بلد بشی خرج همسرت کنی از همین رابطه زناشویی بهترین لحظات را می توانی برای خودت و همسرت بسازی که ساعات بعدی زندگی شما را تا رابطه بعدی پوششی گرم و عاشقانه و رضایت بخش بدهد ... اگر شما در همین جنبه زنانه رفتار کنی و مهارت بخرج دهی مردت را گویی بر تخت سلطنت نشانده ای و احساس پادشاهی می کند و در این احساس ملکه ای در کنار خود می بیند که دلش می خواهد در عین افتخار به وجودش او را همه گونه مورد حمایت و مراقیت و تأمین قرار دهد و همینجاست که کار و کوشش و فعالیت به عشق او برایش لذت بخش می شود و احساس قدرت و توانمندی به او می بخشد ... خلاقیتهایش را فعال می کند و .....
اما در همین جنبه با مهارت رفتار نکردن زن و با نگاه صرفاً غریزه مدار دیدن همسر و حس اینکه فقط شما را برای همین میخواهد و نشان دادن نارضایتی ... ، تحقیر او را در پی دارد .... ، مرد بودن و قدرت مندی را از او می گیرد ... حس ناخوشایندی به او منتقل می کند و .... لذت عمیق و معنوی و ماندگار از رابطه را در او از بین می برد و بعدش .... فشل می شود و خود را حقیر می بیند که اگر غرغر و سرزنش ها و ایراد گیریها و تجسس و ...... در لحظات دیگر زندگی را به آن اضافه کنیم .... نباید انتظار پویایی و سرحالی و سرزندگی و .... از چنین مردی داشت.....
من باور دارم که نقش زن در زندگی برای مرد و فرزند بسیار محوری است و اگر زن باشد و زنانه رفتار کند و مهارت به کار گیرد کاری می کند کارستان و خانه و زندگی را می تواند تبدیل به بهشتی پر از لذت و آرامش کند .... اما افسوس از همه استعدادهایی که به زن برای همین منظور داده شده و زن از آن غافل است .....
ما زنها خود را و استعداد و تواناییهای زنانه خود و نقش اصلی خود را و مهارتهایی که لازم است داشته باشیم را درست نمی شناسیم چه رسد به شناخت مرد و نیازها و نقش و جایگاهش که لازمه بها داده شود .... والبته مردان هم در شناخت زن و نیازها و ظرافت هایش غالباً غافل مانده اند .... با همه اینها یک زن ، هم می تواند خود را به عنوان زن بشناسد ، هم خود را به او بشناساند و از نیازهایی که به او دارد بعنوان حامی و پناهش او را آگاه سازد ... آنهم ظریف و لذت بخش ..... تا مردش از اینکه می تواند حامی باشد و پناه و امنیت بخش او باشد به خود ببالد و .....
دلم میخواهد در پست بعدی بگویی وقتی ترا صدا میزند چگونه جواب می دهی ؟ ... وقتی از سرکار میاد چگونه هستی و چکار می کنی ... وقتی او نیست در خونه چه می کنی ؟ کار درآمد زایی که داری چی هست و در رابطه با آن چه حرفهایی به همسرت می زنی ؟ وضعیت خونه و زندگی شما چطور هست ؟ همسرت نسبت به سلیقه و خانه داری شما چه نظری دارد ؟ فضای خونه شما چگونه هست و شما در رابطه با آن و چیدمان و نظم و ترتیبش چه می کنی ؟ آشپزی را دوست داری ؟ نظر همسرت در مورد دستپختت چی هست ؟ همسرت از کدام ویژگی شما خوشش میاد و بیان کرده ؟
گله های همسرت از شما چی هست و در چه زمینه هایی اعلام نارضایتی کرده؟ دوست دارد شما چگونه باشی ؟
شما چه عیبهایی را در خود سراغ داری ؟
پاسخ صادقانه این سئوالات مهم هست تا بهتر بشود شما را راهنمایی داد
-
سلام فرشته ی مهربان بسیارممنونم از نکات دقیق و راهنمایی هایی ک در خصوص رابطه ی من و همسرم عنوان کردین:72: در پاسخ به سوالات شما باید بگم ک ،عیبی ک همسرم در من میبیند همون عیبی هستش ک من در اخلاق اون میبینم مثل حساس بودن و مغرور بودن و بالاتر دانستن خود از جهت مادیو معنوی.خانواده ی ما از این جهات بالاتر هستند و این باعث شد ک خواستگاری ایشان از من یکسال طول بکشد یعنی دوران نامزدی ما حدود یکسال بود. خانوادم خیلی راضی نبودند.همین موضوع باعث دلخوری همسرم و مادر ایشون شده و همیشه فکر میکنند ما خودمونو دست بالا میگیریم همیشه ولی من و خانوادم هرکاری ک از دستمون برمیومده انجام دادیم تا این فکرو نکنن و خانوادمم مارو کمی حمایت مالی کردند و ما ۲سال در واحد پدرم با شرایطی ک ۷ تومن برای پیش به پدرم داد فقط اونجا زندگی کردیم ک الان جای کوچکتریو خودمون رهن کردیم . ولی خوبی های منو شوهرم نمیبینه همش در کمین اینه ک من چه عیبی دارم و همینه نیمه ی خالیو میبینه،مثلا من هیچکدوم از دعواهامون یادم نمیمونه باوجود این همسرم در دعوای بعدیمون اینهارو ظاهر میکنه و یادم میندازه درصورتیک من اصلا یادم نمیمونه و قصدم واقعا زندگی کردنه نه جنگ و کل کل ! ایشون محیط کارشم چونک نزدیک بازار هستش محیط خشن و شلوغیه و باعث شده خودشم این خلقو خوی رو پیدا کنن. هروقت از سرکار میان من استقبالشون میرم با لبخند . با عشق غذا درست میکنم ولی اکثرا هم سیر به منزل میان شبها و هیچوقت نشده بهم بگه فلان غذارو برام درست کن . باوجود اینکه آشپزی من زبانزده و خودشم دوست داره. بزور شبها شام میخوره. تازگیها هم ک ازنظر عاطفی دچار کمبود شدم بیشتر به فضای خونمون رسیدگی میکنم و سرمو گرم میکنم
کارم گرافیکی هنری هستش و خودمو گاهی مشغول میکنم ک از تنهایی دربیام و درامدشم کمکم میکنه ک خرجهایی ک دلم میخواد برای خودم انجام بدم ک بروز باشمو شوهرم درتوانش نیستو انجام بدم ک توی دلم نمونه.
تازگیها شوهرم در منزل یواشکی سیگارم میکشه و قبلا بیرون اینکارو میکرد ک من کاملا مخالفم ولی زیاد بروش نمیارم ک من متوجه شدم. خودشو اکثرا با تلویزیون سرگرم میکنه و بقول خودش خستگیش با اون درمیره و اینکه شبها ۵ساعت حداقل پای تلویزیونه و جلوشم میخوابه .من بیدارش میکنمو بسمت جای خوابش هدایت میکنم هرشب ک البته اذیتم میکنه این کار،نمیدونم درسته یا خیر
امیدوارم تونسته باشم به سوالاتتون جواب مکفی رو بدم بازم ممنونم:72:
-
سلااااااام دوست عزیز:72::72:
خو ب شما نیمه پر ببین عزیز
مرتب خوبی هاشو بشمار برای خودت باز گو کن به یاد خودت بیار
اشتباه بزرگت اینه که ازش توقع نمیکنی که با شما ناهارشو میل کنه بهش بگو عزیزم من منتظرت میمونم تا بیای باهم غذا بخوریم یکی دوبار ناهار
نخور اومدش سفره اماده کن بعد اگه گفتش من سیرم شما چیزه اضافه نگو بشین ناها ر بخور خودش متوجه اشتباهش میشه
بعد همیشه سفرت آماده بچین منتها رنگارنگ سلیقه به خرج بده و فقط بمونه غذای اصلی که ممکنه سرد بشه وقتی اومدش بکش
اشتباه بزرگترت اینه که میزاری تنها جلو تلوزیون باشه بعد از چن ساعت یادش میکنی تازه اگه خودت خابت نبرده باشه
از امشب پیشش بخاب حتی جلو تلوزیون بایستی کمی سختی رو تحمل کنی تا بتونی به اون ارامش اصلی برسی
خانما تازه شبا کار اصلیشون شروع میشه پس لطفا سرسری نگیر بایستی حسابی براش جذاب باشی
در طول روز یادش کن تماسی پیامی که حاکی از این باشه که دلتون براش تنگ شده
برای غذا درست کردن صبح زود بدرقش کن ازش بپرس عزیزم چی دوست دارین براتون درست کنم این جوری خوشحال میشه که بهش بها دادی
بایستی کاری کنی اقتدارش حفظ بشه لطفا صوت کلید مرد دکتر حبشی رو گوش کن حتی فایل روابط جنسی خیلی کمکت میکنه که در بیان نیاز هات به جواب برسی
موفق باشین
-
سلام دوست عزیز
صورت مساله ات رو ببین
یه مرد متاهل و یک زن متاهل که شاااااید به هم فکر کنند!بر حسب برداشت شما
خب
این قضیه که جای نگرانی ندازه
چون در عمل حتی اگه فرضا شوهر شما بخواد شما رو بپیچونه ، مگه اون زن به همین راحتی میتونه از شوهرش جدا بشه که بیاد به وصال شوهر شما برسه؟!!!!
پس در عمل منتفیه
خب
می مونه بحث فکر و خیال
عزیزم توی زندگی همه مردا یه عشق نوجوونی هست که بنا به دلایلی بهش نرسیدن!
باور کن همشون نوجوونی یا سال اول دانشگاه اندر کف یکی موندن!!!
خب
حالا مگه تو خواهرشی که بیاد با تو درد و دل کنه!!!
تو عشقشی
باید بترسه از اون روزی که تو به عشقش شک کنی
چرا گذاشتی مثلا درد دل کنه و قبح یه سری مسایل بریزه
باید میگذاشتی خودش از پس افکارش بربیاد و در این زمینه باهات احساس خواهر برادری نکنه
حالت دوم این بود که بعد از اینکه اینارو شنیدی برخورد قاطع نشون میدادی تا هم حرمت خودت حفظ بشه هم یه شوک به شوهرت وارد بشه که از خیالاتش بیاد بیرون
من داداشم تا حالا 1000 بار از عشق نافرجامش برام حرف زده و من وظیفمه بشنوم
اما
در مورد شوهرم همین که بدونم قبل منم خواسنگار کسی بوده بسه!قرار نیست که چیز دیگه بدونم!
یه بار شوهرمو جو گرفت و خودش یه چیزایی به من تعریف کرد منم با حوصله کامل گوش دادم
اما میدونستم این خیلی بده و این حرفاش هم فکر کس دیگه رو به ذهن شوهرم برگردونده هم من در ادامه اذیت میشششششم!!!
واسه همین حرفاش که تموم شد با اینکه 1 نصف شب بود و با اینکه تو این شهر یه نفرم ندارم شروع کرذم به بستن چمدونم با اعتماد ب نفس!!!
یهو به شوهرم شوک بدی وارد شد چون اصلا از من همچین حرکتی سر نزده بود
گفتم دلیل رفتنم اینه که میخوام به کسی که علاقه مندی برسی و منم یه مدت میرم شهر نامعلومی تا منم فکرامو بکنم
گفتم فعلا هم نمیرم پیش پدر مادرم
یعنی با چنان خونسردی و اعتماد ب نفسی این حرفا رو زدم که بنده خدا شوهرم داشت پس میفتاد
بماند که بعدش چه اتفاقای خوبی افتاد
خلاصه حریمهامون معین شد و البته در ادامش عشقمون بیشتر شد چون هم شوهرم بهش شوک وارذ شد و فرق واقعیت و خیالو فهمید
هم عشقش بهم بیشتر ثابت شد
خوشبخت باشی
-
سلام دوستان عزیز همدردی
**
اینروزها من سعی کردم بهترین باشم برای زندگیم ولی همسرم خیلی بهانه گیر و عصبی شده و همش در بحثهایی ک میکنه دعواای پارسالو میاره وسط و بحثو میخواد تبدیل به دعوا کنه منم بهش میگم ک نگو و اینکار باعث شعله ورتر شدن بحثمون میشه و ازش میخواستم ک بحثو تموم کنه ولی گفت توچرا تحمل نداری و نمیتونی آروم بحث کنی?
راستش من دیگه کم آوردم و خسته شدم چون احساس میکنم همسرم خیلی اهل بحثه و دنبال بهانست'
من همش میخوام زندگی رو بسازمو اونو خوشحال کنم ولی اون به محض اینکه از من سیر میشه شروع به بهانه گیری میکنه و اشک منو درمیاره... اینروزا انقدر اذیتم کرده حسرت یه آغوش رو باخودم دارم آغوشی ک از روی محبت باشه و بس.
بهم میگه تو خیلی حساسی درصورتی ک خودشو منو و اعصابمو تحریک میکنه و من نمیتونم کم میارم
بهم میگ تو نمیتوانیم بچه دار بشی مطمئنم نمیتونیم بسازیمو ....
ازشما پنهون نباشه
هفته ی پیش سر مساله ی خیلی جزیی بحثمون شد یعنی اون دعوارو بالا برد و با اینکه مقصر بود و گفت غرورم اجازه نمیده نزدیکت بشم.. من خیلی احتیاج به همدردی داشتم
گفت بهتره ازهم جدابشیم
میگفت توی زندگی زن باید به حرف مردش باشه آخه ازم خواسته ک چادری بشم و منم اصلا نمیتونم چون جمع آوریش سخته برام، من همینجوری حجابم خوبه ولی اون میگه من همون چادره رو میخوام
اصلا منطقی نیست
من گفتم بیا بجای پاککردن مساله بفکر راه حل باشیمو یعنی طلاق نگیریم
من ازش خواستمو خودمو خیلی کوچک کردم...
ولی اون همچنان میگه یا جدا بشیم یا تو بهانه دستم نده
واقعا درمانده شدم...:47: